سالگرد عشق و حماسه «جنگ»؛ شعري از يوسفعلي ميرشكاك
«جنگ» عنوان شعري است از يوسفعلي ميرشكاك. به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن اين شعر همزمان با هفتهي دفاع مقدس در پي ميآيد. «جنگ» كوچه با خاك بيگانهام كرد جنگ با دستهاي بلندش گرچه از من گرفت آسمان را با تمام دلم دوست دارم لحظههاي برآشفتنش را كه معيار مرد است جنگ! بهزاد آيينهپوشان همزاد! كاش يك بار ديگر صداي تو را ميشنيدم كومهام بي تو خاموش و سرد است من در اين خاك جايي ندارم غربتي سهمگين سهم من بود كتف تا كتف زخمي توان تاب جاده تا جاده هولي عنان گير بي تو من كيستم؟ سرد و رنجور سايهاي خسته، خاكسترآلود بر لبم نام خورشيدوارت در دلم يادي از استواييترين روزهاي نبرد است من چه دارم كه بگذارد اينجا بمانم بيوطن از تمام زمين بينصيب است جاده فرسود چشمانتظارم شيعه هركجا كه باشد غريب است جنگ بازآ كه آيينهام غرق گرد است انتهاي پيام