/بررسي طنز در دههي 80/ اكبر اكسير: اولين مشكل طنزنويسي، خط قرمزهاي سليقگي است
اكبر اكسير در ارزيابي خود از طنز در دههي 80، عنوان كرد: طنز مانند ميزان الحراره يا دماسنج يك جامعه است و اگر به كار طنزپردازان كمك شود، مسائل و مصائب كشور كاهش مييابد. اين شاعر طنزپرداز در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، طنز را غوطهور شدن در حقيقت تعريف كرد و گفت: طنز مانند حقيقتياب است و كاري را كه بزرگان دين ميخواهند انجام دهند، انجام ميدهد. طنز آمده است تا به كرامت انسان بپردازد و معصوميت از دسترفتهي انسان را بازيابي كند. وظيفهي طنز اين است كه به وقت بيايد و مسائل را به انسانها گوشزد كند. او همچنين عنوان كرد: متأسفانه طنز هيچگاه به معناي مطلق خود حضور نداشته و به خاطر زهرآگيني و تلخياش همواره در حاشيه بوده است و نتوانسته خودش را نشان دهد. همواره خواستهاند طنز را مانند شير بييال و دمي نشان دهند و از او قهقهه بگيرند. اين شاعر با اشاره به حضور طنز در ادبيات ايران، عنوان كرد: ما طنز را با عبيد زاكاني آغاز كرديم، گرچه پيش از او، كساني مانند سوزني سمرقندي نيز بودند كه شعر طنز ميگفتند؛ اما طنز عبيد، طنزي اجتماعي و مصلحانه بود. در مشروطه نيز طنز سياسي رشد يافت كه آن را ميتوان در آثار كساني چون دهخدا ديد كه عمر خود را بر سر آن گذاشتند. اكسير در ادامه، شعر طنزي را با عنوان «آفسايد» خواند: از فردوسي تا فردوسيپور / چند گل عقبايم/ گلسرخي شاعر بود / كف زديم اعدام شد / گلآقا طنز مينوشت / سوت زديم دق كرد / تماشاگران محترم/ اگر كارتون ميخواهيد / كانال خود را عوض كنيد / نه سوت بزنيد و نه كف / من يكي شنا بلد نيستم / هرچند طرفدار تيم ملوان هستم. او سپس در بخش ديگري از صحبتهايش يادآور شد: طنز از خندههاي درباري به زخمهاي مردم آمد و توانست پا به پاي مردم خود را نشان دهد. بعد نيما توانست رگهي باريكي از طنز را وارد شعر خود كند كه آن را ميتوان در شعر احمد شاملو، فروغ فرخزاد، اسماعيل شاهرودي و نصرت رحماني ديد. اما مطبوعاتي كه به نام طنز وارد شدند، به فكاهه دامن زدند و به قلقلك و خندهي زودگذر رسيدند؛ زيرا خط قرمزها مانع زبان آنها بود. اين طنزپرداز با اشاره به طنز در دههي 70، خاطرنشان كرد: شعر معاصر از دههي 70 به طور جدي وارد ادبيات ما شد و شعر فارسي، ملي اعلام شد. همچنين توانست رگههاي بزرگي از طنز را وارد شعر ما كند و آن شوخناكي همراه با طنزي عميق را به انسان امروز نشان دهد. ما در دههي 70 به شعري شاد و شوخناك رسيديم؛ يعني شعر از حاكميت نامها خارج شد و توانست انسان معاصر را از زاويههاي مختلف نشان دهد. اكسير سپس به مجلات طنز در دههي 70 اشاره و عنوان كرد: مجلات طنز از «توفيق» تا «گلآقا» هرچند توانستند با گروه بيشماري از مردم جامعه تماس بگيرند؛ اما به علت نظارت غيرمسؤولانه نتوانستند به اهداف عاليهي خود برسند. او هدف طنز را نشان دادن حقيقت دانست و اظهار كرد: هدف طنز نه چماق بودن بر سر مسؤولين و نه دلقك بودن و براي خوشايند آنها شعر گفتن است؛ بلكه هدف اصلي طنز، نشان دادن خوبيها و كوبيدن رياكاري و دروغ و نكبت بود. مجلات طنز در نيمهي راه يا متوقف شدند يا اينكه به لودگي و سازش تن دادند و آنچه از كلمهي طنز در مطبوعات و حتا در سريالهاي تلويزيوني و برنامههاي راديويي باقي ماند، خنداندن به هر وسيله بود. اكسير با اشاره به شعر دههي 80، گفت: شعر دههي 80 كه از خاكستر شعر جوان و پرانرژي دههي 70 برخاست، به خاطر آشنايي با تئوريهاي مدرن و ادبيات پستمدرن، به خوبي به شناخت از طنز رسيد و توانست خود را در عرصهي مطبوعات نشان دهد. اين شاعر طنزپرداز با اشاره به معرفي شعر «فرانو» توسط خود به جامعهي ادبي، گفت: در آغاز دههي 80 من نوعي از شعر طنزآميز را به نام «فرانو» به جامعهي ادبي پيشنهاد دادم كه اوايل با اكراه پذيرفته ميشد؛ اما امروز توانسته جاي خود را بين مردم باز كند. اين طنز يك طنز معصوم و حقيقتياب بود كه از زبان كودك درون و خيلي ساده يعني سهل و ممتنع، عيني و ملموس جاري ميشد و تمام سوژههايش را وقف انسان امروز كرد. اين طنز مشكلات انسان و جامعهاش را با زبان نرم و بينشي مهندسي با كلماتي بسيار ساده ارائه كرد. اين طنز به مفهوم مطلق، بدون ارتباط با شعار و پرداختن به مسائل پيش پا افتاده، به شعر تفكر و انديشه دامن زد و مثل خون در رگهاي دههي 80 بود كه ميتوان تأثير اين نوع شعر را در شعر طنز شاعران امروز ديد. شعر آستارا با همهي شاعرانش توانست نوعي شعر طنز را به جامعهي ادبي معرفي كند كه ميتواند مدلي براي ادبيات امروز ما باشد. اين شعر باانرژي است و بدون نقاب و رياكاري حرف ميزند و هرگز با مشكل سانسور هم مواجه نشده است و توانسته با هوشمندي، گروه زيادي از مردم را جذب خود كند. او سپس با اشاره به جايگاه طنز منثور و منظوم در ادبيات ما طرح كرد: چون ما ملت طنزانديشي هستيم، طنز شفاهيمان بهتر از طنز منثور و منظوممان است. ملت طنزپرداز ما قبل از اينكه شاعر يا نويسنده از خواب برخيزد، سوژههاي خود را با طنزي كوبنده به اقصا نقاط شليك كردهاند كه اكنون با حضور رسانههاي الكترونيكي، گسترش اين امر آسانترهم شده است. اكسير افزود: طنز منثور بايد خود را در مجلات نشان دهد كه اكنون ما جز اندك شماري صفحه در مجلات، مجلهي ادبي مستقلي نداريم. بعد از صابري فومني، مؤسسهي گلآقا هم كه بزرگترين كانون طنزپردازان ايران بود، جاي خود را به سكوت داد و لبخند را از لبان خوانندگانش گرفت. اين طنزپرداز با اشاره به برنامههاي طنز راديو گفت: برنامههاي راديويي توسط طنزپرداران جوان توانسته تا اندازهاي هر دو طرف را قانع كند؛ يعني هم طنز فخيم و هم طنز ساده و فكاهي را با خود دارد كه براي جامعهي ما لازم است. در عين حال با وجود فعاليتهاي خوب كانون شكرخند از سوي شهرداري و يا دفتر طنز حوزهي هنري، تاكنون اقدام جدي براي طنز انجام نشده است و به نظر من، وظيفهي نهادهاي فرهنگي ما اين است كه از حضور طنزپردازان در برنامههاي مختلف بهره بگيرند؛ زيرا طنز ميزان الاحراره يا دماسنج يك جامعه است و اگر به طنزپردازان كمك شود، به آبادي و امنيت ايران كمك شده؛ چون اينها گلوي صادق جامعهي ما هستند و طنزپردازاني كه بعد از عمران صلاحي و كيومرث صابري فومني به سكوت خزيدند و شعرهاي خود را از مجاري مجازي به گوش ميرسانند، ميتوانند شناخته شوند. اكسير با اشاره به طنز مكتوب در كشور ما گفت: طنز مكتوب در مقايسه با طنزهاي ديگر بسيار عقب مانده و دليل آن اين است كه هيچ وسيلهاي براي ديده شدن ندارد و وظيفهي نهادهاي مربوط اين است كه با تخصيص سوبسيد و ايجاد نشريات مكتوب، به طنز اين امكان را بدهند تا ادبيات مكتوب ما در زمينهي طنز چهرههاي واقعي خود را بشناسد. اين شاعر طنزپرداز دربارهي علت كم بودن نويسندگان و شاعران در ژانر طنز گفت: ما الآن شاعران و نويسندگان طنزپرداز كمي را ميبينيم؛ زيرا اين گروه براي ديده شدن وسيلهاي ندارند. اگر تلويزيون هفتهاي يك بار برنامهي طنز داشته باشد و ما مجلات طنز داشته باشيم و جوانان بتوانند آثار خود را در راديو ارائه كنند، ما طنزپردازان بيشتري را خواهيم ديد. اكنون ستونهاي طنز اندكي در مجلات وجود دارند و اين ستونها نيز به سرعت جوانمرگ ميشوند و يا به فكاهه تبديل ميشوند. اين سبب ميشود تا طنزي كه در آثار نويسندگاني چون غلامحسين ساعدي، بهرام صادقي، هوشنگ گلشيري و صادق چوبك ميديديم، از بين برود؛ طنز مرموزي كه صادق هدايت آن را آورده بود و جمالزاده آنرا رشد داده بود؛ طنزي كه بعد از اين افراد، ما آن را نداشتيم. اكسير همچنين با اشاره به طنز ژورناليستي عنوان كرد: طنز ژورناليستي ما از اول با تب و تاب جامعه گره خورده و هرگز قابل تأمل نبوده است و چون ستونهاي طنز خوشايند فلان مسؤول نبوده، به سرعت با سليقهي شخصي حذف شده است و من اميدوارم ستونهايي مانند «دو كلمه حرف حساب» گلآقا در روزنامهي اطلاعات در ساير روزنامهها ايجاد شود. اين طنزپرداز خط قرمزهاي سليقگي را اولين مشكل در راه نوشتن طنز معرفي و عنوان كرد: اولين مشكل طنزنويسي، خط قرمزهاي سليقگي است كه هيچ دستورالعمل مكتوبي دربارهي آن وجود ندارد. با آنكه گفته ميشود، همه در گفتن حقايق آزاد هستند، ميبينيم طنزي كه خوب گل كرده و محبوبيت يافته، به اندك وزشي از جا كنده ميشود؛ چرا كه به فلان موضوع پرداخته كه نبايد؛ در حاليكه طنزپرداز مستقل عمل ميكند و بيطرف است. او از ارتفاع طنز، جامعه را رصد ميكند و با دروغ و فساد مبارزه ميكند، بي آنكه نصيبي ببرد؛ مانند دهخدا كه تا آخر عمر در فقر و فلاكت زندگي كرد. اكسير در ادامه خاطرنشان كرد: ما به خاطر پيشرفت خود نبايد از طنز بترسيم و بايد بدانيم طنز اهل خيانت نيست و آمده تا خائني در ميان نباشد. انتهاي پيام