«جشننامهي ابوالحسن نجفي» عصر روز گذشته (سهشنبه، پانزدهم شهريورماه) در شهر كتاب مركزي رونمايي شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در نشست رونمايي از « جشننامه ابوالحسن نجفي»، علياصغر محمدخاني - معاون فرهنگي شهر كتاب - با اشاره به چاپ جشننامه براي استادان، عنوان كرد: اين سنت در غرب نيز وجود دارد و معمولا به اين شكل است كه براي يك فيلسوف و يا نويسنده جشننامهاي چاپ ميكنند كه در آن، منتقدان آثار او را نقد و بررسي ميكنند و او نيز به اين نقدها جواب ميدهد؛ اما در ايران اينگونه نيست. جشننامهها شامل مقالات علمي ميشود و در واقع، به نوعي نكوداشت آن استاد است. اما « جشننامه ابوالحسن نجفي» گفتوگوي مفصلي را در نزديك به 200 صفحه دربر ميگيرد كه سبب شده با جشننامههاي ديگر متفاوت باشد.
او افزود: نجفي كمتر اهل بحث بوده و كمتر درباره خودش حرف زده است؛ اما اينجا از خاطرات خودش شروع كرده است. سپس بخشهايي درباره ترجمه، ادبيات، فرهنگنگاري، «غلط ننويسيم» و وزن شعر در اين جشننامه آمده است. بخش دوم اين جشننامه مقالاتي را درباره او دربر ميگيرد. بخش ديگر، مقالاتي است كه به استاد نجفي تقديم شده است كه شامل مقالات ترجمه و تأليفي ميشود.
محمدخاني همچنين عنوان كرد: آقاي نجفي را همه به خوبي ميشناسند؛ اما با وجود اينكه خيليها با او آشنا هستند، نكاتي را در اين جشننامه ميخوانند كه تا كنون نخواندهاند. نگارش اين جشننامه از سال 88 شروع شده است و هشت سالي طول كشيده و به نظرم، يكي از بهترين جشننامههاي حوزه فرهنگ است، دستهبندي خوبي دارد، مطالب خوبي در آن آمده و با خواندن آن، نكات تازهاي درباره نجفي و كارهاي او خواهيد خواند.
او در ادامه گفت: همچنين در اين جشننامه، اطلاعاتي درباره خاندان آقانجفي در اصفهان آمده است. پدر استاد نجفي مجتهد جامعالشرايطي بوده كه در نجف به دنيا آمده است. نجفي نكتهاي را در اين كتاب از قول پدرش آورده و گفته است پدرش مرد روشني بوده و همواره از قول حضرت امير (ع) ميگفته: «فرزندانتان را مطابق روح زمانه تربيت كنيد». اين جشننامه همچنين نكاتي را درباره ادامه تحصيل او در فرانسه، كار در مؤسسه فرانكلين، ايجاد انتشارات نيل و فضاي ادبي آن دوره بيان ميكند. در اين گفتوگوها دو نكته را ميبينيم؛ علاقه به ادبيات جديد و علاقه به ادبيات قديم. نجفي از آندره مارتينه و دكتر ناتل خانلري به عنوان اساتيد خود نام ميبرد. او بعد از تحصيل در فرانسه به اصفهان برميگردد و در دانشگاه تدريس ميكند. تأثيري كه او بر پرورش كساني چون بهرام صادقي داشته، قابل تأمل است.
در ادامه اين نشست، اميد طبيبزاده - گردآورندهي «جشننامهي ابوالحسن نجفي» - با اشاره به لزوم برگزاري برنامههايي از اين دست، گفت: ما در كشور دو جريان ادبي داريم؛ يكي جريان روشنفكري كه از دوره مشروطه شروع شده و در كشورهاي ديگر هم بوده است. اما جريان ديگر فقط در ايران و بسيار پايدارتر بوده و به قبل از اسلام بازميگردد. هيچگاه نيز منقطع نشده و تا امروز به ما رسيده است. زماني هم كه به امروز رسيده، از علوم امروز بهره گرفته است.
او افزود: استاد نجفي شاگرد لازار و مارتينه بوده و زبانشناسي نقشگرا را آموخته و آن را در وزن شعر هم به كار گرفته است. نجفي در يك سخنراني گفته است: «ايرانيها داشتههاي خود را از زبان فارسي حفظ كرده و به آن افزودهاند؛ زيرا اگر فردوسي اينجا بنشيند و حرف بزند، نميفهمد ما چه ميگوييم؛ اما ما ميفهميم كه او چه ميگويد؛ چون ما داشتههايمان را حفظ كردهايم و به آن اضافه نيز كردهايم». نجفي شاگرد خانلري بوده است و خانلري جلسه دفاع از رسالهاش را با حضور فروزانفر و بهار دفاع كرده است. بهار شاگرد اديب پيشاوري بوده است. اديب شاگرد ملاهادي سبزواري بوده و اگر اين زنجيره را پيش ببريم، به كساني چون ملاعلي نوري، ملاصدرا، شيخ بهايي و جرجاني ميرسيم. اين زنجيره در طول تاريخ، هويت ما را حفظ كرده است. هويت ما فرهنگي است و زماني كه زبان ما در طول دو قرن به زبان عربي تبديل شد، ما هويتمان را از دست نداديم. هويت ما به فرهنگ هم وابسته نيست.
در ادامه اين نشست، محمدعلي موحد درباره آشنايي خود با ابوالحسن نجفي عنوان كرد: من نجفي را دورادور ميشناختم؛ از همان زماني كه دوست مشترك ما مصطفي رحيمي بود. بيش از چند سالي نيست كه من او را از نزديك ميشناسم. به نظرم، كساني چون نجفي پاسداران وادي واژگان هستند و كارشان حفظ حرمت واژگان است.
سپس فتحالله مجتبايي با اشاره به انتشار ديرهنگام «جشننامهي ابوالحسن نجفي» گفت: ما نزديك به 10 سال است كه منتشر انتشار اين كتاب هستيم. خود من مقالهاي را كه براي انتشار در اين جشننامه داده بودم، دو سه بار عوض كردم.
اين نويسنده و پژوهشگر با اشاره به دوستي خود با نجفي، عنوان كرد: دوستي ما با نجفي از يك آشنايي آغاز شد. در سالهاي آخر دهه 1320 ما در دانشگاه ادبيات همدانشكدهيي بوديم. او در گروه فرانسه درس ميخواند و من در گروه انگليسي. در آن سالها جريانهاي مختلفي بين دانشجويان آن روزگار بود و اين باعث ميشد اشخاص نتوانند با هم ارتباط برقرار كنند. من در يك خط ديگر بودم و نجفي در يك خط ديگر و اين باعث ميشد ما به هم نزديك نشويم. بعد از سال 1332 و به هم خوردن آن جريانها، ما به هم نزديك شديم و مركز نيل جايي شد كه ما همديگر را ببينيم و ريشههاي دوستيمان شكل بگيرد. در انتشارات نيل او كتابهايي را براي ترجمه انتخاب ميكرد كه هنوز هم اين كتابها جزو بهترين كتابهاي ترجمهشده به فارسي هستند. بعد از آن، وقتي خانلري مجلهي «سخن» را منتشر ميكرد، من و نجفي در آنجا فعاليت ميكرديم و در مجالس مجله «سخن» و در منزل خانلري يكديگر را ميديديم. نجفي آرامشي دارد كه جذاب است. البته او حجابي داشت كه نميگذاشت همه به او نزديك شوند؛ اما ارتباط با او اطمينانبخش بود.
مجتبايي افزود: مسؤوليت انتشار مجله «سخن» سالها با نجفي بود و اين تشخيص نجفي بود كه آن مجموعه از «سخن» بهترين شمارههاي مجله «سخن» شد. بعد ما 20 سال همديگر را نديديم و اكنون دوباره در فرهنگستان با يكديگر كار ميكنيم و همه براي او احترام خاصي قائل هستند. مهمترين چيزي كه نجفي برايش مهم است، زبان فارسي است و او تعصب خاصي به اين زبان دارد. او در جلسات فرهنگستان همواره درباره واژگاني كه از راديو و تلويزيون شنيده است و فكر ميكند اين واژهها به زبان فارسي تعرض كردهاند، اعتراض ميكند.
او همچنين گفت: نجفي در طول حياتش در سه زمينه وارد شده كه در هر سه حق آن مطلب را بيان كرده است. او كارش را با ترجمه از فرانسه به فارسي شروع كرده و بهترين كتابها را ترجمه كرده است. زمينه دومي كه او به آن وارد شد، مسائل زبانشناسي و لغت بود، تا آنجا كه تعصب عميق او به زبان فارسي به «غلط ننويسيم» منجر شد. زمينه سوم عروض است كه او به آن توجه داشته و آن را رها نكرده است. نجفي نكاتي را در عروض يافته كه هيچكس آنها را نيافته بود. او هر سه اين زمينهها را كه زمينههاي مهمي بودند، به سرانجام رساند. او زندگي پرباري داشته و اميدوارم زندگياش سرمشقي باشد براي جوانها كه ببينند عمر را چگونه ميشود صرف فرهنگ كرد. اميدوارم اين چراغ دست به دست بگردد و پرفروغتر شود.
همچنين ضياء موحد در سخناني با اشاره به معناي دريافتن حضور كسي، گفت: ما مفهومي در فرهنگ داريم به نام حضور. البته حضور معناي خاص عرفاني دارد و همراه با ريزهكاريهايي است. حضور شكل منفي هم دارد كه برخي آدمها ديدن ندارند؛ آدمهايي كه وجود صوتي و كتابي خوبي دارند؛ اما وجود شفاهي خوبي نداشتند. در ادبيات ما معناي حضور به شكل مثبتش بيشتر بوده است. براي مثال شاملو ميگويد: «وقتي به ديدار نيما ميرفتم، فقط پيرمرد را نگاه ميكردم». همين بود كه نيما بيش از شاعران بعد از خود بر شاگردان بسياري اثر گذاشت و شاگردان بسياري داشت. در هر صورت، حضور را ميشود دستهبندي كرد. ميتوان مشخصههاي حضور خوب را برشمرد. اينكه فراگير و سازنده باشد. افراد اندكي هستند كه حضور سازنده و فراگير دارند و معتدل و محترم هستند، تأثيرگذارند و اهل لاف و گزاف نيستند. حوزه مغناطيسي در دور خود ايجاد ميكنند. عميق هستند و براي چيزي كه ياد ميدهند، منت نمينهند.
در ادامه، حسين معصومي همداني با اشاره به انتشار «جشننامه ابوالحسن نجفي» گفت: اين جشننامه سبب شده تا كساني كه دوست داشتند نجفي چيزي از خودش بگويد، تا حدودي به منظورشان برسند و از طريق اين جشننامه ميتوان با شخصيت و زندگي او آشنا شد. مصاحبه اين جشننامه نيز يكي از زيباترين مصاحبههايي است كه من تا كنون خواندهام.
او با اشاره به كتاب «غلط ننويسيم» ابوالحسن نجفي گفت: من يادم هست وقتي «غلط ننويسيم» منتشر شد، واكنشهاي بسيار متفاوتي را ايجاد كرد كه همه اين واكنشها علمي نبودند. بسياري دوست نداشتند كسي به آنها بگويد كاري را انجام ندهند. برخي دوست داشتند اجازه داشته باشند غلط بنويسند و گروهي از ادباي سنتي خوشحال شدند كه كسي از روشنفكران كتابي نوشته كه حرفهاي آنها را ميزند. برخي نيز فكر كردند با استفاده از اين كتاب ميتوان به منعها افزود. جدالي كه بر سر اين كتاب درگرفت، از حوزه كتابشناسي خارج شد و مانند بازي فوتبالي شد كه نه تنها بازيگران آن مشغول دعوا هستند؛ بلكه داور و تماشاگران نيز به آنها اضافه شدهاند.
معصومي همداني افزود: چگونه ميشود كسي به عنوان روشنفكر شناخته شده باشد و كتابي اين چنين بنويسند؟ نجفي حساسيت زيادي به زبان فارسي دارد؛ اما مشكل اين است كه وقتي اين جمله را ميشنويم، هر كسي تصوري از زبان فارسي دارد كه ممكن است با ديگري متفاوت باشد. تفاوتهايي كه در تلقي از زبان است، نشان ميدهد كه ما تصور واحدي از زبان نداريم. شايد مراقبتي كه او نسبت به زبان دارد، به پرورش ساختارگرايانهي او برميگردد.
اين عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي در ادامه عنوان كرد: نجفي كتابهايي نوشته كه هر كدام فتحالبابي براي آشنايي با مكاتب و جريانهاي جديد اروپايي و فرانسوي بوده و او با اينكه همواره چيز جديدي را وارد ميكرده؛ اما همواره تلاش داشته كه يك پيوستگي را حفظ كند.
در ادامه اين نشست، نصرالله پورجوادي با اشاره به آشنايي خود با ابوالحسن نجفي، بيان كرد: من از طريق دكتر حقشناس كه اكنون جايش اينجا خالي است، 30 سال پيش با نجفي آشنا شدم. كسي كه زبان ديگري را فراگرفته، ذهنش به اين سو ميرود كه اگر قرار است از اين زبان استفاده كند، آن را درست حرف بزند. اين است كه كساني كه زبان ديگري را آموختهاند، ياد ميگيرند درست بنويسند و درست حرف بزنند. كتاب «غلط ننويسيم» 24 سال پيش منتشر شد. در آن زمان، اين كتاب، كتابي اثرگذار بود و بارها چاپ شد. اساس اين كتاب بر كلمه است. اينكه كلمه درست چيست و ريشهاش چيست. به نظرم اين كتاب در آن زمان مفيد بود. اكنون هم مفيد است. اما زبان فارسي اكنون از جهات ديگر مورد تهديد است. الآن استفاده از زبان فارسي گستردهتر شده است در اينترنت و فيسبوك غلطهاي زيادي استفاده ميشود. بسياري در اينترنت به زبان تكلم مينويسند. معلوم نيست اين چقدر ميتواند كتابت زبان فارسي را تغيير دهد. ديگر آسيبي كه ترجمه ميزند، ترجمههايي است كه وارد زبان فارسي شده و تنها عبارتهاي انگليسي را به فارسي برگردانده است. به نظرم، اكنون ايجاب ميكند كه يك «غلط ننويسيم» ديگر نوشته شود. من اين موضوع را بارها در فرهنگستان مطرح كردهام؛ چون فرهنگستان ذهنيت پيري دارد، اين كار را نميكند. به نظرم ميشود مجله اينترنتي درباره ويرايش و غلط ننويسيم منتشر كنيم و در آن درباره مشكلات و مسائلي كه زبان را تهديد ميكند، بحث كنيم. شايد خوب باشد كه اين كار را نجفي همراه با جوانان انجام دهد.
سپس صالح حسيني به بيان خاطرات خود با ابوالحسن نجفي در مؤسسه فرانكلين پرداخت.
در ادامه اين نشست، ابوالحسن نجفي با قدرداني از صحبتهاي مطرحشده عنوان كرد: در اين جمع بيش از همه درباره كتاب «غلط ننويسيم» بحث شد. در ميان كارهايي كه انجام دادهام، اين ارزش را براي «غلط ننويسيم» قائل نيستم. اين كتاب حقيقتا انتظاري را كه از آن ميرود، برآورده نميكند. همه دشواريهاي زبان فارسي را نميگويد و به نظرم حق مطلب را بيان نكرده است. من بيشتر به واژگان پرداختهام؛ اما مهمترين مسائل به نحو زبان بازميگردد؛ يعني جملهبندي زبان فارسي در خطر است. من تلاش كردم كه چاپ ديگري از اين كتاب داشته باشم كه با اندكي تغيير روش همراه باشد.
او افزود: اگر اين كتاب را نوشتهام، مرهون تشويقهاي پورجوادي بودم. من از قديم يادداشتهايي نوشته بودم؛ اما تشويق پورجوادي باعث شد آنها را به عنوان كتاب چاپ كنم. حتا عنوان را او پيشنهاد داد. از اين كتاب برداشتهاي اشتباهي هم شده است. براي مثال، من اگر گفتهام ننويسيد «موش توسط گربه خورده شد». برخي فكر كردهاند كه من گفتهام واژه توسط را به كار نبريم.
نجفي همچنين تأكيد كرد: طبيبزاده در صحبتهايش به سلسله مراتبي از استادان اشاره كرد. خواستم بگويم من اگر شاگرد خانلري بود و او شاگرد ديگران بوده است، من نميدانم ما در چه حد در راه آن سنت بودهايم. كارهاي خانلري با سنت پيشينيانش فرق دارد. او رمان ترجمه ميكرد كه در سنت حوزه علميه نبود. من نيز برخي از اين سنتها را رعايت نكردهام.
در پايان، «جشننامه ابوالحسن نجفي» رونمايي شد.
انتهاي پيام