جمعي از استادان باستانشناسي، فلسفه و تاريخ و صاحبنظران دانشگاهي در نامهاي سرگشاده نسبت به برخي اقدامات سازمان ميراث فرهنگي و انتقال بخشهايي از اين سازمان به شهرهاي ديگر انتقاد و تأكيد كردند: «چندپاره کردن اين سازمان و انتصاب مديران غيرمتخصص از جمله آفتهايي است که خصوصاً طي سالهاي اخير گريبانگير مديريت ميراث فرهنگي کشور شده و آسيبهايي را به آن وارد آورده است که ابعاد و زواياي خسارتبار آن در شرايط کنوني قابل ارزيابي نيست.»
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن اين نامه كه افرادي مانند دكتر رضا داوري اردكاني، دكتر احمد احمدي، دكتر غلامحسين ديناني و دكتر غلامرضا اعواني آن را امضا كردهاند، به اين شرح است:
«قرآن شريف به ما آموخته که حتي جسد فرعون و ميراث اعمال و افعال فرعوني را ميبايست در کرانهي تذکر و حافظهي تاريخي براي نسلهاي آينده پاس داشت و از رخدادها و کردههاي گذشته عبرت آموخت تا انديشهي تاريخي آدمي در «نيلِ» غفلت و نسيان غرق نشود. اين، موضع صريح و روشن کلام و کتابي است که در يک هزاره و نيم اخير نقش بيبديل و تعيينکننده در تقدير تاريخي، شخصيت، هويت و منش ايراني بودن و ايراني زيستن ما بهعنوان يک ملت مسلمان و قارهي عظيم مدني و معنوي در عرصهي تاريخ جهاني داشته است.
شمار سرزمينهايي که بهلحاظ حجم، وسعت، تراکم، تنوع و غناي مواريث مدني و معنوي، محوطههاي باستاني و ابنيهي تاريخي شانه به شانهي ايران بزرگ ساييدهاند، بياغراق از انگشتان يکدست فرانميگذرد. اين تنوع، تراکم و تداوم مواريث مدني و معنوي، مسؤوليت خطير و سنگيني را بر شانهي هر ايراني از هر طبقه و صنف و متعلق به هر طايفه و مذهبي مينهد. متأسفانه اينک اين سرزمين ريشهها و جغرافياي عظيم فرهنگي در معرض تهاجم، تخريب و تحقير جماعتي بيبهره از آگاهي تاريخي و احساس ايراني بودن قرار گرفته است.
سازمان ميراث فرهنگي [، صنايع دستي و گردشگري] تنها نهاد و سازمان رسمي کشور است که دهههاست مسؤوليت سنگين صيانت، حفاظت، مرمت، شناسايي، شناساندن و ثبت و معرفي ملي و بينالمللي مواريث مدني و معنوي کشور را بر شانه گرفته است. سربازان و سنگربانان اين نهاد فرهنگي بسيار مهم دهههاست که در اين سنگر سرمايه و عمر و انديشهي خويش را هزينه کردهاند.
انحلال و انهدام اين سنگر استوار و نهاد عظيم فرهنگي و متفرق کردن سربازان و سنگربانان مواريث مدني و معنوي کشور با هر انگيزهاي ــ دانسته يا نادانسته ــ اثرات و تبعات بسيار منفي و جبرانناپذيري بر عزت و اعتبار، اقتدار و وحدت ملي ما خواهد نهاد. انتظار ميرفت کشوري با چنين موقعيت و اعتبار تاريخي ــ فرهنگي در صيانت از سنگرهاي تاريخ و فرهنگ و مواريث مدني و معنوي خود شهرهي آفاق ميبود، اما متأسفانه مشاهده ميکنيم که عملاً گام به راهي نهادهايم که اينک در بيتوجهي به مواريث فرهنگي و صيانت از آثار و محوطههاي باستاني و ابنيهي تاريخي شهره شدهايم. اين تصميم ناموجه و ناکارشناسانه نهتنها دست متجاوزان و سوداگران را در غارت مواريث فرهنگي، تخريب محوطههاي باستاني و فروختن يوسف ميراث کشور در بازار مکارهي سود و سودا گشودهتر ميکند، بلکه نهايتاً ميهن ما را در مواجهه با چالشهاي تاريخي، بهشدت شکننده و آسيبپذير خواهد کرد. تضعيف و آسيبپذير شدن ميراث و فرهنگ اين سرزمين نيز بيش از هر چيز به معناي تضعيف يکي از مهمترين و غنيترين کانونهاي بالندهي فرهنگ بشري است.
امروزه، مراکز و سازمانهاي ميراث فرهنگي در سراسر جهان از مهمترين و تأثيرگذارترين سازمانها و نهادها بهشمار ميروند و برنامههاي آنها در نهايت نظم، دقت و هوشمندي تنظيم و تدوين و اجرا ميشود. انتظار ميرفت که سازمان ميراث فرهنگي کشور نه فقط در زمينهي صيانت و پاسداري و شناخت ميراث ايراني ــ اسلامي ما در درون مرزهاي کنوني کشور گامهاي بلندي بردارد، بلکه در شناخت و پاسداري ميراث سترگ جهان ايراني و سرزمينهاي اسلامي نيز مشارکت فعال و پويا داشته باشد. اکنون نهتنها اين سازمان در راستاي تحقق اين اهداف گام برنميدارد بلکه با تصميمها و اقداماتي که در پيش گرفته است، زمينههاي تخريب و آسيبپذيري مواريث سترگ فرهنگ ملي و اسلامي و بشري نيز فراهم شده است. چندپاره کردن اين سازمان و انتصاب مديران غيرمتخصص از جمله آفتهايي است که خصوصاً طي سالهاي اخير گريبانگير مديريت ميراث فرهنگي کشور شده و آسيبهايي را بدان وارد آورده است که ابعاد و زواياي خسارتبار آن در شرايط کنوني قابل ارزيابي نيست. تسامح و تساهل در تصحيح اين امر خطير نهتنها تخريب و زايل شدن ميراث هزاران سالهي کشور را بهدنبال خواهد آورد و اقتدار و اتفاق ملي و مدني ما را در سطح جامعهي جهاني خدشهدار و ناموجه جلوه ميدهد، بلکه سبب از دست رفتن سرمايههايي خواهد شد که در آيندهي نزديک با پايان گرفتن منابع و ذخاير زيرزميني، ميبايست جايگزين آنها شود.
اينک تصميمات جديدي بر مبناي استدلالهاي ناصواب در عرصهي ميراث فرهنگي ايران به مرحلهي اجرا گذاشته شده که تبعات آن نهتنها رسيدگي به وضعيت مواريث مدني و معنوي و محوطههاي باستاني و يادمانهاي تاريخي ما را در کوتاهمدت بيش از اين تضعيف يا مختل خواهد نمود، بلکه در درازمدت چه بسا تماميت ارضي و هويت ملي کشور را در معرض تهديد قرار خواهد داد.
تجربه و تقدير تاريخي ما ميبايست اين واقعيت را به ما آموخته باشد که زنگ خطر فروپاشي ملتها و فرهنگها و انحلال جامعهها و حتي افول و انحطاط تمدنها هنگامي شنيده شده که جامعهاي، از درون، ريشههاي اصالت و هويت و ارزشهاي خود را نشانه گرفته و دست تجاوز و تخريب به سوي مواريث مدني و معنوياش گشوده است. سنگر تاريخ و فرهنگ، هرچند سنگر تيغ و شمشير نيست، اما تجربهي تاريخي به ما آموخته است که سربازان اين سنگر در ميدان عمل بغايت مرزگشاتر و پيروزمندتر در رويارويي با چالشهاي تاريخي و صيانت از مرزهاي حيثيت، مليت، اقتدار و «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» ما بودهاند.»
در پايان اين نامه با اشاره به اينكه «وظيفهي خود دانستهايم در برابر اين حرکت ناآگاهانه و تصميم ويرانگر که تأسف و تأثر عميق و نگراني شديد ما را برانگيخته سکوت نکنيم» از مسؤولان خواسته شده است تا در راستاي مصالح و منافع کشور از فروپاشي سازمان ميراث فرهنگي جلوگيري كنند.
به گزارش ايسنا، اسامي تعدادي از امضاكنندگان اين نامهي سرگشاده به اين ترتيب اعلام شده است: دکتر رضا داوري اردکاني، دکتر احمد احمدي، دکتر غلامحسين ديناني، دکتر غلامرضا اعواني، دکتر مهدي قوام صفري، دکتر حکمتاله ملاصالحي، دکتر محمدرحيم صراف، دکتر کمالالدين نيکنامي، دکتر هايده لاله، دکتر کاميار عبدي، دکتر حميد خطيبشهيدي، رجبعلي لباف خانيکي، مهدي رهبر، دکتر هادي نديمي، دکتر اکبر مجدالدين، دکتر علي غفاري، دکتر محمدباقر وثوقي، دکتر منصور صفتگل، دکتر محمدعلي آذرشب و دکتر محمود جعفري دهقي.
انتهاي پيام