*نقد و بررسي «گرگها از برف نميترسند»* كاشفي: كارهاي پيشين نويسنده اثر قويتر بوده است بايرامي: اين اثر را با تمام وجود خود نوشتهام
اگرچه كتاب «گرگها از برف نميترسند» محمدرضا بايرامي به عنوان كتاب سال در بخش نوجوان شناخته شده اما فكر ميكنم كارهاي پيشين اين نويسنده به مراتب قويتر از اين اثر بوده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيد علي كاشفي خوانساري، منتقد ادبي در نشست نقد و بررسي «گرگها از برف نميترسند» محمدرضا بايرامي كه در زمره نشستهاي سراي اهل كودك و نوجوان در نمايشگاه كتاب بود با بيان اين مطلب گفت: بايرامي از جمله نويسندگاني است كه در حوزهي ادبيات نوجوان آثار ماندگاري را خلق كرده است، اما من فكر ميكنم آثار پيشين وي از جمله «قصههاي سبلان» بهتر از اين اثر بودهاند. وي گفت: شايد يكي از دلايل انتخاب اين كتاب به عنوان كتاب سال اين بوده است كه دوستان، ديگر نميتوانند از كارهاي ايشان كه در حوزهي ادبيات نوجوان چهرهاي شناخته شده است و از معدود نويسندگان موفق اين حوزه است ايرادي بگيرند. به شخصه فكر ميكنم اين داستان ميتوانست كوتاهتر باشد و زودتر به واقعهي زلزله بپردازد، اما به هرحال اين اثر، كاري انساني است. اين منتقد ادبي گفت: طرح جلد اين اثر به هيچ وجه مناسب انتخاب نشده است و كل داستان را به نوعي لو ميدهد. البته اين موضوعي است كه بايستي ناشر آن را مرتفع ميكرد. در اين نشست محمدرضا بايرامي با اشاره به اينكه داستان «گرگها از برف نميترسند» دربارهي زلزلهي سال 75 اردبيل است به سوالات نوجوانان پيرامون پايان باز اثر، تنوع فونتها و وجه تسميه اين كتاب كه در زمره سوالات اصلي نوجوان بود پاسخ داد. اين نويسنده ادبي گفت: من اين اثر را با تمام وجود خود نوشتهام و آدمهاي آن به شدت برايم ملموس بودند. گاه سوالاتي براي ما مطرح ميشود كه وقوع حادثهاي ميتواند بهانهاي براي طرح آنها باشد. وي گفت: در داستان «گرگها از برف نميترسند» كل اتفاقاتي كه بناست بعدها اتفاق بيفتد پيشتر مطرح ميشود. هر حادثهاي سوالاتي را در ذهن ما دامن ميزند. مثل اينكه «عدل خدا كجاست» و يا «اين همه صدمه چرا؟». اين داستان در واقع پاياني ندارد؛ يكي از كارهاي نويسندگان اين است كه داستانهايشان را در جايي تمام ميكنند كه در ذهن نويسنده ميتواند نقطهي آغازين باشد. بايرامي با رد زبان عاميانه اين اثر گفت: من به شدت پايبند سادهنويسي هستم و در نثرهايم از اين قاعده تبعيت ميكنم. اگر فونتهاي اين متن در برخي جملات متفاوت است صرفا به دليل پيشكشيدن برخي از مسائل است. ممكن است جملاتي كه با فونتهاي مختلف نوشته ميشوند در جاي خود بهصورت منطقي قرار گرفته باشند، اما در واقع نوعي تاكيد را ايجاد ميكند. بايرامي در زمينهي وجه تسميه اين كتاب گفت: نامگذاري كتاب فوق براساس يك افسانهي آذري انتخاب شده است. در آذربايجان افسانهاي است كه اين داستان را حكايت ميكند. در زمستاني بسيار سرد گرگهاي گرسنه در حال مردن بودند. يكي از گرگها كه رمقي در بدن داشت بر روي صخرهاي ميرود و زوزهكنان از خداي خود كمك ميخواهد و نسبت به سرنوشت خويش گله ميكند. اين چنين طنين گرگ در فضا پيچيده ميشود و گرگهاي ديگر به تقليد او زوزه سر ميدهند. به دين ترتيب در آن هواي سرد برفي، دانههاي برف به دنبههايي تبديل ميشود و آنها از مرگ نجات مييابند. با تمام اين احوال من نام اوليهي اين اثر را «و زمين آرام ميگيرد» گذاشته بودم كه مورد پسند ناشر قرار نگرفت. انتهاي پيام