جواد مجابي: ما به جنگ بياعتنا نبودهايم
جواد مجابي در پاسخ به اينكه گفته ميشود روشنفكران از جنگ ننوشتهاند، گفت: ما به جنگ، انقلاب يا بهروزي مردم بياعتنا نبودهايم. اين نويسنده و شاعر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: مگر ميشود آدميزاد نويسنده باشد؛ اما دربارهي جنگي كه در پيرامونش دارد شكل ميگيرد و خودش هم زير بمباران است، ننويسد؟ او با اشاره به كتاب خود دربارهي جنگ كه در سال 1367 منتشر شده است، گفت: من كتابي با عنوان «شب ملخ» دارم كه آن را هر شب زير بمباران مينوشتم و چيزهايي را كه آن روزها به ذهنم ميرسيد و مشاهدات و حسهايم را مينوشتم. مجابي افزود: ما هنگام بمبارانها تهران را ترك نكرديم و در زيرزمين آپارتمان بوديم و اين كتاب را هر شب مينوشتم؛ چون فكر ميكردم اگر من بعدا راجع به جنگ بنويسم، اين حس واقعي كه وجود دارد، توصيف حس خواهد بود و خود حس نخواهد بود. زماني كه شب است، شما شمع روشن كردهايد و صداي آمبولانس و آژير ميآيد، يك حسي به وجود ميآيد؛ چون شما هم هر لحظه ممكن است قرباني جنگ باشيد. او اين حرفها را سوءتفاهم ناميد و عنوان كرد: آدمها بايد قدرت تحمل همديگر را داشته باشند. تحمل ما روز به روز كمتر ميشود. من معتقدم كه عضو اين مملكت هستم و حق دارم انتقاد كنم و انتقاد من هم اگر نادرست باشد، بايد پاسخي دربارهاش داده شود و اگر درست باشد، ممكن است بتواند به تصحيح موضوعي بپردازد. ما همه در اتفاقي كه با عنوان جنگ يا انقلاب در كشور افتاد، سهيم بوديم. من نميتوانم بگويم در انقلاب 57 و راهپيمايي نبودم؛ من به عنوان روزنامهنويس هر روز در متن وقايعي بودم كه به اين انقلاب منجر شد. عقايدم را هم بايد بگويم، شايد اين عقايد يكجايي با عقايد ديگري متفاوت باشد؛ آنها ميتوانند اين عقايد را نقد كنند. اين نويسنده و طنزپرداز در ادامه گفت: عدهاي قهر كردهاند و حرف نميزنند، عدهاي زياد حرف ميزنند و حرفهاي همديگر را نميفهمند. در حاليكه معناي فرهنگ اين است كه همهي آدمها حرف بزنند و از بين درگيري اين حرفهاست كه حقيقت آشكار ميشود. ما به بخشي از حقيقت دسترسي داريم و از بين همهي اين حرفها تصوير نسبتا ناقصي از عصر ما داده خواهد شد. مجابي نويسندگان را شاهدان عصر خود خواند و تأكيد كرد: ما شاهدان عصر خودمان هستيم و اين يكي از وظايف ماست كه بر روزگار خودمان شهادت بدهيم. اگر عدهاي قهر كنند و حرف نزنند و حرفهايشان جايي انعكاس پيدا نكند و عدهاي حذف شوند، در درازمدت چيزي باقي نميماند. به هر حال، جنگ و يا دفاع مقدس واقعيتي است كه در جامعهي ما اتفاق افتاده و زندگي ما را دگرگون كرده است. ما هيچوقت آدمهاي پيش از جنگ تحميلي نيستيم؛ ما از درون متلاشي شده و رشد كردهايم، عدهاي مسخ شدند و عدهاي رشد كردند. او با بيان اينكه جنگ فقط شكل منفي ندارد، تصريح كرد: جنگ فقط منفي نيست؛ بلكه عدهاي با ديدن مرگ توانستند بيشتر به زندگي فكر كنند. من هميشه فكر ميكنم جنگ همواره يك شكل «مرگ» ندارد؛ شكل حماسه در آن هست، درام و تراژدي اجتماعي و شناخت انسانها و فضايل انساني در آن هست. دربارهي فداكاريهايي كه در اين جنگ شده، شكي نيست كه بايد شكل ادبي ميگرفت و ميماند. او افزود: از ميان نسل من در بين كساني كه ميخواستند بنويسند، كار آقاي اسماعيل فصيح شانس داشته كه منتشر شود. كار من و كار بسياري از آدمها كه نوشتهاند، چاپ نشده است؛ در حاليكه بسياري از كارها الآن بايد منتشر شود و مورد بررسي قرار گيرد و بعدها ممكن است كه دير شود. اين ما را وارد بحث ديگري ميكند كه من همواره از آن پرهيز دارم؛ زيرا من هميشه معتقدم كه يك آدم فرهنگي هستم و بايد به مسائل و مباني فرهنگي بيشتر بپردازم و نه كار سياست كه همه به حرف زدن از آن علاقه دارند. مجابي اظهار كرد: وقتي به آثاري كه در اين 30 سال عرضه شده است، نگاه ميكنيم، ميبينم كه با سه نوع كار مواجهايم؛ يكي كارهايي كه از سوي بچههايي كه قبلا كار ميكردند و چهرههاي نسبتا شناختهشدهاي بودند، ارائه شده است. بخشي كساني بودند كه در اين سالها شروع به كار كردند. بخشي هم هستند كه از حمايت دولتي براي بيان عقايد خود بهرهمندند و در واقع، نوعي نگاه ايدئولوژيك دارند. ادبيات اين سه دهه مجموعهي اينهاست و نه يكي از اينها. هركدام از اينها را ناديده بگيريم، خودمان را از يك واقعيت محروم ميكنيم. اين جريان سهگانه چه در نقاشي و چه در ادبيات و سينما وجود دارد. كساني چون محمد حقوقي و منوچهر آتشي بهترين آثارشان را در اين سالها نوشتهاند. شاملو هم برخي از كتابهاي خودش را در اين سالها منتشر كرده است؛ اما اخوان نه. برخي نتوانستند از سنگر 57 عبور كنند. كساني كه توانستند بيايند، به موازات سايرين كار كردهاند. او در ادامه گفت: ما به اين دريافت تاريخي نرسيدهايم كه در يك دورهي سيساله همه براي فرهنگ مملكت كار كردهايم و براي فرهنگ كار كردن به كسي تمايز و تشخص نميدهد. اما شرايطي كه براي پارهاي از ما پديد آمد، سبب شد تصادفهاي فكري زياد شود. حتا اين تضادها در داخل و خارج از كشور هم مطرح شده است. اين نويسنده در پايان تأكيد كرد: به گمان من، ادبيات هدايتشده، نتيجهي خوبي ندارد. البته در ايران اينگونه نبوده است و آدمها تلاش كردهاند در خلوت خودشان آثاري را پديد بياورند و اين به معناي اين است كه ما به جنگ، انقلاب يا بهروزي اين مردم بياعتنا نبودهايم. همان آدمهايي كه اين اتهامها را ميزنند، خودشان هم براي اين مملكت كار كردهاند و اينگونه نيست كه گروهي كار كرده باشند و گروهي كار نكرده باشند. انتهاي پيام