دكتر حكمت‌اله ملاصالحي: دهه‌هاست ميراث غني كشور در معرض تخريب قرار گرفته است تاراج آثار يك محوطه تخريب ريشه‌هاي يك ملت است

دکتر حکمت‌اله ملاصالحي ـ استاد باستان‌شناسي دانشگاه تهران ـ با انتشار مطلبي با عنوان «يک ديوار از مصرِ ميراثِ يک ملت» تأكيد كرده است: يک محوطه‌ي باستاني، يک بناي تاريخي يا يک اثر فرهنگي وقتي تخريب مي‌شود و از ميان مي‌رود، ديگر با هيچ‌چيز آنچه را که از کف رفته نمي‌توان جايگزين کرد. هر اثر باستاني چونان خود آدمي يکتا و بي‌بديل است. پيام خاص خود را بر شانه مي‌کشد. کتابي است که هر بار که خوانده مي‌شود، افق معنايي تازه‌اي را از گذشته به روي ما مي‌گشايد. تاريخي که متعلق به خود ما و تأثيرگذار بر موقعيت و مقتضيات و شرايط اکنون ماست.

به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين استاد رشته‌ي باستان‌شناسي در بخش ديگري از اين مطلب آورده است: محروم و ممنوع کردن جامعه‌ي باستان‌شناسي و ميراث فرهنگي کشور از انتقاد و تحليل درباره‌ي اوضاع رقت‌بار محوطه‌ها و آثار باستاني تخريب‌شده و به‌تاراج رفته، هم جفا به تاريخ و فرهنگ و مواريث مدني و معنوي کشور است، هم ستم به اهل دانش و فرهنگ و جامعه‌ي باستان‌شناسي ميهن ما. اکنون، آگاهي و شعور تاريخي در خط مقدم تصميم‌گيري‌هاي پشت صحنه‌ي قدرت‌هاي جهاني و کانون‌هاي سلطه قرار دارد و دانش باستان‌شناسي براي نخستين‌بار در خط مقدم انديشه و معرفت تاريخي به‌ ميدان فراخوانده شده است. بي‌ترديد ردگيري و رصد کردن موقعيت‌ها و ژرف‌کاوي و نقد و تحليل درست رخدادها در سطح جامعه‌ي جهاني بدون شناخت و فهم عميق تاريخي ممکن نيست.

ملاصالحي هم‌چنين اظهار كرده است: در ميان تناقض‌هاي مهلکي که اينک جامعه‌ي ما با آن روياروست از همه طنزآميزتر اين است که با دستي و دهاني مدعي توسعه و آباداني و پيشرفت کشور مي‌شويم و با دستي ديگر، ميراثش را تخريب مي‌کنيم و بناها، آرامگاه‌ها، امامزاده‌ها، تپه‌ها و محوطه‌هاي باستاني‌اش را به غارت مي‌بريم و به تاراج مي‌دهيم!

سردبير مجله‌ي «باستان‌شناسي» در اين مطلب توضيح داده است: مفهوم ميراث فرهنگي (Cultural Heritage) چونان حجم وسيعي از اصطلاحات، مفاهيم و ترکيبات کلامي ديگر روزگار ما فرآورده‌ي نظام دانايي و انديشه‌ي تاريخي دوره‌ي جديد است. جامه‌ي معنايي که متفکران و مورخان و عالمان عالم مدرن بر قامت اين مفهوم بسيار مهم و کليدي دوخته و آراسته‌اند نيز جديد و آموزنده است. اين مفهوم در تمايز و تفکيک از جنس ديگري از ميراث وضع شده است که اصطلاحاً به آن ميراث طبيعي (Natural Heritage) گفته مي‌شود. در نقشه و جغرافياي طبيعت و ميراث طبيعي، ما با جانوران ديگر بر گرد يک سفره و بر خوان ضيافت طبيعت نشسته‌ايم و سهيم هستيم. هم‌چنين در مشترک بودن در جهان. ليکن در «نحوه‌ي بودن»، انسان چونان وجودي تاريخي‌شده و تاريخ‌مند، ميراث‌گذار و ميراث‌پذير و معمار و مسؤول عالم انساني خويش، جنس ديگري از نحوه‌ي بودن و حضور در جهان را در برابر ما مي‌گستراند که از همان جنس و نحوه‌ي بودني نيست که بودن يک مورچه و پشه و يا يک گونه‌ي گياهي در جهان.

از اين نگره، مي‌توان گفت هيچ اسم و صفت و مميزه‌اي، مفهوماً و مصداقاً مانع و جامع‌تر از مفهوم «ميراث فرهنگي»، حد تام و نحوه‌ي بودن و حضور انسان را در جهان هم‌چون وجودي تاريخي‌شده و تاريخ‌مند و ميراث‌گذار و ميراث‌پذير از نحوه‌ي بودن موجودات ديگر متمايز و تحديد و تعريف نمي‌کند. به ديگر سخن، انسان تنها هستنده‌اي است که براي نسل‌هايي که از پي مي‌رسند، از خود «ميراث» به‌جاي مي‌نهد. سازنده و دارنده‌ي تاريخ و بهره‌مند از انديشه‌ي آگاهي تاريخي است. افقي است گشوده در درون ميراث خويش بر روي عالم. ميراثي که از جنس طبيعت و ميراث طبيعي نيست و به همين دليل نيز صفت «فرهنگ» به آن اطلاق شده است.

انسان زير سقف ميراثي که در بنياد نهادن و به‌پاساختن آن خود نقش تعيين‌کننده و بي‌بديل داشته سکني گزيده است. تخريب آن، تخريب خود آدمي و صيانت از آن صيانت از نحوه‌ي بودن و حضور انسان در جهان چونان هستنده‌اي فرهنگي، ميراث‌مند و سازنده و دارنده‌ي هويت فرهنگي و برخوردار و بهره‌مند از انديشه و آگاهي تاريخي است. مسأله‌ي صيانت از ميراث مدني و معنوي ملت‌ها و کشورها و فرهنگ‌ها صيانت از ريشه‌هاي انسان بودن آدمي است. صيانت از هويت انساني او، اين‌که به حقيقت که هست و چه نيست. ريشه‌هاي هلني واژه‌ي معرب «ميراث» را که وامي‌کاويم، افق‌هاي معنايي بنيادي و عميق‌تري بر روي ما گشوده مي‌شود که در شناخت و فهم ما از اين مفهوم کليدي حائز اهميت فوق‌العاده است. فعل «ميرازو» در زبان هلني يعني تقسيم و بخش و پخش کردن، سهم و قسمت هر کسي را به او دادن و لفظ و اسم مونث «اي-ميرا» (H-‌) يعني تقدير، قسمت و سرنوشت و واژه‌ي «امر» و «امير» يعني کسي که سهم هر کسي را به او مي‌دهد نيز از همين ريشه‌ي واژه‌ي هلني مي‌بايست برگرفته شده باشد؛ اين‌همه، يک‌به‌يک مؤيد فحاوي و معاني ژرف و بنيادي‌تر مفهوم هلني‌تبار ميراث است. ابعاد اسطوره‌شناختي آن نيز حائز اهميت بسيار است که مناسبت و مجال گشودن بحث‌اش در نوشتار حاضر نيست.

در قرآن نيز اين مفهوم مهم و کليدي با مشتقات فراوان و هر بار با معاني و فحاوي متفاوت آمده است. جنبه‌هاي هستي‌شناختي، معرفت‌شناختي و انسان‌شناختي مفهوم ميراث در قرآن مؤيد اهميت ويژه و نقش تعيين‌کننده و بي‌بديل آن در نحوه‌ي حضور تاريخي انسان در جهان در پيشگاه خداوند است. در قرآن بر معاني و فحاوي عميقاً متعالي و مشتقاتي که از مفهوم ميراث اخذ شده به‌تکرار تأکيد شده است. انگشت تأکيد وحي را روي صيانت از ميراث اعصار و آثار اعمال و افعال آدميان چونان آيات عبرت و تذکر تاريخي، به‌صراحت و صرافت در قرآن مي‌توان ديد. در قرآن شريف آمده است که حتي بدن فرعون مي‌بايست از نيل فراموشي نجات داده شود تا در کرانه‌ي تذکر تاريخي در ياد و خاطره بماند و آيت عبرت و آگاهي براي نسل‌هايي که از پي مي‌رسند باشد: «فَاليَومَ نُنَجِّيکَ بِبَدَنکَ لِتَکُونَ لِمَن خَلفَکَ ءَايَهً و اِنَّ کَثِيراً مِّنَ النَّاسِ عَن ءَايَتِنَا لَغَفِلُونَ» (سورة يونس، آية 92).

هر اثر به‌جاي‌مانده از کرده‌ها و ميراث اعصار و آثار فرهنگي اعم از مدني و معنوي، آيت و اشارت و مدرسه‌ي معرفت و عبرتي است براي آدمي. براي همه‌ي نسل‌هايي که يکي پس از ديگري از پي مي‌رسند. براي فرزنداني که در درون ميراث افعال و اعمال و کرده‌هاي نياکان و پدران خود به‌طور مقدر زاده مي‌شوند. ميراث فرهنگي هميشه مهم‌ترين مؤلفه، مقوم، منبع و مرجع آگاهي تاريخي و فهم ما از نحوه‌ي بودن و حضور تاريخي انسان در جهان بوده و هست و خواهد بود. فرهنگ‌ها، دوره‌ها، قوميت‌ها، ملت‌ها، قاره‌هاي مدني و معنوي را با همين ميراث و عيار مي‌توان محک زد، شناخت و فهميد. مورچه، ريشه در خاک و ميراث طبيعت خود دارد، ميراثي که پيشاپيش وجود دارد. انسان ريشه در تاريخ، فرهنگ و مواريث مدني و معنوي و ارزش‌هاي خويش دارد. ريشه‌هايي که در اعماقِ خاک و طبيعت و ميراث طبيعي سر فرو برده و از امکانات و مواد آن تغذيه مي‌کند و بهره مي‌گيرد، ليکن از جنس آن نيست. يک مکان و محوطه‌ي باستاني و اثر و بناي تاريخي و مجموعه‌ي فرهنگي به‌جاي مانده از گذشته يا منظرگاهي (landscape) که انسان در هر دوره و مقطع زماني خاص در آن شالوده و معماري فضاي انساني خود را ريخته و بنياد نهاده، يک مکان و محوطه يا به‌طور کلي يک جهان و فضاي خويشاوند با عالم انساني و از جنس ميراث فرهنگ بشري ما بوده و رگ و پيوندش با رگ و پي هستي انساني ما سخت و استوار درتنيده است و هميشه حامل پيام و منبع و مرجع آگاهي براي نسل‌هايي که از پي مي‌رسند هست.

انسان، ريشه در ارزش‌ها و ميراثي دارد که هويت انساني او را مي‌توان با آن مواريث مدني و معنوي معنا و تعريف کرد و فهميد. انسان گسسته از ريشه‌ها و ارزش‌ها در معرض خيزش امواج مهاجم و چالش‌هاي تاريخي هميشه آسيب‌پذير و شکستني‌تر از انسان ريشه‌ها بوده است. تجربه‌ي تاريخي به ما آموخته که مديران خام و ناآزموده و بي‌بهره از آگاهي تاريخي و تهي از موهبت شايستگي و فاقد مهارت تدبير کردن کارها، هميشه طعمه‌هاي اشتهاآور براي مهاجمان و شکارچيان موذي و انديشه‌هاي مرموزي بوده‌اند که از بيرون و درون مرزها، جغرافياي ارزش‌ها و مواريث مدني و معنوي يک ملت را نشانه گرفته و کمين کرده‌اند. معضلي که هم‌اينک جامعه‌ي معاصر و تاريخ و فرهنگ ما با آن روياروست و دست و پنجه مي‌فشارد.

او در ادامه‌ي اين مطلب با اشاره به اين‌كه اينک دهه‌هاست که در سکوت بسياري از رسانه‌هاي جمعي و خاموشي متوليان و مديران فرهنگ و مواريث فرهنگي کشور، جنگي عليه مواريث تاريخي، فرهنگي و معنوي ميهن ما آغاز شده که در هيچ دوره‌اي از تاريخ ملت ما با چنين وسعت و مقياسي سابقه نداشته است، آورده است: جامعه‌ها به ميزاني که در معرض چالش‌ها و انحطاط دروني آسيب‌پذير بوده‌اند، در رويارويي با تهاجمات بيروني نبوده‌اند و از خود پايداري و پايمردي بيشتري نشان داده‌اند. زنگ خطر فروپاشي اقتدار و انسجام و وحدت و وفاق مدني و معنوي يک ملت هنگامي نواخته شده که به‌دليل سرخوردگي و يأس معنوي که با آن روياروست بخواهد با قهر اقتصادي و ثروت‌اندوزي و گشودن دست تخريب و تجاوز و تطاول به حريم ميراث تاريخ و فرهنگ خود از آن فرا بگذرد.

به‌جرائت و به‌صراحت و بي‌اغراق مي‌توان گفت شمار کشورهايي که به‌لحاظ غناي مواريث فرهنگي و حجم آثار و منابع باستاني و تاريخي در سطح جامعه‌ي جهاني از موقعيت ممتاز ايران برخوردارند، از شمار انگشتان دست‌هاي ما بيش‌تر نيست؛ اما متأسفانه اين ميراث غني اينک دهه‌هاست که در سراسر کشور در معرض تخريب‌هاي گسترده و نابودي قرار گرفته است.

دو سده پيش حتي متفکران و مورخان ژرف‌کاو و تيزبين نيز گمان نمي‌بردند، چند نسل سپس‌تر از آن‌ها، روزي باستان‌شناسان به ياري عالمان و متخصصان ميان‌رشته‌اي و علوم آزمايشگاهي موفق خواهند شد از يک گور و گودال تاريخي و يا اين يا آن لايه و دوره‌ي پيش از تاريخي بتوان حجم سنگيني از اطلاعات موثق درباره‌ي رخدادهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و معيشتي و فعاليت‌هاي فکري و ذوقي مردمان گذشته برکشيد. هر اثر و مکان و محوطه‌ي باستاني، کتاب ناگشوده و ناخوانده‌اي است که مي‌بايست براي حفاظت و خوانش آن سرمايه‌ي عمر نسل‌هايي از باستان‌شناسان و متخصصان تاريخ و ميراث يک کشور هزينه شود.

تجاوز و تخريب و تاراج آثار يک محوطه‌ي باستاني و بناي تاريخي و فضاي فرهنگي، تخريب ريشه‌هاي يک ملت به مفهوم خاص و ميراث بشري به‌طريق اولي است. يک محوطه‌ي باستاني، يک بناي تاريخي و يا يک اثر فرهنگي وقتي تخريب مي‌شود و از ميان مي‌رود ديگر با هيچ چيز آنچه را که از کف رفته نمي‌توان جايگزينش کرد. هر اثر باستاني چونان خود آدمي يکتا و بي‌بديل است. پيام خاص خود را بر شانه مي‌کشد. کتابي است که هر بار که خوانده مي‌شود افق معنايي تازه‌اي را از گذشته به روي ما مي‌گشايد. تاريخي که متعلق به خود ما و تأثيرگذار بر موقعيت و مقتضيات و شرايط اکنون ماست.

ملت‌هايي که بي‌بهره از آگاهي و شعور تاريخي‌اند، در رويارويي با چالش‌هاي تاريخي بسيار آسيب‌پذير و شکننده‌تر از ملت‌هاي برخوردار از بينش و مجهز به دانش تاريخي بوده‌اند. هر جامعه‌اي که دست تجاوز و تطاول و تخريب ميراث خود مي‌گشايد، بي‌هيچ ترديد فاقد شعور و آگاهي تاريخي است. ميراث تاريخ و فرهنگ يک ملت از جنس سود و سودا نيست که در بازار مکاره‌ي فروشندگان عزت و خريداران ذلت در ترازوي نکبت به فروش بگذاريم. در اين معامله و بازار مکاره ي سود و سودا هميشه فروشندگان بازندگانند. همان‌گونه که سوداگران ناموس، به هر ميزان بيش‌تر و پُر‌بها‌تر خويش را مي‌فروشند، پر‌هزينه‌تر خفت و حقارت مي‌خرند.

ملاصالحي اضافه كرده است: اکنون، آگاهي و شعور تاريخي در خط مقدم تصميم‌گيري‌هاي پشت صحنه‌ي قدرت‌هاي جهاني و کانون‌هاي سلطه قرار دارد و دانش باستان‌شناسي براي نخستين‌بار در خط مقدم انديشه و معرفت تاريخي به‌ميدان فراخوانده شده است. بي‌ترديد ردگيري و رصد کردن موقعيت‌ها و ژرف‌کاوي و نقد و تحليل درست رخدادها در سطح جامعه‌ي جهاني بدون شناخت و فهم عميق تاريخي ممکن نيست.

انتهاي پيام

  • چهارشنبه/ ۸ دی ۱۳۸۹ / ۱۵:۱۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 8910-05517
  • خبرنگار :