بهنام كامراني: «محمود زنگنه» مرثيه سراي متروك شدن فضاهاي رو به فراموشي است

بهنام كامراني معتقد است: محمود زنگنه با هنرش مرثيه‌سراي جدا افتادگي و متروك شدن فضاهايي است كه رو به فراموشي هستند.

به گزارش خبرنگار هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين هنرمند معاصر و پژوهشگر كه در هفدهمين نشست از سلسله نشست‌هاي پژوهشي نگارخانه «برگ» عصر روز گذشته ـ 13 ارديبهشت ماه ـ برگزار شد،با اشاره به جايگاه محمود زنگنه گفت: برايم جالب بود كه درباره اين هنرمند خود آموخته سخن بگويم،چون بخشي از خاطرات شخصي‌ام با او گره خورده است. به طوري كه در دوران سربازي شاهد فعاليت پيتزا فروشي بودم كه از نقاشي‌هاي محمود زنگنه به عنوان دكور مغازه خود بهره گرفته بود و برايم چيزي در آثارش جالب بود.

وي در ادامه يادآور شد: بعدها نيز كه موزه هنرهاي معاصر در نمايشگاه منتخبي كارهاي او را به نمايش گذاشت شاهد تاثير شگرفي از اين آثار در خود بودم. اين كارها چيزي داشت كه من را جذب مي‌كرد و امروز هم مي‌خواهم از آن نكته سخن بگويم.

كامراني خاطرنشان كرد: زنگنه در سال 1311 در روستاي آب انبار همدان به دنيا آمد اما مهارت‌هاي فني‌اش بعدها از يك نقاش خودآموخته فراتر رفت . البته او در دوران حياتش به شكل غير مستقيم تحت آموزش نقاشان هم عصر خود قرار گرفت و اولين نمايشگاه انفرادي‌اش در سال 1341 با همكاري هانيبال الخاص برپا شد.

او تصريح كرد: آنچه دستاورد آثار اوست را مي‌توانيم در هنرمندان مدرني همچون پرويز كلانتري و يا ماركو گريگوريان نيز پيدا كنيم. به طوري كه در آثار كلانتري نمونه‌هاي روستانگاري و در آثار گريگوريان توجه به خاك و فضاي كاهگلي به خوبي ديده مي‌شود. حتي محسن وزيري مقدم نيز تجربه‌هاي موفقي از كار با خاك دارد، اما در ميان آنها محمود زنگنه با خود خاك كار نمي‌كند بلكه او از رنگ‌هاي خاكي استفاده مي‌كند كه اشاره نوستالوژيكي به فضاي روستايي دارد.

اين عضو هيات علمي دانشگاه هنر در بخش ديگري از سخنان خود عنوان كرد: طاقچه‌ها و درها آن چيزي است كه كارهاي زنگنه را شاخص مي‌كند. اين نشانه‌ها حالتي از فقر و انزوا و نوعي ذات گرايي را در خود پنهان دارد. به طوري كه اين رفتار را در آثار موراندي هم مي‌توان ديد.

كامراني با اشاره به آثار موراندي در مقايسه با مجموعه كارهاي زنگنه بيان كرد: موراندي از يك مقطع به بعد از هرآنچه در هنر معاصر مد بود كناره گرفت و شروع به كشيدن كاسه‌ها، ليوان‌ها و ... كرد .او آنها را رنگ مي‌زد و با يك چيدمان خاص ارائه مي‌داد. اين رفتار در آثار پنجره و طاقچه‌هاي زنگنه نيز نهفته است و به نوعي آنها را مي‌توان اتوپرتره و يا خودنگاره هنرمند دانست. به عنوان مثال طاقچه در آثار او نمادي از آغوش و يا زهدان مادر است.

او تصريح كرد:‌درها و پنجره‌ها در بسياري از آثار زنگنه نيمه باز و يا بسته است، در حالي كه اين سوال براي ما مطرح است چرا نقاشي كه بيشتر از تخيل خود كمك مي‌گيرد بايد در بسته‌اي را با اين شكل به نمايش بگذارد؟ اينها يك نوع كهنگي و خاك آلودگي را كه زمان‌مندي و فرسودگي را نشان مي‌دهد منعكس كرده و با ترك‌ها و پوسيدگي‌ها ،آن را انعكاس مي‌دهد و نوعي زيبايي در حال انهدام را به نمايش مي‌گذارد. اين ويژگي را مي‌توان در مجموعه‌اي از كارهاي آغداشلو نيز تعقيب كرد.

اين عكاس و هنرمند معاصر همچنين با اشاره به سادگي روستايي كه در كارهاي اين هنرمند خود آموخته مي‌توان ديد افزود: اين ويژگي را بيش از هر فيلسوفي هايدگر مورد توجه خود قرار داده است. نقاش خودش با رفتاري كه با رنگ و ترك كردن تجربه كرده در پي اين است كه آنها را كج‌تاب جلوه دهد. طاقچه‌هاي زنگنه نيز در عين حال بن بست‌هايي هستند كه به جايي راه ندارد و نمادي از انزوا و تنهايي تلقي مي‌شود، مثل چشم‌هاي بسته‌اي كه حاوي خاطره هستند.

كامراني متذكر شد: از جمله خصوصيات ديگري كه مي‌توان در آثار زنگنه ديد برخي شكل طبيعي دارد اما دسته‌اي از كارهايش شبيه كردن عناصر انتزاعي طبيعت به شكل‌هاي طبيعي را در خود نشان مي‌دهد. مثل چهره انسان كه در آثار زنگنه نوعي از حالت گروتسك را نمايان مي‌كند. بسته بودن درها و شكل ترسناك و فرياد گونه آن نيز به ذهنيت خاص زنگنه مربوط مي‌شود كه يك موقعيت شبه سورئاليستي را ايجاد مي‌كند.

اين هنرمند نقاش همچنين به مجموعه نقش برجسته‌ها و مجسمه‌هاي اين هنرمند خود آموخته اشاره كرد و با تاكيد بر جايگاه ويژه اين آثار در ميان ديگر كارهاي زنگنه بيان كرد: نوعي جفت و جور كاري از سماور، سيني و آينه در كارهاي نقش برجسته زنگنه ديده مي‌شود.به طوري كه او با ساختن اين آثار قصد نشان دادن عاشقان و نوعروسان روستايي را دارد كه همواره در آرزوي داشتن سماوري طلا نشان بوده‌اند. اما اكثر زيبايي روستايي در كارهاي او يك تهديد براي نماها را نمايان مي‌كند.

كامراني در پايان سخنانش يادآور شد: تهديد و فراموش شدن براي اكثر روستاها اتفاق افتاده است و از اين جهت مي‌توان گفت كه زنگنه مرثيه سراي اين جدا افتادگي و متروك شدن است.

بنا بر اين گزارش، سيد مجتبي موسوي ـ مدير گالري «برگ» نيز در اين نشست كه با همكاري مركز پژوهشي هنرهاي ايراني ـ اسلامي آفرينش برپا شده بود،گفت: خوشحاليم كه در سال جديد و در ادامه سلسله نشست‌هاي تخصصي گالري قرار است از يكي از هنرمندان خودآموخته سخن بگوييم.

او اضافه كرد: در حوزه هنرمندان خود آموخته كمتر افرادي را مي‌توان ديد كه نام و اسمي از خود بر جاي گذاشته باشند، اما در ميان آنها «محمود زنگنه» يكي از افرادي است كه با پشتكار و خوش ذوقي توانست آثار جاودانه‌اي خلق كند و نامش را در عرصه هنر خود آموخته ماندگار نمايد.

در اين مراسم، احمد زنگنه ـ فرزند و شاگرد زنده‌ياد محمود زنگنه ـ نيز گفت: پدرم به مردم عشق مي‌ورزيد و با اين حس آثارش را خلق كرد. او مردم را بدون توقع دوست داشت و نقاشي كردنش فرياد دل مردم محروم بود.

او در پايان خاطر نشان كرد: پدر سعي داشت آثاري خلق كند تا درد دل روستايي‌ها و مردمان كنارش را با آن بگويد. به همين دليل هم موقع مرگش برايش نوشتند: «لبخند دهكده تمام شد». من از او عاشقي را ياد گرفتم و معتقدم سبك و تكنيكش به ويژه در كارهاي حجمي نوعي فرياد بود.

به گزارش ايسنا، در پايان اين مراسم فيلم «يك هنرمند» از ساخته‌هاي امير فرهاد پخش و با حضور حاضران نمايشگاه آثار و اسناد اين هنرمند افتتاح شد.

انتهاي پيام

  • چهارشنبه/ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۱۰:۱۵
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 9002-08803
  • خبرنگار :