چگونه نسبت به سرنوشت شهر خود نگران نباشيم؟!
كارشناس ارشد رشتهي شهرسازي، معماري و مرمت پژوهشكدهي فرهنگ و هنر دانشگاه تهران معتقد است: تصميمگيري دربارهي شهر و بويژه بافت تاريخي آن بايد با شناخت کامل و گرفتن نظر متخصصان و مشروط به آن باشد که به واسطهي آن تصميمگيري، ثروت فرهنگي، اجتماعي، طبيعي و ذهني شهر به بهاي ناچيز خرج نشود. به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مطلب بخشي از متني است كه سياوش صابري دربارهي تصميمهايي كه در حوزهي شهرسازي و بويژه بافتهاي تاريخي اتخاذ ميشوند، نوشته و در اختيار ايسنا قرار داده است. صابري در اين مطلب آورده است: «شهرمان مکان زندگي ماست. چگونه نسبت به سرنوشتش نگران نباشيم؟ در بررسي برخي اظهار نظرهاي اخير دربارهي بافت تاريخي به نظر ميرسد، اظهار و اعمال نظر در حوزهي ثروتها و داراييهاي مادي و معنوي شهر بايد دست كم با توجه به قوانيني مانند سند چشمانداز، قانون برنامهي چهارم و پنجم توسعه و پرهيز از شتابزدگي و با دقت در سوابق و تاريخچهي اقدامات باشد. در حوزهي نظري، شهر متعلق به ساکنان آن در حال و آينده است. اين تعلق، فرآيندي است که در گذشته ريشه و به آينده اميد دارد و نشان ميدهد، برآيند درک و دانش انسانهاي ساکن در آن تا کنون به چه تظاهر کالبدي منجر شده است. بنابراين تصميمگيري دربارهي آن بايد با شناخت کامل و اخذ نظرات متخصصان و مشروط بر آن باشد که به واسطهي آن تصميمگيري، ثروت فرهنگي، اجتماعي، طبيعي و ذهني شهر به بهاي ناچيز خرج نشود. براي حاضران و آيندگان موجب عبرت است که متولي حفظ سنتهاي تاريخي ـ کالبدي و فرهنگي شهر تصور کند که بايد سنتشکني را سرلوحه قرار دهد. اگر خودمان به ارزشهايمان احترام نميگذاريم، از ديگران در جامعهي جهاني چه انتظاري داريم؟» مديركل پيشين دفتر بناها و محوطههاي تاريخي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري ادامه داده است: «بافتهاي تاريخي به واسطهي ذات خود که گذر مفهوم زمان را ديدهاند و نيز بهدليل فرصتهايي که ما در آنها ميآفرينيم، واجد ارزشهايي ذاتي و البته روزآمد هستند. گمان نميکنم اگر از الگوي معماري ايراني ـ اسلامي يا مفاهيمي مانند سلسلهمراتب، محرميت و هويت در شهر سخن ميگوييم، نمونههاي بسيار موفقي را از حال حاضر بتوانيم نشان دهيم. پس ناگزيريم به ماندهي کالبدهايي که هر روز، زخمي فکري، مديريتي، سياسي و البته فني را متحمل ميشوند، يعني بناهاي تاريخي شهر رجوع کنيم.» صابري همچنين اظهار كرده است: «در اين ميان، متخصصان متعهدي که با چشمها و دلهاي خون و نگران، بارها دغدغههاي خود را به مراجع گوناگون اعلام کردهاند و گاه نيز متهم به مخالفت با توسعه، آبادي، پيشرفت و هر آنچه خوب است، ميشوند، معتقدند که اين شيوهي انديشه برخورد با آثار، بناها و محوطههاي تاريخي بهجز آسيب و صدمه چيزي نصيب فرهنگ، شهر و ساکنانش نميکند. در حوزهي نظر و عمل، مگر بافت و محلهي تاريخي، يک مجموعه و منظومهي بههم پيوسته نيست که دربارهي برخي گذرهاي آن حکم تعريض و در برخي حکم حفاظت ميدهيم؟ اينکه در مجاور اثري که احتمالا به جهت ارزشهاي تاريخي شهر بايد حفاظت شود، اجازهي چند طبقهسازي داده شود، با کدام منطق شهرسازي در محلات و بافتهاي تاريخي ميخواند که متضمن موافقت شورايي متخصص هم گردد؟ البته از معماري و شهرسازي اسلامي و محرميت و عدم اشراف و تذکر هم بگذريم که محملي براي طرح ندارند.» عضو پيشين شوراي عالي سياستگذاري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري همچنين بيان كرده است: «با احترام به نيتهايي که ممکن است در پس ادعاي حل مشکل مردم در بافت تاريخي باشد، بايد دانست که هر کسي ميتواند ادعا کند که با هدف رفاه مردم، کاري ميکند يا ميخواهد از دوش آنها باري بردارد. پس به اين دليل، مجوز ساختوساز با ارتفاع بيش از سابقه و ظرفيت عرصه و حريم بافت تاريخي را صادر ميکند. در اينباره، از جوانب حقوقي آن اگر سخن نگوييم که مسؤولان آن بايد به آن بينديشد، آيا اين احتمال را نبايد داد، آنهايي که به حفاظت از تاريخ شهر، معماري و شهرسازي آن ميانديشند، هم حافظه و هويت شهر و ذهن مردم در طول دوران برايشان مهم است، هم توليد ثروت پايدار و کاهش تخريب محيط زيست؟ يکي با گردشگري و ديگري با پرهيز از ساختوساز و تخريب هر روزه؟ بنابراين اگر آن ديدگاه به مسألهي روز ساکنان ميپردازد، اين ديدگاه هم ادعا دارد که به مسائل نسلهاي متمادي ساکنان و تمام آدميان متأثر از فرهنگ و البته در مقياس نوع بشر ميپردازد. اگر ناتوانيهاي ما در دورهي حاضر به هر دليل، امکان داشتن شهري بهرهمند از سرمايهي تاريخي و هويت خويش و ملهم از آموزههاي انساني ـ توحيدي و اسلامي و همراه با محيط را سلب ميكند و نگاه کاسبکارانه را ترويج ميدهد، اين گناه نبايد با تصميمهاي روزانه حل شود.» او تأكيد كرده است: «بارگذاري در محلهاي که محدوديتها و قابليتهاي شيوهي شهرسازي تاريخي ما را دارد، فاقد توجيه دانش مرمت شهري است. افزايش ميزان تقاضا براي ورود خودرو به اين عرصه، مشکلات ما را دوچندان ميکند. پس اين روش در حوزهي عمل نيز متکي بر حل موقت و بازتوليد مشکلاتي بهمراتب بزرگتر است. عباراتي که در مصوباتي مانند آنچه براي يکي از محلات تاريخي تهران استفاده و اعلام شد، بايد حتيالامکان بار علمي و معناي روشن و تصريحشده يا مصوبي داشته باشند. عدم بيان اينگونه، نشانهي نوع نگاهي است که در پس آن قرار دارد. «الگوهاي ميراثي در مرمت جداره» از آن جمله است؛ منظور بازسازي تاريخي است يا سبکي؟ همچنين عنوان کردن افزايش ارتفاع ساختوساز بدون تغيير عرض گذر چه محتوايي را تعقيب ميکند؟ مگر نه اينکه آن گذر زماني براي آن تعداد طبقهي زمان خود طراحي شده بود؟ پس اگر ارتفاع ساختوساز افزايش يابد که به معني افزايش بارگذاري بر زمين است و البته تغيير جدارهها را بهدنبال دارد، گذر با عرض گذشته را نميتواند بپذيرد. «اجراي نماي ساختمان با هويت اسلامي» براي ساختمان با ارتفاع 12 متر در کوچهاي با عرض ثابت (احتمالا تاريخي) نيز همينطور است. با اين روش، امکان تحقق عدم اشراف و ديد و محرميت و نظاير اينها نخواهد بود. البته منظور از «طرحهاي فرهنگي با هدف احيا و هويتبخشي و ايجاد كاركردهاي فرهنگي و يادماني» طرح مرمت شهري يا طرح احياي ارزشهاي تاريخي و فرهنگي و نظاير اين است که لزوما فقط با کاربري فرهنگي و يادماني مقدور نيست و تمام خدمات يک محله را مدنظر قرار دارد. گذشته از اين، مسألهِ يک مکان تاريخي بهتنهايي چند ديوار آجري، تاق، قوس و تزيين معماري نيست که با تغيير در حريم نيمهجان آن حل شود، دردي است كه با مسکني آرام ميشود، اما علت باقي ميماند و مقدمهي مشکلات بزرگتري ميشود.» صابري در پايان اضافه كرده است: «راه حل اين است که براي اين محدوده، طرحي تهيه شود که پيشاپيش به صيانت از ارزشهاي خود متعهد و متضمن درک خواستهي ساکنان آن با مراتب و حقي است که نسبت به آن دارند. همچنين از افرادي که در گذشته اين محدوده را ثبت يا تعيين حريم کردهاند و به ارزشهاي آن آشنا هستند، خواسته شود، اطلاعات مربوط را به مسؤولان ارائه دهند تا تصميمي شايستهي محيط شهر و فرهنگ حاصل شود و البته بايسته است، حرمت قانون و سنت، توسط متولي حفظ شود.» انتهاي پيام