سخنراني قائم‌مقام وزير ارشاد در امور شعر در مراسم يادروز حافظ

قائم‌مقام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در امور شعر و ادب در همايش يادروز حافظ سخنراني كرد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن منتشرشده از سخنراني يحيي طالبيان در اين مراسم كه در شيراز و در جوار آرامگاه حافظ برپا شد، به اين شرح است: «به نام او که جميل است و دوستدار جمال به شهادت قرآن کريم خداوند جهان را موزون و به اندازه و بسامان آفريده است (انا کل شيء خلقناه بقدر- قمر، آيه49 ) و انسان را در بهترين تعادل (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم - تين، آيه 4) خلق کرده است و با خلقت انسان بود که در حق آفريدگاري و پروردگاري خود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقين (مؤمنون، آيه 14) بزرگ‌ترين مفسر و حکيم قرآني قرون اخير در جهان اسلام و ايران، شادروان علامه محمدحسين طباطبايي (علي‌الله مقامه) در تفسير گرانقدر خود الميزان از همين آيه اخير به درستي استنباط کرده است که بايد «خالقين» وجود داشته باشند تا خداوند احسن الخالقين باشد و اينان انسان‌هاي مؤمن هنرمندند، و خواجه شمس‌الدين محمد حافظ، لسان‌الغيب و ترجمان الاسرار از برترين آفريدگان اوست که ديوان الهي‌نامه‌اش سراپا الهام و عصاره و نقاوه قرآن است. قرآن کتابي است مقدس که از آسمان به زمين فرود آمده، و ديوان حافظ کتابي است قدسي که از زمين به آسمان فرا رفته است. زيبايي نياز به تعريف ندارد و دو گونه بزرگ دارد: 1. زيبايي الهي يا طبيعي که بلبل و گل، شبنمي از آن درياست. 2. زيبايي انساني که آورده و پروره ذهن و زبان و دست و دل انسان است. بزرگ‌ترين و والاترين حرف و حديث و حکمت ما مسلمانان اعم از عرب و ايراني در شعر و با شعر بيان شده است. حافظ با انديشه زيبا و زيبايي انديشه خود پانصد ترمه تغزل بافته است که «حله تنيده ز دل بافته زجان» است. او گاه طبيعت زيبا را زيباتر و طبيعي‌تر بازآفريني مي‌کند بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت وندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هاي زار داشت گفتمش در عين وصل، اين ناله و فرياد چيست گفت ما را جلوه معشوق در اين کار داشت آن‌گاه از طبيعت بيروني به طبيعت انساني توجه مي‌کند گر مريد راه عشقي، فکر بدنامي مکن شيخ صنعان، خرقه رهن خانه خمار داشت وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت آن‌گاه باز از طبيعت انساني و بيروني ناگهان سراپا لاهوتي مي‌شود: خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم کاين‌همه نقش عجب در گردش پرگار داشت و سپس که از اين تجلي به خود مي‌آيد، يار خود را کم‌تر از حوريان بهشتي نمي‌بيند. چشم حافظ زير بام قصر آن حوري‌سرشت شيوه جنات تجري تحتها الانهار داشت آري «حد همين است سخنداني و زيبايي را» بالاتر از اين زيبايي و والاتر از اين شيوايي در ذهن و زبان آدمي زاده نمي‌گنجد. بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو دراندازيم بهشت عدن اگر خواهي بيا با ما به ميخانه که از پاي خمت يک‌سر به حوض کوثر اندازيم حافظ نه فقط زيبايي‌ها، بلکه نازيبايي‌هايي چون فقر و وحشت و تنهايي را نيز زيبا توصيف مي‌کند و با اميدآفريني و تسلابخشي هميشگي خود، از دام آن‌ها مي‌رهد: حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌هاي تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور و تلميح به قصص قرآني از مهم‌ترين نقش‌مايه‌هاي هنري اوست: اي دل ار سيل فنا بنياد هستي برکند تا تو را نوح است کشتي‌بان ز توفان غم مخور با نفوذ سحر سخن او خوانندگانش، غم خوردن را فراموش مي‌کنند: يوسف گم‌گشته بازآيد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور اي دل غمديده حالت به شود دل بدمکن وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغيلان غم مخور در اين مجال کوتاه، فرصت آن نيست که شگردهاي زيبايي‌آفريني حافظ را، حتا در حد بضاعت اندک خود بازگشاييم. از چند شيوه با ايجاز تمام ياد مي‌کنيم. ايهام: که همان دوپهلوگويي است و بيان دو معنا با يک لفظ يا يک تعبير: ما در پياله عکس رخ يار ديده‌ايم اي بي‌خبر ز لذت شرب مدام ما مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است زان‌رو سپرده‌اند به مستي زمام ما حسن تعليل: مگر که لا له بدانست بي‌وفايي دهر که تا بزاد و بشد جام مي ز کف ننهاد نصيب ماست بهشت اي خداشناس برو که مستحق کرامت گناهکارانند ارسال المثل: و در اين‌جا گفتني است که بر طبق تحقيق حافظ پژوهان به نحو ميانگين در هر غزل حافظ يک ضرب‌المثل که اغلب با گفتن او و پس از گفتن او ضرب‌المثل مي‌شود، وجود دارد. حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آري به اتفاق جهان مي‌توان گرفت زين آتش نهفته که در سينه منست خورشيد شعله‌اي است که در آسمان گرفت طنز: پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خير نهان براي رضاي خدا کنند و در پايان از زبان خود او به او بايد گفت: حافظ تو اين سخن ز که آموختي که بخت تعويذ کرد شعر تو را و به زر گرفت زين قصه هفت گنبد افلاک پر صداست کوته‌نظر ببين که سخن مختصر گرفت با سپاس از مرکز حافظ شناسي، استانداري فارس، اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس، بنياد فارس‌شناسي و دانشگاه شيراز و دانشگاه حافظ و شنوندگان فرهيخته اين مجلس روحاني، با درود و بدرود.» انتهاي پيام
  • سه‌شنبه/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹ / ۱۴:۰۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8907-13519
  • خبرنگار :