يك باستان‌شناس: بدون دكتر نگهبان وضعيت باستان‌شناسي ايران هنوز مانند افغانستان بود

«دكتر نگهبان در مقام استادي از آموختن هيچ‌چيز دريغ نداشت و ديگران را در هر آنچه از علم، اخلاق، امكانات و ارتباطات كسب كرده بود، سهيم مي‌كرد. دكتر نگهبان برخلاف ديگران فن آخري براي خود نگه نداشت. هيچ‌گاه نگران نبود رقيب‌هايي را بپروراند كه او را از صحنه خارج كنند.» اين مطلب بخشي از نوشتاري است كه انجمن علمي دانشجويان باستان‌شناسي در اختتاميه‌ي همايش بزرگداشت دكتر نگهبان كه روز گذشته (سه‌شنبه، ششم ارديبهشت‌ماه) در دانشگاه تهران برگزار شد، ارائه كرد. به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر صادق ملك شهميرزادي در اختتاميه‌ي همايش بزرگداشت مرحوم دكتر عزت‌الله نگهبان با بيان خاطراتي از پدر باستان‌شناسي نوين ايران، درباره‌ي فضايل، ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري او، گفت: مرحوم دكتر نگهبان هيچ‌گاه غيبت نمي‌كرد و كلام و سخني كه ركيك و زشت باشد، از دهان او بيرون نمي‌آمد. او هميشه در جواب توهين‌ها سكوت مي‌كرد و با وجود اين‌كه در جاي خودش بسيار بخشنده بود، اسراف كردن را به هيچ عنوان روا نمي‌داشت. اين باستان‌شناس ادامه داد: مرحوم دكتر نگهبان به شايعه‌ها درباره‌ي خود و ديگران توجه‌اي نداشت. او كينه‌توز نبود و به هيچ‌وجه حرفي نمي‌زد كه موجب مزاحمت ديگران باشد. هميشه لبخند بر لب داشت و وقتي سخني ناروا مي‌شنيد يا رويدادهاي ناراحت‌كننده را مي‌ديد، فقط ابرو درهم مي‌كشيد. او در همه‌ي عمرش تلاش با هدف افتخارآفريني براي ايران را سرلوحه‌ي كارهايش داشت. به گزارش ايسنا، خواهر دكتر نگهبان در ادامه‌ي اين همايش سخناني كوتاه را درباره‌ي خانواده‌اش و مرحوم دكتر عزت‌الله نگهبان گفت و خاطره‌اي از او را در تپه‌ي مارليك تعريف كرد. او گفت: فوت پسر دكتر نگهبان در سن سه سالگي او را شكسته كرد و بعد از آن، هميشه غمي بزرگ در دل و چشمانش داشت. در ادامه‌ي اين همايش، مرتضي گراوند نيز به شرح زندگي‌نامه‌ي نگهبان با نام «از فيلادلفيا، بازگشت وي به ايران و تصادف تا مرگ او» پرداخت. او با اشاره به سپردن مسؤوليت بخش خاورميانه‌ي موزه‌ي پنسيلوانيا به دكتر نگهبان بعد از سفرش به فيلادلفيا، بيان كرد: نگهبان از زمان گرفتن اين مسؤوليت هر روز تا بعدازظهر وقت خود را در موزه سپري مي‌كرد و بعد از آن، تا عصر مشغول باغباني بود و شب‌ها نيز كارهاي خطاطي، تعمير و رفوي قالي و گليم‌هاي قديمي را انجام مي‌داد. وي گفت: نگهبان شخصي خوش‌بين و مثبت‌انديش بود. او هرچند در ايران نبود، ولي در دهه‌ي 60 و 70 مقالات و كتب مختلفي را منتشر كرد. او در سال 1374 توسط مرحوم آيت‌الله‌زاده شيرازي براي حضور در دومين كنگره‌ي معماري بم به ايران دعوت شد و در ارديبهشت 1376 از سوي سازمان ميراث فرهنگي بزرگ‌ترين نشان ميراث فرهنگي را گرفت. نگهبان مدتي بعد از بازگشت به ايران و آغاز كار خود در سازمان ميراث فرهنگي تصادف كرد و حدود نه‌ماه در بيمارستان بستري بود. پس از بازگشت به خانه نيز با بهتر شدن وضعيت جسماني‌اش، زماني كه براي ديدار فرزندانش به فلوريدا در آمريكا رفته بودف در 13 بهمن‌ماه 1387 درگذشت و در فيلادلفيا به خاك سپرده شد. به گزارش ايسنا، دكتر كاميار عبدي آخرين سخنران اين همايش نيز گفت: دكتر عزت‌الله نگهبان ادعايي براي لقب پدر باستان‌شناسي ايران نداشت. اين لقب در سال‌هاي اخير و زماني كه حضور فيزيكي كم‌رنگي داشت، به او داده شد؛ ولي اكنون چند پدر جديد ديگر در اين حوزه پيدا شده‌اند كه اگر منصفانه قضاوت كنيم، آن‌ها خيانت‌هاي زيادي به باستان‌شناسي ايران كرده‌اند. اين باستان‌شناس اظهار كرد: من نگهبان را نگهبان عزت و پاسدار منزلت باستان‌شناسي ايران مي‌دانم، چون معيارهاي علمي و اخلاقي او از زماني كه در ايران كار مي‌كرد، تا زمان مرگش مثال‌زدني است. در جايي ديگر گفته‌ام كه باستان‌شناسي ايران مديون سه باستان‌شناس عزت‌الله نگهبان، فيروز باقرزاده و مسعود آذرنوش است. اگر نگهبان نبود احتمالا باستان‌شناسي ايران هنوز در وضعيتي مانند افغانستان بود. نگهبان مديري لايق و برجسته بود و با درايت كارها را انجام مي‌داد. او از هر فرصتي براي شناساندن باستان‌شناسي ايران استفاده مي‌كرد و منافع باستان‌شناسي ايران را در اولويت قرار مي‌داد. او هميشه به فكر آينده‌ي باستان‌شناسي ايران بود. همه گفتند كه نگهبان غيبت نمي‌كرد و كينه‌توز نبود، ولي بايد ببينيم امروز چه اتفاقي افتاده است كه اين صفت‌هاي بد جزو عادت‌هاي روزمره‌ي برخي باستان‌شناسان شده است. عبدي ادامه داد: صداقت و امان‌تداري نگهبان جزو بهترين خصايص او بود؛ ولي متأسفانه از زمان نگهبان تا كنون اين خصايص در بين باستان‌شناسان به مرور در حال كم‌رنگ شدن است. نگهبان رابطه‌ي خوبي با دانشجويانش داشت و از هيچ تلاشي براي پيشرفت دانشجويان خود دريغ نمي‌كرد. او تيزبين بود. نگهبان بي‌ادعا بود و دانش خوبي داشت. به اعتقاد او، مرحوم دكتر نگهبان ايران‌دوست و وطن‌پرست بود و هر قدمي كه برمي‌داشت به اين فكر مي‌كرد كه آن قدم چه كمكي به آينده‌ي باستان‌شناسي ايران مي‌تواند بكند. به گزارش ايسنا، در پايان همايش بزرگداشت عزت‌الله نگهبان، انجمن علمي دانشجويان باستان‌شناسي متني را تحت عنوان سخن پاياني اين همايش ارائه كرد. در بخش‌هايي از اين متن آمده است: «به نظر شكسپير انسان‌هاي بزرگ بر سه دسته‌اند. برخي بزرگ زاده مي‌شوند، برخي به همت خويش بزرگي را از آن خود مي‌كنند، گروه سومي هم هستند كه بزرگي بر آن‌ها تحميل مي‌شود ،به گمانم عزت‌الله نگهبان از دسته‌ي اول است كه بزرگ زاده شده است». در بخش ديگري از اين متن آمده است: «نام عزت‌الله نگهبان را آنچنان كه بايد پررنگ نمي‌بينيم، شايد دليل آن منزوي بودن رشته‌اي است كه زندگيش را با آن پيوند زد و شايد نتيجه‌ي كينه‌ها، حسادت‌ها و نامرامي‌ها است. هرچه باشد، مردي كه تجسم تلاش و زندگي بود، از زندگي بازماند». همچنين انجمن علمي دانشجويان باستان‌شناسي در بخش پاياني بيان كرده: «هم‌اينك جامعه‌ي باستان‌شناسي با آنچه دكتر نگهبان در ذهن مي‌پروراند، فاصله‌اي بس طولاني دارد، شايد دوباره به نگهباني نياز است كه به فرياد اين جامعه كوچك با جثه‌اي نحيف و در حال شكست برسد و شايد هم تك‌تك اعضاي اين جامعه نگهباناني در درون خود دارند كه قرار است اين پيكر نحيف را تيمار كنند، زيرا نهال كوچك ما هنوز به بار ننشسته، طعم جواني را نچشيده، ميان‌سالي را پشت سر نگذاشته و كهن‌سالي را طي نكرده است كه بتوان نابوديش را باور كرد». به گزارش ايسنا، همايش بزرگداشت مرحوم عزت‌الله نگهبان عصر ديروز روز گذشته (ششم ارديبهشت‌ماه) در تالار فردوسي دانشگاه تهران با حضور دانشجويان باستان‌شناسي و تعداد زيادي از اساتيد اين رشته و شاگردان دكتر نگهبان مانند ميرعابدين كابلي، صادق ملك شهميرزادي، محمدرحيم صراف، مهرداد ملك‌زاده، موسوي كوهپر، رضا مستوفي، جليل گلشن، حسن فاضلي نشلي، مرتضي حصاري و هايده لاله برگزار شد. انتهاي پيام
  • چهارشنبه/ ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۱۲:۰۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 9002-03898
  • خبرنگار : 71191