«اين انتقاد نيست فقط سؤال است»

آيا خانه‌هاي روستايي و شخصي كه در بسياري موارد از حمايت سازماني برخوردارند، مجوزهاي قانوني يك هتل را دارند؟ چرا مستندهاي ايران در قطارها، هواپيماها، شناورها و مراكز پذيرايي كشور پخش نمي‌شود؟ به گزارش بخش گردشگري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محمد منظرنژاد ـ راهنماي اكوتوريسم و فعال طبيعت‌گردي ـ اين پرسش‌ها را در نوشتاري با عنوان «اين انتقاد نيست فقط سؤال است» مطرح كرده است. در اين مطلب كه منظرنژاد آن را در اختيار ايسنا قرار داده، آمده است: «در مدت زيادي که به سفر و طبيعت‌گردي مشغول هستم، مشکلات زيادي را متوجه شدم که به‌راحتي قابل حل هستند؛ ولي چندي است که موضوعي توجه من را به خود جلب کرده است. پيش‌تر درباره‌ي راهنمايان و مؤسسه‌هاي غيرمجازي که سفرهاي داخلي اجرا مي‌كنند، صحبت شده بود؛ ولي تا كنون هيچ اقدامي براي رفع اين معضل و شناسايي اين افراد و مؤسسه‌ها نشده است. به هر ترتيب، شرکتي که هزينه‌هاي خاص خود را از جمله بيمه، شهرداري و ماليات دارد، هزينه‌ي تمام‌شده‌ي تور آن هم بسيار بالاتر از آژانس‌هايي است که به‌صورت زيرپله‌يي کار مي‌کنند؛ ولي سازمان‌هاي مرتبط با گردشگري چگونه مي‌توانند شرکت‌هاي مجوزدار خود را حمايت کنند و آن‌ها را زير پوشش قرار دهند تا فعاليت غيرمجاز ديگران سبب ضرر و زيان اين شركت‌ها نشود؟ اكنون اين مسأله را در بخش اقامت شاهد هستيم که خانه‌هاي زيادي در روستاها و مناطق مستعد گردشگري به اجاره و گرفتن مسافر مشغول هستند، حتا تبليغات زيادي انجام مي‌دهند و در بسياري موارد از حمايت سازماني هم برخوردار مي‌شوند. سؤال اين است که آيا اين خانه‌ها از نظر استحکام بنا و مجوزهاي قانوني که يک هتل بايد دريافت كند، بررسي شده‌اند؟ خانه‌هاي گلي و آجري در کوير يا خانه‌هاي روستايي که در مناطق ديگر شاهد آن‌ها هستيم و مسافران براي اقامت به اين اماكن مي‌روند، پرداخت هزينه‌هايي چون بيمه، ماليات و عوارض شامل آن‌ها مي‌شود؟ آيا وزارت بهداشت به نوع پخت غذا در اين خانه‌ها نظارت دارد؟ در بخش سفر هم شاهد هستيم که مؤسسه‌هايي با اخذ مجوز آموزشي و به بهانه‌ي اجراي سفرهاي آموزشي، تبليغات سفرهاي ديگري را انجام مي‌دهند و به جذب مسافر مشغول هستند يا راهنماهايي که بدون داشتن کارت راهنماي تور و گواهي، در آژانس‌هاي مختلف درحال اجراي سفر هستند. بايد سفر را به‌صورت صنعت هدفمند تعريف کرد و به اطلاع همگان رساند تا سطح فرهنگي سفر ارتقا يابد. اين‌که افرادي در يک اتوبوس جمع شوند و به يک منطقه بروند و شادي کنند و برگردند که سفر نيست. مهم برخوردهاي اجتماعي و استفاده از تجربيات ديگران است. شايد اگر از هر مسافري بخواهيم درباره‌ي ايران صحبت کند و سفرهاي خود را تعريف كند، اطلاعات مفيدي بتوان به‌دست آورد يا از تجربه‌ي آن فرد استفاده کرد تا به آگاهي‌هاي ما اضافه شود؛ ولي براي مثال، زماني که به ابيانه مي‌رويم مسافراني را مي‌بينيم که بدون توجه داشتن به معماري و نقش‌هاي پيلي، در آن روستا قدم مي‌زنند و کسي نيست براي‌شان از فرهنگ و معماري اين روستا سخن بگويد. در سفر بايد تجربيات جديدي به‌دست آورد، جالب است در طول اين همه سال راهنمايي و تورگرداني، مسافراني را ديده‌ام كه با خود سي‌دي موسيقي مي‌آورند تا در ماشين به آن گوش دهند؛ ولي حتا اجازه نمي‌دهند يک موسيقي به پايان رسد و پياپي از کاپتان (راننده‌ي اتوبوس) مي‌خواهند تا آهنگ‌ها را تعويض كند. خوب اين کارها را مي‌توان در خانه هم انجام داد. سفر يعني تجربه‌ي آن‌چه نمي‌دانيم. آيا تا به حال دقت کرده‌ايد که گفتن يک بيت شعر در سفر از شعراي معاصر مي‌تواند اثربخش باشد. چقدر انجام کارهاي فرهنگي در ميان ما کم‌رنگ شده است، چرا؟ سازمان‌ها، راهنمايان و همه‌ي دوستان ما که مدعي فعاليت گردشگري هستند، بايد مسؤولانه‌تر به اين حرفه نگاه کنند و بتوانند با تهيه‌ي آرشيوهاي مناسب و در اختيار گذاشتن آن‌ها به راهنمايان بدون نامه‌نگاري‌هاي اداري و تشريفات براي نمايش در داخل اتوبوس‌ها و هتل‌ها مؤثر واقع شوند. يادم مي‌آيد در رستوراني در قشم نشسته بودم و به تلويزيون بزرگ نصب‌شده به ديوار كه درحال پخش فيلم مستندي از مالزي و سنگاپور بود، نگاه مي‌كردم. خيلي جالب بود، يعني مستندي از قشم نيست که در رستوران‌ها به‌نمايش بگذارند؟ البته که هست؛ ولي اين کار بايد توسط يک کارشناس گردشگري مورد بررسي قرار گيرد و با برنامه به اجرا گذاشته شود. در کشتي‌ها و شناورهايي که از بندر به سمت قشم مي‌آيند نيز مي‌توان با استفاده از راهنمايان و اطلاع‌رساني به مسافران در اهميت خليج فارس و تاريخچه‌ي آن و نيز اطلاع‌رساني از جزاير هرمز و لارک بسيار مؤثر بود و فرهنگ سفر را ارتقا داد. اين‌ها هيچ‌کدام نه هزينه‌ي زيادي براي سازمان‌ها دارد و نه برنامه‌ريزي خاصي مي‌خواهد، پس چرا به کار نمي‌آيد؟! هم‌اکنون در قطارها و شناورها تلويزيون وجود دارد كه در رفت و برگشت، فيلم‌هاي سينمايي ايراني پخش مي‌كنند که خيلي وقت‌ها بسيار غمگين هستند. حال آن‌که ايران‌شناسي و فعاليت گردشگري يک عزم ملي و يک فعاليت همگاني است و مي‌توان با پخش مستندهاي خاص تاريخي، فرهنگي و طبيعي در شناساندن ظرفيت‌هاي ايران نقش داشت و اطلاع‌رساني همگاني كرد. حال سؤال اين است، اين همه مستند درباره‌ي استان‌هاي يزد، اصفهان و آذربايجان‌هاي غربي و شرقي و ديگر شهرها ساخته شده است، چرا در قطارها، هواپيماها و شناورهاي دريايي نمايش داده نمي‌شود؟! مگر اين نيست که هزينه‌ي خريد اين فيلم‌ها کم‌تر از 2000 تومان مي‌شود، مي‌دانيد چقدر تأثيرپذير خواهد بود. در رستوراني در تهران که غذاهاي ترکي مي‌پزد، هر زمان که مي‌رويد مستندي از تاريخ و ظرفيت‌هاي طبيعت‌گردي استانبول را به‌نمايش مي‌گذارد و تبليغات گردشگري تركيه را انجام مي‌دهد؛ ولي چرا ما نبايد برنامه‌ريزي خاصي براي اطلاع‌رساني ظرفيت‌هاي گردشگري در هتل‌ها، مجموعه‌هاي پذيرايي، رستوران‌ها، قطارها، فرودگاه‌ها و ديگر مراكز مرتبط با گردشگري داشته باشيم. مستندهاي ما ويژگي‌هاي خوبي دارند، زماني که مستند آذربايجان (غربي و شرقي) را نگاه مي‌کنيد از طبيعت و فرهنگ به تصوير کشيده تا موسيقي و رقص‌هاي محلي که بسيار شاد مي‌شويد.» انتهاي پيام
  • یکشنبه/ ۲۶ دی ۱۳۸۹ / ۰۹:۱۷
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 8910-13660
  • خبرنگار : 71021