بيست و چهارم آبانماه روز بزرگداشت عالم معلمي است كه شاگردان وي همواره به بزرگي، ارادت، حيرت و با سادگي و صميميت و در عين حال عظمت روحي و علمي ياد ميكنند، ايشان علامه سيدمحمدحسين طباطبايي هستند كه عمري در مسير قرب الهي گام برداشته و سعي در ترويج اين مسير در جامعه داشتند.
* ولادت
علامه طباطبايي در آخرين روز ماه ذيحجه سال 1321 هـ.ق در شادآباد تبريز متولد شد و پس از تحصيلات ابتدايي به نجف رفتند.
* فعاليت و کسب درآمد
مرحوم علامه در مدتي که در نجف مشغول تحصيل بودند بعلت تنگي معيشت و نرسيدن مقرري که از ملک زراعيشان در تبريز بدست ميآمد مجبور به مراجعت به ايران ميشود و مدت ده سال در قريه شادآباد تبريز به زراعت و کشاورزي مشغول ميشوند.
فرزند ايشان مهندس سيدعبدالباقي طباطبائي ميگويد:
«خوب به ياد دارم که، مرحوم پدرم دائماً و در تمام طول سال مشغول فعاليت بود و کارکردن ايشان در فصل سرما در حين ريزش باران و برفهاي موسمي در حالي که، چتر به دست گرفته يا پوستين بدوش داشتند امري عادي تلقي مي گرديد، در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستاي شادآباد و بدنبال فعاليتهاي مستمر ايشان قناتها، لايروبي و باغهاي مخروبه تجديد خاک و اصلاح درخت شده و در عين حال چند باغ جديد، احداث گرديد و يک ساختمان ييلاقي هم در داخل روستا جهت سکونت تابستاني خانواده ساخته شد و در محل زيرزمين خانه، حمامي به سبک امروزي بنا نمود. »
* ويژگيهاي شخصيتي علامه
علامه طباطبايي در طول زندگي پربركت خود همواره پاسخگوي پرسشهاي جوانان اطرافش بود.
آنچه در پي ميآيد پرسش يك جوان و پاسخ ايشان به وي است:
« محضر مبارك حضرت آيتالله العظمي جناب آقاي طباطبايي، سلام عليكم و رحمتالله و بركاته.
جواني هستم 22 ساله كه تنها ممكن است شما باشيد به اين سوال من پاسخ گوييد. در محيط و شرايطي زندگي ميكنم كه هواي نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسير خود ساختهاند و سبب باز ماندن من از حركت به سوي الله شدهاند.
درخواستي كه از شما دارم اين است كه بفرماييد بدانم به چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را كه همگان گرفتار آنند بشكنم و سعادت بر من حكومت كند؟ لطفا نصيحت نميخواهم، بلكه دستورات عملي براي پيروزي لازم دارم. (23 /10/ 1355)»
«سلام عليكم
براي موفق شدن و رسيدن به منظوري كه در نامه مرقوم داشتهايد، لازم است همتي برآورده و توبهاي نموده، به مراقبه و محاسبه پردازيد. به اين نحو كه هر روز كه هنگام صبح از خواب بيدار ميشويد، قصد جدي كنيد كه در هر عملي كه پيش ميآيد رضاي خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر كاري كه ميخواهيد انجام دهيد نفع آخرت را منظور خواهيد داشت؛ به طوري كه اگر نفع اخروي نبود، انجام نخواهيد داد و وقت خواب چهار، پنج دقيقه در كارهايي كه روز انجام دادهايد فكر كرده و يكي يكي از نظر خواهيد گذرانيد. هر كدام مطابق رضاي خداي انجام يافته شكر بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفار كنيد. اين رويه سخت است و در ذائقه نفس، تلخ. ولي كليد نجات و رستگاري است و هر شب پيش از خواب اگر توانستيد سور مسبحات (حديد – حشر – صف – جمعه و تغابن) را بخوانيد و پس از 20 روز، حالات خود را براي بنده بنويسيد، انشاءالله موفق خواهيد بود. والسلام عليكم»
* اخلاق شاگردپروري؛
بهترين سيرت و خوي و خلقي كه از روحيهي عاليقدر علامه طباطبايي حكايت ميكرد، اخلاق شاگردپروري و كادرسازي در حوزهي علميه بود و بر اين كار اصرار و ولع وصفناپذيري از خود نشان ميداد.
* جوابگويي به سوالات؛
استاد غلامحسين ديناني يكي از شاگردان علامه ميگويد: «من كه خودم يكي از شاگردانش بودم. هيچ وقت در هيچ سوالي خودم را كنترل نميكردم، چون ميدانستم ايشان آنقدر بزرگوار است كه هر چه دلت خواست ميتواني بگويي. در مقابل سوال رو ترش نميكرد و به همين جهت ما احساس آزادي ميكرديم و هر چه در دل داشتيم ميگفتيم. ايشان هم با كمال بردباري با ما همنفسي ميكرد و كنار ميآمد و جواب ميداد.»
* زندگي خانوادگي؛
علامه با وجود حجم زياد كارهايش، هيچ وقت از خانوادهي خود غافل نميشد. هميشه در برنامهي روزانهاش ساعتي را به خانوادهاش اختصاص ميداد و آن را بهترين اوقاتش ميدانست و ميگفت: «اين ساعت تمام ناراحتيهايم را برطرف ميكند.» علامه در خانه هم مثل بقيهي جاها هرگز عصباني نميشد و اعضاي خانوادهاش صداي بلند حرف زدنش را نشنيده بودند. بچههايش را بسيار دوست داشت، با آنها مهربان و خوشرفتار بود و تا اندازهاي كه ميتوانست وقتش را صرف بازي با آنها و سرگرم كردنشان ميكرد. دخترها را تحفههاي ارزنده و نعمتهاي خداوندي ميدانست و ميگفت: «اينها امانت خدا هستند هر چه به اينها بيشتر احترام بگذاريم، خدا و پيغمبر خوشحالتر ميشوند.» حتي نام آنها را هم با پسوند سادات صدا ميزد و با آنها با احترام و محبت بيشتري رفتار ميكرد تا در زندگي آيندهشان همسران خوب و بانشاط و مادران شايسته و لايقي باشند. وقتي دخترهايش به خانهي بخت رفتند، هر هفته به انتظار ديدنشان مينشست خودش از آنها پذيرايي ميكرد و حتي نميگذاشت آنها برايش چاي بياورند. ميگفت: «نه! شما مهمان هستيد و سيد، من نبايد به شما دستور بدهم.»
* زمانشناسي؛
دختر علامه ميگويد: «.. مرحوم پدرم در دوران نوشتن الميزان كه عمر طولاني از ايشان برد، همواره دقتها و ظرافتهاي عملي را ميدانستند و رعايت ميكردند. ايشان جنبههاي علمي و آماري موجود آن عصر را مورد توجه قرار ميدادند به طوري كه حتي بخش آماري يونسكو در مكاتبات ايشان با مسئولان آن سازمان و استعلام مباحثات و يا آمارهاي مختلف، با استاد همكاري ميكردند و از او كمك ميگرفتند.
ايشان درباره مادرم ميفرمود: اين زن بود که مرا به اين جا رساند. او شريک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال اين خانم است».
* پشتكار بالا؛
علامه پشتكار عجيبي داشت. چندين سال براي تفسير زحمت كشيد و اصلا احساس خستگي نكرد، شب و روز نميشناخت، از صبح زود تا ساعت 12 مشغول مطالعه و تحقيق و تاليف بود و بعد از نماز و صرف غذا و استراحت مختصر، تا غروب كار ميكرد. ايشان روزي 14 ساعت كار ميكرد و از روزهاي سال فقط يك روز را تعطيل ميكرد؛ آن هم روز عاشورا.
* توسل به اهل بيت(ع)؛
از جمله خصوصيات علامه طباطبايي، توسل فوقالعاده وي به اهل بيت(سلامالله عليهم اجمعين) است. او يكي از رموز اصلي موفقيت خود را، همين توسل به اهل بيت ميدانست.
* روش تدريس؛
در تدريس، ويژگيهاي منحصر به فردي داشت كه آنها را ميتوان به اين صورت جمعبندي كرد: 1- تدريس آرام و آهسته، 2- روشن كردن اصل موضوع، 3- استدلال كردن توام با دليل و برهان، 4- احترام گذاشتن به بزرگان ضمن انتقاد از آنان، 5- بها دادن به نظر شاگردان، 6- پيوند دادن دين و عقل.
* پيش مطالعه؛
علامه طباطبايي در زندگينامه خويش ميگويد: «در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادي به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه ميخواندم نميفهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم، پس از آن يك باره "عنايت خدايي" دامنگيرم شد و عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگي و بيتابي نسبت به تحصيل كمال حسن نمود به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريبا هجده سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم، بساط معاشرت با غيراهل علم را به كلي برچيدم و در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده باقي را به مطالعه ميپرداختم، بسيار ميشد (به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه ميگذارندم و هميشه درس فردا شب را از پيش مطالعه ميكردم، اگر اشكالي پيش ميآمد با هر خودكشي بود حل مينمودم. وقتي كه به درس حضور مييافتم از آن چه استاد ميگفت قبلا روشن بودم. هرگز اشكال و اشتباه درس را پيش استاد نبردهام.»
* تحقيق علمي در شب قدر؛
آيتالله حسنزاده آملي در رابطه با پيگيري و استمرار روحيهي تحقيق در علامه طباطبايي ميفرمايد: «حضرت علامه طباطبايي شب قدر را به بحث و تحقيق آيات قرآني احياء ميكرد و تفسيرش در اين شب فرخنده به پايان رسيد.»
* استادان برجسته؛
درك كردن استاداني همچون "آيتالله ميرازي نائيني"، "آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني"، "آيتالله شيخ ضياءالدين عراقي" و از همه بيشتر "آيتالله شيخ محمدحسين اصفهاني" معروف به "كمپاني" كه به نظر علماء بزرگ، ايشان موفقترين دانشمند در فقه و اصول در قرن حاضر بود، بيتاثير در موفقيتهاي ايشان نبود.
* مدرس اخلاق؛
نجمهالسادات طباطبايي، دختر علامه، دربارهي خصوصيات اخلاقي پدرش ميگويد: «مقيد به نماز اول وقت، بيداري شبهاي ماه رمضان، قرائت قرآن با صداي بلند و نظم در كارها بودند و دست رد به سينهي كسي نميزدند و اين به سبب عاطفهي شديد و رقت قلب بسيار ايشان بود. روزي به من گفتند: « از صبح تا به حال 24 بار به خانه رفتهام و مراجعات مردم را جواب دادهام. بسيار كم حرف بودند و ديگران را هم به كم حرفي سفارش ميكردند. پرحرفي را موجب كمي حافظه ميدانستند. بسيار ساده صحبت ميكردند، به طوري كه گاهي آدم گمان ميكرد ايشان يك فردي عادي و عامي است، نه يك عالم و فيلسوف.»
* مروري بر انديشههاي علامه
اسلام، دين عقلمحور؛
« ... اسلام ديني است كه احكامش را بر اساس ويژگيهاي انسان و در راستاي ارضاي غرايز و فطريات وي بنيان نهاده و در عين حال، در تنظيم و پيريزي احكام و قوانينش "عقل محور" است و احساسات و عواطف را بر آن اساس مورد توجه قرار ميدهد... اسلام به جامعهي بشري نميگويد من خير و صلاح شما را در پيروي از دعوت من و به كار بستن مواد آن ميبينم، شما نيز به تشخيص من ايمان آورده و آن را بپذيريد، بلكه ميگويد از هوسبازي و خرافهپرستي دست برداريد، آنچه را واقعا و حقا صلاح و خير جامعهي شما در آن است و به حسب فطرت خدادادي، خير و صلاح بودن آن را درك ميكنيد و تشخيص ميدهيد، به كار بنديد و بالاخره اسلام، اعتقاد حق و عمل حق است، نه اسم يك سلسله اعتقادات و اعمال كه كوركورانه بايست به حقانيت آنها ايمان آورد...»
* مقام زن؛
« ... اين زن بود كه مرا به اينجا رساند. او شريك من بوده است و هر چه كتاب نوشتهام نصفش مال اين خانم است... اگر زن اهميت نداشت، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا(س) قرار نميداد. واقعا اگر زن خوب باشد ميتواند عالم را گلستان كند و اگر بد باشد، عالم را جهنم ميكند.» فرزند ايشان مي گويد ايشان دربارة مادرم ميفرمود: اين زن بود که مرا به اين جا رساند. او شريک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال اين خانم است».
* معاد يا رستاخيز؛
« .... همهي اديان و مذاهبي كه به پرستش خداي يگانه دعوت ميكنند و بشر را به نيكوكاري امر و از بدكاري نهي مينمايند، براي انسان معاد و زندگي ديگري پس از مرگ قائلند؛ زيرا آنها بر اين باورند كه نيكوكاري وقتي ارزش دارد كه پاداش نيكي به دنبال خود داشته باشد و چون اين پاداش در اين جهان مشهود نيست، ناگزير پس از مرگ در جهان ديگر و با زندگي ديگر خواهد بود.
* حقيقت اسلام كجاست؟
وقتي از علامه ميپرسيدند چرا حتي يكي از كشورهاي اسلامي جزو سرزمينها مترقي و پيشرفته نيست؟ اين واقعيت تلخ را تاييد ميكرد و ميگفت: «بايد ديد در كدام يك از اين كشورها كه نام اسلامي دارند، قوانين اسلام اجرا ميشود. گذشته از اين كه اسم دين روي اينها گذاشته شده، آيا از حقيقت اسلام هم بهرهاي بردهاند يا فقط بعضي عبادات اسلامي مثل نماز و روزه و حج را از روي عادت انجام ميدهند؟ آيا چيزي از قوانين فردي، اجتماعي، جزايي و حقوقي اسلام را زنده نگه داشتهاند؟ اگر نه، آيا مسخره نيست كه انحطاط كشورهاي اسلامي را به گردن اسلام بيندازيم؟»
* سماور هميشه روشن بود!
در روزهايي كه علامه در سوگ همسرش محزون و متاثر بود و اشك فراواني از ديدگان بر گونهها جاري ميساخت، يكي از شاگردانش سبب اين همه آشفتگي و ناراحتي علامه را از اين بابت جويا شده بود، استاد به اين شاگرد پاسخ داده بود: «مرگ حق است، همه بايد بميريم، من براي مرگ همسرم گريه نميكنم، گريهي من از صفا و كدبانوگري و محبتهاي خانم است، من زندگي پر فراز و نشيبي داشتهام، در نجف اشرف با سختيهايي مواجه ميشدم، من از حوائج زندگي و چگونگي ادارهي آن بياطلاع بودم، ادارهي زندگي به عهدهي خانم بود. در طول مدت زندگي ما، هيچگاه نشد كه خانم كاري بكند كه من حداقل در دلم بگويم، كاش اين كار را نميكرد يا كاري را ترك كند كه من بگويم كاش اين عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگي هيچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادي؟ يا چرا ترك كردي؟ مثلا شما ميدانيد كار من در منزل است و هميشه مشغول نوشتن يا مطالعه هستم، معلوم است خسته ميشوم و احتياج به استراحت و تجديد نيرو دارم، خانم به اين موضوع توجه داشت، سماور ما هميشه روشن بود و هر ساعت يك فنجان چاي ميريخت و ميآورد در اتاق كار من ميگذاشت و دوباره دنبال كارش ميرفت تا ساعت ديگر... من اين همه محبت و صفا را چگونه ميتوانم فراموش كنم.»
* تا به كجا!
آخرين عيد غدير علامه بود، استاد روي تخت خوابيده بود و چند روزي بود كه چشمانش را باز نكرده بود، يكي از شاگردانش گوشهي اتاق ايستاده بود و به ايشان نگاه ميكرد و زار زار ميگريست، ناگهان علامه چشمانش را باز كرد و با شادي و نشاط خاصي رو به شاگردش لبخند زد. شاگرد اشكهايش را پاك و به او سلام كرد. بعد براي اينكه بيشتر با آقا صحبت كرده باشد، پرسيد: «حضرت آقا! شرط حضور قلب در نماز چيست؟» و با خودش گفت: «چهقدر خوب ميشود اگر آقا به اين سوال من براي يادگاري جواب بدهد، حيف كه ايشان...» اما ناگهان علامه لبهاي لرزانش را حركت داد و آهسته گفت: «توجه و مراقبه، توجه و مراقبه، توجه و مراقبه،...»
باورش نميشد، انگار دنيا را به او داده بودند، يك بار ديگر گفت: « آقا! از اشعار حافظ چيزي در نظر نداريد؟» علامه سرش را تكان داد و زيرلب خواند: « صلاح كار كجا و من خراب كجا... بقيهاش را بخوان! / ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا...» و علامه آرامتر از قبل گفت: «تا به كجا!»
* ثواب تفسير؛
اين هم خاطرهاي از خود استاد: «از عجايب و غرايب اين بود كه زماني نامهاي از تبريز از طرف برادرم به قم آمد. در آن كاغذ اين گونه نوشته بود كه شاگرد ما روح پدر ما را احضار كرد و ما سوالاتي نموديم و ايشان گفتند كه از شما گله دارند زيرا در ثواب تفسيري كه نوشتهايد پدر را شريك نكردهايد! اين مطلب را فقط من و خدا ميدانستم و حتي برادر ما هم بياطلاع بود. چون از امور مربوط به نيت قلبي من بود. نامهي برادرم كه رسيد من بسيار شرمنده شدم، گفتم خدايا، اگر اين تفسير ما نزد تو مورد قبول است و ثوابي دارد، من ثواب آن را به روح پدرم و مادرم هديه نمودم.»
* شخصيت علامه از منظر بزرگان:
امام خميني(ره)؛
«آقاي طباطبايي مرد بزرگي است و حفظ ايشان با اين مقام علمي لازم است.»
مقام معظم رهبري؛
«اين چشمه جوشان و فياض دانش و عرفان و تقواي اسلامي علامه طباطبايي در راه تعليم و تربيت شاگرداني كه هر يك در عالم اسلام دانشمندي برجستهاند، توقيفي كممانند داشته است... آيتالله علامه طباطبايي مجموعهاي از معارف و فرهنگ اسلام بود.»
استاد امجد ميگويد:
« هرگاه از ايشان مي پرسيدم: چگونه قرآن بخوانيم؟ ميفرمودند: « توجّه داشته باشيد که کلام الله است.»
آيتالله استاد حسن زاده آملي مي فرمايد: يکي از کلمات قصار علامه طباطبايي، اين بود که: « ما کاري مهم تر از خودسازي نداريم. » { البته اين نه به اين معناست که انسان همه کارها و وظايفش را کنار بگذارد و برود يک گوشه اي مشغول خودسازي شود، بلکه خودسازي اصلي در اجتماع بودن و به وظايف خود عمل کردن و گناه نکردن است. }
شهيد مطهري؛
«اين مرد واقعا يكي از خدمتگزاران بسيار بزرگ اسلام است، او به راستي مجموعهي تقوا و معنويت است، در تهذيب نفس مقامات بسيار عالي طي كرده... كتاب تفسيرالميزان ايشان يكي از بهترين تفاسيري است كه براي قرآن مجيد نوشته شده است... من ميتوانم ادعا كنم كه بهترين تفسيري است كه در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...»
آيتالله جوادي آملي؛
«علام طباطبايي، عارف كامل بود، عارفي بود كه خداي متعال مهمترين آرمان و آمال او بود. علامه طباطبايي عصاره شرح صدر بود... اگر استاد علامه طباطبايي را فارابي عصر بنامين سخني به گزاف نگفتهايم.»
دكتر علي شريعتي؛
«در تهران جلسات هفتگياي تشكيل ميشد با حضور پروفسور هانري كربن استاد دانشگاه سوربن و اسلامشناس معروف و متخصص منحصر به فرد فرهنگ شيعي در غرب، و شركت آقاي سيدمحمدحسين طباطبايي مدرس حكمت و مفسر قرآن در قم و ديگر فضلا و دانشمندان قديم و جديد. طباطبايي گويي سقراط است كه نشسته و گرداگردش را شاگردان گرفتهاند و كربن نيز فاضل خوش ذوقي كه ميكوشد تا از اين اقيانوس عظيم افكار و عواطف گونهاي كه فرهنگ اسلام و شيعي را ساخته است، جرعههايي بنوشد.»
آيتالله حسنزاده آملي؛
«به محضر مبارك جناب آيتالله حاج شيخ محمدتقي آملي - رضوانالله تعالي عليه - مشرف شدم كه سخن از علامه طباطبايي، به ميان آوردم. مرحوم آقاي آملي به من فرمودند: آقا اگر كسي بايد در تحت تصرف و تعليم كاملي به جايي برسد و قدمي بر دارد، من براي شما بهتر از جناب آقاي طباطبايي، كسي را نمي شناسم...»
آيتالله جعفر سبحاني؛
«از نظر علمي و فرهنگي نبايد مرحوم علامه طباطبايي را يك فرد به حساب بياوريم، چرا كه ايشان به تنهايي خود يك امت بود... از نظر اشاعهي فرهنگ اسلامي و تحكيم آن در اين عصر كار امتي را انجام داد. مرحوم علامه طباطبايي، فلسفه را از آن حالت عرضي به حالت فرشي درآورد و به اصطلاح آن را عموميت بخشيد.»
آيتالله ابراهيم اميني؛
«علامه طباطبايي از آن شخصيتهايي است كه در تمام رشتههاي علمي، فلسفي و اسلامي تخصص و تبحر داشته، شخصيت كمنظيري در ميان علماي اسلامي است.»
آيتالله العظمي خويي؛
«او يك مغز متفكر و انسان فوقالعاده قوي و نيرومندي است»
محمد جواد مغنيه(نويسنده معروف لبناني)؛
«از وقتي كه الميزان به دست من رسيده است، كتابخانهي من تعطيل شده و پيوسته روي ميز مطالعهي من كتاب الميزان قرار دارد.»
بهاءالدين خرمشاهي؛
«الميزان، مهمترين و جامعترين تفسير شيعه پس از مجمع البيان طبرسي در قرون جديد است.»
دكتر حداد عادل؛
«در يكي از مسافرتهاي خارجي با دانشمندي مسلمان كه اهل مالزي بود برخورد نمودم، ديدم از او حوزههاي علميهي ما تنها يك چيز داشت و آن تفسير الميزان علامه طباطبايي بود كه اشتياقي نسبت بدان داشت و ميگفت از بيروت تهيه نمودهام و ما در آنجا به خود ميباليديم كه دانشمندي داريم كه در عصر خود جهاني شده است.»
* آثار؛
تفسيرالميزان؛ بدايه الحكمه، نهايه الحكمه، اصول فلسفه و روش رئاليسم، شيعه در اسلام، روابط اجتماعي در اسلام، عقايد و دستورهاي ديني،؛ بررسيهاي اسلامي، محاكمات بين دو مكاتبات، لباللباب.
* رحلت
مهندس عبدالباقي طباطبايي، نقل مي کند: «هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ايشان هيچ جوابي به هيچ کس نمي داد و سخن نمي گفت، فقط زير لب زمزمه مي کرد: « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ايشان شديد شده بود و ... ، و [ مانند استاد خود، مرحوم آية الله قاضي] اين بيت حافظ را مي خواندند و يک ساعت مي گريستند:
« کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
کي روي؟ ره زکه پرسي؟ چه کني؟ چون باشي؟! »
آخرين باري که حالشان بد شد و راهي بيمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند: « من ديگر بر نمي گردم. »
امام خميني(ره) در پيام تسليت خود به همين مناسبت فرمودند: «من بايد از اين ضايعهاي كه براي حوزههاي علميه و مسلمين حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبايي است، اظهار تاسف كنم و به شما ملت ايران بهخصوص حوزههاي علميه تسليت عرض كنم.»
علامه پس از 81 سال عمر پربرکت کرد، و در صبح يکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده رحلت کردند.
در تنظيم اين مطلب از اين منابع استفاده شده است: علامه سيد محمدحسين طباطبايي، مجموعه مفاخر ايران زمين، جلد 9، مركز آموزش سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران، چ اول 1385، هفتهنامه همشهري جوان، شماره 237، پايگاه اطلاع رساني حوزه علميه خواهران
انتهاي پيام