شهرام اقبالزاده: مهدي آذريزدي از ستونهاي ادبيات كودك ما بود
شهرام اقبالزاده گفت: مهدي آذريزدي نويسندهاي بود كه از دوران مشروطه تا امروز يكي از ستونهاي ادبيات كودك به شمار ميآمد. دبير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار كرد: ما در ادبيات كودك با مقولهاي به نام دوران كودكي يا نهاد دوران كودكي مواجهايم كه به كودكي استقلال و هويت ميبخشد و به تبع آن براي ادبيات كودك نيز اهميت ويژهاي قائل است. اگر ادبيات كودك را به سه قلمرو به هم پيوسته "نهاد "،"نظريه" و "آفرينش ادبي تقسيم كنيم، آذريزدي از كساني بود كه در تثبيت نهاد دوران كودكي و استقلال آن نقش عمدهاي داشت. به گفته وي، آذريزدي از پيشگامان ادبيات كودك و نوجوان بود كه به سبب ويژگيهاي فردي و كودكي سركوبشدهاش در خانواده و اجتماع، به اهميت اين دوران به درستي پي برده بود و آگاهانه با وجود نداشتن تحصيلاتي رسمي، زندگي خود را وقف كودكان و ادبيات كودك كرد. اقبالزاده گفت: آذريزدي با خودآموختگي و سختكوشي به نيازهاي كودكان و نوجوانان ايراني پي برد و در دوراني كه شورهزاري بر ادبيات تأليفي سايه افكنده بود، او با نگاهي خلاق، بازنويسي متون كهن ادبي و ديني را آغاز كرد و بدينترتيب به نيازهاي عاطفي و زيباييشناختي كودكان و نوجوانان پاسخ داد. وي افزود: اگر ادبيات كودك را نهاد مستقل از ادبيات بزرگسال در نظر بگيريم، آذريزدي در پيريزي اين نهاد و تأسيس و كاشت و پرورش نهال ادبيات كودك و نوجوان نقش جدي داشت و توانست راهگشاي نسل بعدي نويسندگان در اين حوزه باشد. او متون كهن را با نثري زيبا و خوشخوان توأم با زباني معاصر و شيرين با سلسله كتابهاي" قصههاي خوب براي بچههاي خوب" نوشت و توانست همچون ستوني در حوزه ادبيات كودك و نوجوان قد علم كند. اقبالزاده همراهيهاي آذريزدي با انجمن نويسندگان كودكان و نوجوانان را امري ستوده توصيف كرد و گفت: او جزو كساني بود كه عليرغم سن بالاي خود پس از تأسيس انجمن نويسندگان كودك و نوجوان به عضويت اين تشكل مدني درآمد و همواره تماس خود را با آن حفظ كرد. او يادآور شد: آذريزدي كسي بود كه با دقت خبرنامههاي انجمن را ميخواند و در اين زمينه برخورد مسؤولانهاي را تعقيب ميكرد كه شوقانگيز است؛ چون بسياري از اعضاي جوان ما حتا در زمينه پيگيري اخبار خبرنامه و اخبار مربوط به كودكان چنين مسؤوليتي را احساس نكرده و نميكنند. اين مترجم ادبي گفت: سال گذشته كه آذريزدي به كرج مهاجرت كرد، بلافاصله از ما خواست تا خبرنامه را براي او به كرج ارسال كنيم و وقتي مجددا به يزد بازگشت، ما را در اطلاع اين جابهجايي قرار داد تا باز هم خبرنامهها را براي او بفرستيم. او ميگفت چيزي به پايان زندگي من نمانده و دلم ميخواهد در شهر خود از اين جهان چشم بربندم. سال گذشته كه ميخواستيم مراسم نكوداشتي براي او برگزار كنيم، طي تماس تلفني و مكتوب به ما گفت كه «من خستهتر از آنم كه بتوانم در چنين مراسمي شركت كنم. همينقدر كه انجمن به ياد من است، براي من كافي است». به گفته اقبالزاده، آذريزدي در شهريورماه سال گذشته در نامهاي خطاب به انجمن، از دلشكستگيها و آزردگيهاي خود سخن گفته و گلايه كرده بود كه چرا پس از اين همه خدمت در حوزه فرهنگ مجوز تجديد چاپ آثارش در زمينه مولانا در سال مولوي داده نشده است. وي تأكيد كرد: آذريزدي مسلمان بود و در آثارش دين اسلام را ترويج ميكرد. اما چرا ما اين پيرمرد را در دوران حيات خود آزرديم؟ آذريزدي جايگاهش در فرهنگ و ادبيات ايران خواهد ماند؛ اما در شرايطي كه ما شعار تكريم بزرگان را سر ميدهيم، چگونه است كه دل او را شكستيم؟ او هرگز اسير قدرت و ثروت نشد و جز راستي راهي را طي نكرد. با همه كژيها و پستيها مخالف بود و به راستي، آذريزدي مردي بزرگ در حيطه ادبيات كودك و نوجوان ما بود. انتهاي پيام