نمايش آثار هفتهزار سالهي ايرانيها كه در سالهاي گذشته مهمان كشورهايي مانند اتريش، ايتاليا، بلژيك، اسپانيا، سوييس و آلمان بودند، در كشوري كه وجب به وجب آن زادگاه همين فرهنگ و هنر است، آنقدر انرژي در وجود هر ايراني علاقهمند به ديدن تمدن هفتهزار سالهي اين سرزمين ايجاد ميكند كه فقط پاي دل ياراي حركت به سمت اين شكوه را دارد؛ شكوهي كه مادر موزههاي ايران يكماه است، افتخار ميزباني آن را دارد.
به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در خيابان امام خميني (ره)، نبش خيابان سي تير، ساختماني با 71سال قدمت قرار دارد كه سالهاي سال است به نام موزهي ملي ايران در ذهنها تداعي ميشود. با خريد بليت ورودي موزه، به تنها بخش فعال آن، يعني موزهي ايران باستان وارد ميشوم. حق انتخاب دارم كه نخست از بخش ايران باستان موزه ديدن كنم، يا يكراست به سمت نمايشگاه «شكوه ايران» كه در طبقهي دوم موزه است، بروم.
هرچه بالاتر ميروم، با نورپردازي كه در آن طبقه شده است، ذهن و چشمم را آمادهي ورود به سرزمين آبا و اجداديام ميكنم. بخشي از «شكوه ايران» را در يك سالن و اتاقي به نام «زرينه و سيمينه» بهنمايش گذاشتهاند. پايم به آخرين پله كه ميرسد، دنيايي ديگر را پيش رو دارم؛ سمت راست پر از ويترينها با اشيايي است كه در يك نگاه، من را به گذشته پيوند ميدهند. در سمت چپ علاوه بر چند ويترين كه اشيايي متمايز از بقيه را دارند، پردهي بزرگي از جنگهاي فتحعليشاه قاجار بر ديوار نصب شده است كه عظمت سالن را چندبرابر ميكند.
كافي است در زمان ديدن اين عظمت و شكوه، زمان را فراموش كني. آنوقت با خيال راحت ميتواني به ديار هر كدام از آنها بروي. آويزي از دندان نيش گوزن مربوط به دورهي پارينهسنگي جديد، ابزارهاي سنگي با كاربريهاي متفاوت مانند ساطور و حتا خراشندهي متقارب از دورههاي پارينهسنگي قديم و مياني، تكهسفالهاي منقوش از فارس و چغازنبيل مربوط به هزارههاي پنجم و ششم پيش از ميلاد كه هر كدام دنياي جديد و متفاوتي را ترسيم ميكنند.
هر قدم كه جلو ميروم، تداعي احساس هنر آن زمان بهخاطر اين همه ظرافت، تلاش و قوهي ادراك پيشينيان از يك طرف و لرزش زمين زير پاهايم از سوي ديگر، احساس متفاوتي را ايجاد ميكند. روبهروي ويترين نيمتنهي گلي زن و مردي از هزارهي سوم پيش از ميلاد مربوط به شهداد كرمان كه ميرسم، هالوژنهاي داخل ويترين هم با زمين همآوا ميشوند. آنوقت است كه ترس از لرزش زمين را احساس ميكنم، آن هم وقتي هفتهزار سال تمدن و فرهنگ ايرانزمين اينگونه با هر قدم، لرزش خفيفي را تحمل ميكند. آيا اين لرزش با وجود اين آثار گرانبها، عادي و شرايط اين طبقه از موزهي ملي ايران استاندارد است؟ آيا خطري آثار هفتهزار ساله را تهديد ميكند؟
هرچند اين لرزش به اعتقاد يكي از راهنماهاي موزه بهخاطر استحكام نداشتن ساختمان طبقهي دوم موزهي ملي است، ولي سرپرست موزهي ملي ايران در اينباره به خبرنگار ايسنا اطمينان داد كه اين لرزشها بهخاطر نوع سازهي اين موزه است كه در سال 1317 ساخته شده است.
آزاده اردكاني ادامه داد: پرسشي دربارهي لرزشهاي ساختمان در ذهن ما بود. به همين دليل، پيش از اينكه اشيا را در نمايشگاه قرار دهيم، از كارشناسان محقق خواستيم اين قضيه را بررسي كنند.
وي بيان كرد: مدل معماري و نوع ساختمانهاي قديمي اينگونه بوده است كه دو ستون از يكديگر فاصلهي زيادي داشتند و اين سبب لرزش ساختمان ميشود. اين قضيه فقط در اين بنا نيست، بلكه همهي ساختمانهاي قديمي اين لرزش را دارند و چيزي غيرطبيعي نيست.
او اظهار داشت: اگر اين ساختمان در سالهاي 1340 يا 1345 ساخته ميشد، اصلا مدل كاركرد آن متفاوت بود. در نظر بگيريم، وقتي گدار ساختمان موزهي ملي را ساخت، نظريههايي را براي آن داشت و حتا از دو طبقهي ساختمان بهعنوان موزه استفاده ميكرد. ما نيز تلاش زيادي كرديم تا اين ساختمان را به همان حالت برگردانيم.
سرپرست موزهي ملي ايران افزود: اين قضيه بررسي شده و اينجا از نظر فني كاملا مورد ارزيابي قرار گرفته است و اشيا، هيچ آسيبي نميبينند.
هرچند با صحبتهاي سرپرست موزه بايد امنيت آثار را تضمينشده بدانم، اما با دهها اما و اگر دربارهي لرزشها و پرسشهايي در اين زمينه كه نميدانم چگونه ميتوانم براي آنها پاسخي بيابم، به ديدن ديگر اشياي تاريخي ميروم.
تقريبا سالن را دور زدهام، از سكههاي زرين خسرو دوم و بهرام دوم، پيكرك زرين سواركار، لوح گلي كه به متن مدرسهيي به زبان سومري مربوط است، لوحهاي شمارشي، گلميخ لعابدار تزييني، پايهي آتشدان مفرغي، قاب چيني لاجوردي، كاسهي سفالي مينايي، ظرفهاي سفالي پايهدار مربوط به شهر سوخته از هزارهي سوم پيش از ميلاد و اشيايي كه از هر طرف كه به آنها مينگرم، آيينهي تمامنماي هنر ايراني را حتا از قرنها پيش در آنها ميبينم.
روبهروي پردهاي بزرگ كه يك طرف ديوار نمايشگاه را گرفته است، ميايستم. صحنهي يكي از جنگهاي فتحعليشاه قاجار است، يك جنگ تمامعيار، ولي حيف كه نميتوان اين عظمت را از روبهرو و در يك نگاه به نظاره نشست؛ نوري كه از روبهرو به پرده ميتابد، اين موقعيت را از من ميگيرد، بهگونهاي كه براي ديدن هر بخش از پرده، بايد بارها زاويهي ديدم را عوض كنم.
حال نوبت تالار «زرينه و سيمينه» است. تالاري كه بهدليل وجود يك نگهبان در بيرون و دو نگهبان پس از ورودي و حتا چند نگهبان در اطراف آن، با امنيت نسبتا بيشتري پذيراي بازديدكنندگان است. وجود چنين امنيتي بهحتم بهخاطر بهنمايش درآمدن اشياي ارزشمندي مانند جام مارليك، ريتون زرين شير بالدار همدان، كتيبهي سيمين تخت جمشيد، جام نقره با نقش دو ايزدبانو و ديگر اشياي ظريف، زيبا و چشمنواز در آنجا ضروري است.
مجسمهي طاووس از سدهي 13 هجري قمري مربوط به اصفهان، آيينهي فولاد طلاكوب با خط نستعليق، دستبندها و گردنبندهاي زرين با نقوش سر انساني، حيواني و طلسم مصري، جام زرين خشايارشاه كه به خط ميخي، زبانهاي پارسي باستاني، ايلامي و بابل نو نام خشايارشاه را نشان ميدهد، در تالار زرينه و سيمينه نفس را در سينه حبس ميكند كه مبادا تركي بردارد، اين احساس نازك هفتهزار ساله.
با هر قدمي كه برميدارم، بهسختي بازدم را بيرون ميدهم، در شرايطي كه لرزش دوبارهي زمين را زير پا، آن هم درست كنار جام مارليك، ريتون زرين همدان و كتيبهي سيمين تخت جمشيد احساس ميكنم.
به گفتهي راهنماي اين تالار، كتيبهي سيمين تخت جمشيد چهار عدد، دو كتيبه سيمين و دو كتيبه زرين بوده است كه با دزديده شدن يك كتيبهي زرين در سالها پيش از انبار موزهي ملي، اكنون دو كتيبهي سيمين و يك كتيبهي زرين باقي ماندهاند.
نگاه به هر نقش و نگاري كه از سالها قبل از آبا و اجدادمان باقي مانده است، هر بينندهاي را به گذشتههاي دور ميبرد، همراهي كه در آن، زمان و مكان مفهومي ندارد، آن هم در ميان آثاري كه هيچگاه ديگر تكرار نميشوند.
انتهاي پيام