سردر باغ ملي، برج آزادي و برج ميلاد نمادهاي معماري شهر تهراناند. برخي اصرار دارند، برج آزادي نمادي شناختهشده براي شهر تهران در سطح جهاني است و در مقابل، ديگراني ميگويند، برج ميلاد را بايد بهعنوان نماد شهر تهران جا انداخت. برخي از كساني هم كه خود را فرهنگي معرفي ميكنند، بر انتخاب سردر باغ ملي اصرار دارند.
سردر باغ ملي در خيابان امام خميني (ره) و در نزديكي موزهي ملي ايران قرار دارد. اين اثر در سالهاي 1301 تا 1304 بهعنوان دروازهي ورود به ميدان مشق که محوطهاي نظامي و در اختيار قشون بوده، ساخته شده است. مدتي پس از ساخت دروازه، فکر ايجاد نخستين باغ عمومي شهر تهران به نام باغ ملي در اراضي داخل ميدان مشق، مطرح و طرح آن تهيه شد و به اجرا درآمد و نام «دروازهي ميدان مشق» به «سردر باغ ملي» تغيير كرد.
باغ ملي چند سالي بيشتر پابرجا نبود و در محوطهي آن، وزارت امور خارجه، کتابخانهي ملي و موزهي ايران باستان را ساختند؛ اما نام اين باغ بر سردر ميدان مشق باقي ماند و مردم سردر باغ ملي را بهعنوان نماد تاريخ معاصر تهران و معماري خاص تهران قديم ميشناسند.
برج آزادي نيز در سال 1349 توسط معمار معروف ايراني، حسين امانت طراحي و ساخته شد. معماري شاخص آن، تلفيق تاقهاي معماري قبل و بعد از اسلام و تبديل آن به يادماني باشكوه براي شهر تهران است. در اين طرح، معمار حتا به جزييات اجراي بنا و نحوهي چيدمان سنگهاي نما، دقت زيادي كرده است تا در نهايت، تمام اجزا به کل واحدي بدل شوند.
برج ميلاد هم آسمانخراشي چندمنظوره است که در شمال غربي تهران قرار دارد. اين برج بلندترين برج ايران، چهارمين برج مخابراتي و هشتمين برج بلند جهان است. اين سازه بهخاطر ارتفاع بلند و شکل ظاهري متفاوتش، تقريبا از همه جاي تهران ديده ميشود و به اين دليل، آن را يکي از نمادهاي پايتخت ايران ميدانند.
پروژهي ساخت برج ميلاد از سال 1376 آغاز شد و اين برج در سال 1386 به بهرهبرداري رسيد. معمار اين بنا نيز محمدرضا حافظي است.
دربارهي نمادهاي معماري شهر تهران، اسكندر مختاري ـ كارشناس ميراث فرهنگي ـ با خبرنگار بخش ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفتوگو كرد.
او اعتقاد دارد كه سردر باغ ملي، برج آزادي و برج ميلاد، هر سه نماد شهر تهراناند، در كنار يكديگر معني دارند و زندگي شهر تهران را در مقاطع مختلف تاريخ نشان ميدهند. سردر باغ ملي در مقطعي، نماد تهران بوده و در مقطع ديگر، برج آزادي و اكنون برج ميلاد نماد آن است؛ ولي آن دو اثر نيز به قوت خود باقياند، حضورشان كمرنگ نشده است و حتا شايد اين آثار مكمل يكديگرند.
وي با اشاره به اينكه شهر تهران درحال زندگي و پوست انداختن است و هر كدام از اين آثار، معرف زمانهي خود هستند، تأكيد كرد كه تهران، يك ظرف براي معماري معاصر است.
آغاز نخستين تغييرات در معماري تهران
مختاري در تعريف دورهي «معاصر» بهمعناي همعصر، توضيح داد: همعصر به چند مفهوم به كار رفته است؛ يك مفهوم دو سدهي اخير را دربرميگيرد و يك مفهوم از سال 1300 به بعد را شامل ميشود. اين دو سده با تاريخ تحولات شگرف معماري و شهرسازي در سطح جامعه و در تهران بهعنوان پايتخت ايران مقارناند. تهران به تبع اين تغييرات، دچار دگرگوني ميشود و تغييرات را ميپذيرد.
او ادامه داد: آغاز اين تغييرات در تهران به دههي 1290 (حدود 1870 ميلادي) برميگردد. در اين دوره، شهر براي نخستينبار با يك تعريف جديد، از منظر مديريت شهري و آرايش شهري در دستور كار دولت قرار گرفت و شهردار تهران (ميرزا عيسي وزير) بهعنوان وزير دارالخلافه، عضو كابينه شد. اين اتفاق نشاندهندهي اهميت شهر تهران بهعنوان پايتخت در دورهاي است كه در آغاز تحول هستيم.
مختاري نخستين تغييرات را به ميدان «ارك» مربوط دانست كه به ميدان «باغ گلشن» تبديل شد.
وي اظهار داشت: ميدان ارك كه ميداني نظامي بود، به يك تفرجگاه تبديل شد؛ حوض بزرگ هشتگوشي در وسط ورودي آن ايجاد و دو طرف آن درختكاري شد. همچنين ميدان داراي پيادهرو شد و شايد براي نخستينبار بود كه چيزي بهعنوان مبلمان شهري يا مجسمه در ميدان قرار گرفت. اين مجسمه به «توپ مرواريد» معروف و نخستين مجسمهي شهري است كه بهعنوان نماد دورهي صنعتي شدن در جايي نشست.
اين كارشناس تاريخ معماري بيان كرد: در ديگر دورهي تحولات شهري و در زمان رضاشاه، شكل ميدان تغيير كرد و در يك سمت آن، كلانتري بازار ساخته شد و وزارت امور داخله در سمت ديگر ميدان شكل گرفت و در كنار آن، ساختمان راديو را در ميان باغ گلشن ساختند. حتا بخشي از سردر كاخ گلستان را خراب كردند و ميدان ارك كوچكتر شد و از حالت شرقي ـ غربي به شمالي ـ جنوبي تغيير جهت داد.
وي حركت بعدي را ساماندهي خندق كنار ارك در دورهي ناصرالدينشاه قاجار دانست و توضيح داد: همان زمان، خندق كنار ارك را پر و به خيابان تبديل كردند. سپس ميداني در ورودي كوچهي مروي ايجاد كردند كه ميدان «جلوخان شمسالعماره» نام گرفت. شبها در آنجا موزيك ميزدند، مردم جمع ميشدند و شعرهايي مانند «رفتم بر در شمسالعماره، همان جايي كه دلبر خانه داره» به برگزاري اينگونه مراسم در مقابل عمارت شمسالعماره مربوط است.
او با بيان اينكه ميدان توپخانه، ميدان ارك جديد تهران و بهعنوان نقطهي اتصال بين شهر قديم و شهر جديد مطرح است، افزود: توپخانه، ميداني گسترده است كه به مناطق مختلف شهر راه دارد و شهر قديم را كه درون حصار صفوي بوده است، به شهر جديد كه تازه توسعه يافته بود، متصل ميكرد. اين روند از سالهاي 1282 و 1283 آغاز شد و تا 1295 و 1296 ادامه يافت.
مختاري گفت: ابتدا «دارالفنون» به سبك و شيوهي فرنگي ساخته شد و بهتدريج عناصر معماري غيربومي به معماري ايراني وارد شدند؛ اين تغييرات ابتدا از خانوادهي دربار آغاز شدند، سپس اعيانها، رجال و بعد مردم با يك فاصلهي زماني كوتاه، از اين معماري تقليد كردند.
وي بيان كرد: در قرن حاضر، تحولات ديگري در زمينهي فرمهاي معماري به منصهي ظهور رسيدند. بر اين اساس، عناصر تاريخي بهتدريج كنار گذاشته شدند. در اين دوره، معماري شهر تهران به سمت معماري مدرن رفت كه از تزيين خالي است، بر حجم تكيه دارد و زيبايي را در حجم ميبيند.
معماران سرشناس شهر تهران
برجستهترين معماران تأثيرگذار در شهر تهران، موضوع ديگري بود كه مختاري در سخنان خود به توضيح آن پرداخت.
اين كارشناس تاريخ معماري به خبرنگار ايسنا گفت: از حدود سال 1312، معماران تحصيلكردهي متأثر از مكتب مدرن مانند گابريل گوركيان، وارطان آوانسيان، محسن فروغي، كيقباد ظفر بختيار و علي صادق جزو پيشگامان عرصهي معماري مدرن بودند كه كار خود را از تهران آغاز كردند. البته از بناهاي مسكوني ساختهشده توسط آنها چيز زيادي باقي نمانده است، ولي خانههاي آپارتماني و قصرهاي ساختهشده توسط وارطان هنوز در سعدآباد هستند. همچنين آثار زيادي از گوركيان باقي نمانده و فقط ميدانيم، در چند مسابقهي بزرگ شركت كرده است و بعضي از طرحهايش با تغييراتي اجرا شدهاند، مانند طرح ساختمان وزارت امور خارجه كه با تغيير اجرا شد.
در اين دوره، معماران ديگري نيز مانند مهندس حسين شقاقي، علي قليچ باقليان، كريم طاهرزاده بهزاد و چند خارجي مانند كل، ولش، ماركوف، آندره گدار و رولاند دوبرول بودند. همچنين سيرو كه از همكاران گدار بود، همراه فروغي و ديگران، نخستين مدرسهي معماري ايران را پايهگذاري كرد. اين مدرسه هماكنون پرديس هنرهاي زيباي دانشگاه تهران نام دارد.
دستهبندي دورهيي معماري پايتخت ايران
مختاري مظهر دورهي تجدد و تجددطلبي را در عرصهي سياست «مشروطه»، در عرصهي علم و فرهنگ «دارالفنون» و در عرصهي معماري نيز اينگونه تحولات دانست و ادامه داد: ما از آثار دورهي سنت تا دورهي فرنگيمآبي و از آن تا دورهي مدرن را همه يكجا در تهران داريم. البته اين دورهها نيز قابل تقسيمبندياند؛ دورهي مدرن به چند دورهي مختلف تقسيم ميشود كه نشانههاي آن در تهران فراوان وجود دارند.
وي براي توضيح بيشتر دربارهي دستهبندي دورههاي تاريخ معماري، آنها را به چهار دورهي «پيش از مدرن»، «آغاز مدرن»، «مدرن» و «مدرن متأخر» تقسيم كرد و دربارهي هريك از آنها توضيح داد.
او اظهار داشت: دورهي «پيش از مدرن» بين فرنگيمآبي و مدرن است. بيشتر در اين دوره، معماري اقتدارگرا را داريم و لفظ غيرمحترمانهي آن فاشيستي است. از جمله نمونه آثار اين دوره به ساختمان كاخ شهرباني، مدرسهي البرز، صندوق پسانداز بانك ملي، موزهي ملي ايران و كلانتري دربند ميتوان اشاره كرد كه اقتدارگرا هستند.
در دورهي «آغاز مدرن» نيز به ساختمان دانشكدهي پرستاري، بيمارستان بانك ملي كه فروغي آن را ساخت و بانك ملي بازار ميتوان اشاره كرد.
ساختمان بانك ملي در خيابان فردوسي روبهروي سفارت آلمان، ساختمان بانك كشاورزي، ساختمان شهرداري تهران در خيابان بهشت، ساختمان سازمان بهزيستي، هتل هيلتون، بانك كار كه بورس اوراق بهادار است و وزارت جهاد كشاورزي نيز نمونههاي شاخص دورهي «مدرن» هستند.
همچنين در دورهي «مدرن متأخر» شاهكارهاي نفيسي از معماري در قالب معماري مدرن با مزهي بومي و بومگرايي ايجاد شدهاند كه از آن جمله به ساختمان فعلي آموزش و پرورش در خيابان سپهبد قرني، ساختمان موزهي هنرهاي معاصر، ساختمان فرهنگسراي نياوران، بناي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و برج ميلاد كه بهنظر من اثر شاخص معماري است، ميتوان اشاره كرد.
سهم مناطق تهران از نمادهاي معماري
جستوجوي عناصر تاريخي در شهر تهران موضوع ديگري بود كه مختاري به توضيح دادن و اشاره به نمونههاي آن پرداخت.
مختاري گفت: دورهي سنتي معماري تهران را در خانههاي سبك قاجار در محدودهي حصار صفوي شهر تهران، در محلههاي عودلاجان و بهندرت سنگلج ميتوان جستوجو كرد. خانههاي متعلق به دورهي تجدد تا دورهي مدرن متأخر را نيز بين محور انقلاب از خيابان نوفل لوشاتو و منوچهري به بالا تا بلوار كشاورز ميتوان پيدا كرد؛ هيچ كوچهاي در اين محدوده و در خيابانهاي طالقاني، وصال، وليعصر (عج) و انقلاب وجود ندارد كه نمونههايي را از اين خانهها در آنها نبينيد. البته بيشتر اين بناها به معماران صاحب سبك متعلقاند كه معمولا يا نماي سيماني و در طبقهي بالا، تراس دارند يا نماي آجر بهمني يا آجر زرد دارند، داراي يك گاراژ كوچك هستند و راههايي براي خدمه، صاحبخانه و مهمان در آنها درنظر گرفته شدهاند. مسير ورود نيز معمولا از كنار يك استخر عبور ميكند و به بخشي وارد ميشود كه زيبايي خانه در آنجا مشخص است.
پراكندگي اين بناها در شمال مناطق 6، 7، 11 و 12 نسبت به ديگر مناطق تهران بيشتر است و بعد از آنها نيز منطقهي 1 است كه در باغهاي آن، تعدادي از اين خانهها هنوز ماندهاند. اين منطقه، تعداد زيادي خانهي دورهي قاجار و آغاز مدرن را داشته است كه در ساختوسازهاي دو دههي اخير در معرض نابودي قرار گرفتهاند. حتا اكنون در خيابان دربند، سهراه جعفرآباد يكي از زيباترين اينگونه خانهها وجود دارد.
همچنين خانههاي دورهي مدرن را در مناطق ولنجك، زعفرانيه، وليعصر (عج)، دروس، هدايت و پاسداران ميتوان ديد كه در باغهاي بزرگ توسط معماران خارجي يا معماران برجستهي ايراني ساخته شدهاند. 90 درصد چنين آثاري نفيساند و ثروتهاي شهر تهران محسوب ميشوند كه در معرض نابودي قرار گرفتهاند؛ واقعا كدام مالك از يكهزار مترمربع زمين در دروس ميگذرد؟
تهران نيازمند نگاه فرهنگي، نه تخريبي
مدير پايگاه شهر تاريخي تهران بيان كرد: تهران يكي از معدود شهرهاي كشور است كه همهي نشانههاي اين تحولات را در خود دارد. البته اكنون ساختوسازهاي جديد و گران شدن زمين سبب شدهاند، جايي براي مقاومت ساختمانهاي قديمي باقي نماند و مالكان بهدليل بالا رفتن قيمت زمين و افزايش سرمايهاي كه با تبديل شدن زمين به ساختمان براي آنها ايجاد ميشود، تمايل دارند، بسياري از ساختمانها را تخريب كنند و ساختمان جديد بسازند.
مختاري با اشاره به اينكه شهر تهران حدود 2500 اثر دارد كه مشمول تعريف داراي ارزش از نظر تاريخي و هنري ميشوند، اظهار كرد: بخش عمدهاي از اين آثار، خانههايي هستند كه در اختيار مالكان قرار دارند؛ اما 300 تا 400 اثر از اين آثار واجد ارزش، در اختيار بهرهبرداران عمومياند.
او با بيان اينكه در بيشتر كشورهاي دنيا چنين آثاري بهعنوان نمونههاي شاخص دورهي آغاز مدرن يا دورهي مدرن شناخته و ثبت شدهاند، ادامه داد: ما در پايگاه شهر تاريخي تهران حدود 2300 خانه را روي نقشههاي يكدوهزارم پيادهسازي و به شهرداريهاي تهران اعلام كرده و به تهيهكنندگان طرح جامع شهر تهران دادهايم؛ ولي متأسفانه اين اسناد هنوز بهعنوان سند مكمل طرح جامع منظور نشدهاند. همچنين شهرداري تهران ميگويد، اگر جلوي تخريب يك اثر را بگيريد، چگونه پاسخگوي حقوق مالكانهي آن ميتوانيد باشيد. اين درحالي است كه سازمان ميراث فرهنگي بودجهي كافي را براي خريد ساختمانهاي تاريخي در اختيار ندارد.
ما ميگوييم ميراث فرهنگي به يك سازمان متعلق نيست و به آحاد ملت تعلق دارد. حتا متعلق به يك نسل هم نيست و به آينده تعلق دارد. لذا بايد از طريق منابع عمومي، ميراث فرهنگي را حفظ كرد. مالك يك اثر تاريخي نيز همانطور كه حقوق فردي بر آن مترتب است، محدوديتهايي را از نظر حقوق عمومي بايد داشته باشد.
وي در ادامه بيان كرد: مكانيزمهايي در اختيار شهردارياند كه با كمك آنها عدم نفع مالكان بناهاي تاريخي را ميتواند جبران كند. در اين راستا، ما پيشنهادهايي را براي شوراي شهر تهيه كردهايم، ولي شرايط شهر و لازمهي درآمدزايي شهر بهگونهاي است كه فعلا كسي حاضر نيست، براي حفظ ميراث فرهنگي در اين شهر سرمايهگذاري كند و اين امر به عزمي جديتر از آنچه امروز رخ ميدهد، نياز دارد.
در ششماه اخير، در خيابان وليعصر (عج) از تجريش تا پاركوي، دو ساختمان از بين رفتهاند. «باغ گياهي» در خيابان ملكي نزديك ميدان تجريش اخيرا تخريب شده است و به پاركينگ طبقاتي تبديل خواهد شد. چه مكانيزمي بهجز ارادهي مديريت شهري ميتواند جلوي تخريب يك باغ و ساختمان وسط آن را با اين قيمت بالاي زمين بگيرد؟
هر كدام از اعضاي شوراي شهر يا شهرداران گذشته و فعلي، نسبت به نگهداري از آثار تاريخي احساس همدلي ميكنند؛ ولي مهم اين است كه چه كسي در عمل حاضر به سرمايهگذاري است؟
مختاري گفت: چگونه در شهرهايي مانند پاريس، رم و لندن كه زمين بسيار گرانتر و دايرهي مردممداري خيلي قويتر از ايران است، مديران شهري توانستهاند، آثار تاريخي خود را حفظ كنند؟ در آنجا حفظ آثار تاريخي از حقوق عمومي است كه برعهدهي مديريت شهري است و مديريت شهري متولي برآوردن حقوق عمومي ساكنان شهري است، چون ابزارهاي لازم را دارد.
در ايران نيز شهرداري ميتواند كاربري بناها را تغيير دهد و از اين طريق، منافع بناهاي تاريخي را تأمين كند. همچنين شهرداري ميتواند تراكم و معافيت بدهد. فراتر از اين مسايل، در يك طرح مديريتي به جايگاهي ميتوانيم برسيم كه اثر و پلاك تاريخي نسبت به يك مجموعهي مسكوني، ارزش بيشتري داشته باشد.
البته در چند سال آينده، ما به اين سمت ميرويم و مردم ترجيح خواهند داد، يك خانهي تاريخي را نگه دارند تا آن را خراب كنند. اين اتفاق كه ما خانهي تاريخي را خراب ميكنيم تا ساختمان بسازيم، به اين دليل رخ ميدهد كه حال ما خوب نيست و گشنهايم؛ ولي وقتي دنبال كيفيت برويم، گوهرهايي مانند خانههاي تاريخي پاسخگو هستند. هرچند ممكن است، آن زمان خيلي دير باشد.
مدير پروژهي نجاتبخشي ميراث جهاني بم توضيح داد: در كشورهاي توسعهيافته، حقوق عمومي به حقوق فردي ترجيح دارد و منظر و نماي شهري جزو حقوق عمومي است و كسي حق ندارد، نماي شهري را آشفته كند، چون شهر و ساكنان آن را آشفته ميكند. برعكس، در كشورهايي مانند ايران، حقوق فردي اهميت دارد و يك نفر هر نمايي را ميتواند بسازد، مثلا ميتواند نماي شيشهيي در شهري بسازد كه در سال، 300 روز آفتاب دارد. اين نما چشم مردم را آزار ميدهد؛ اگر از ميدان صادقيه در روز بخواهيد عبور كنيد، صبح، ظهر و عصر تفاوتي نميكند، در هر ساعتي از روز بازتاب نور از هزاران آيينه در صورت شما خواهد تابيد.
وي در اينباره اضافه كرد: شهرهايي كه حقوق عمومي در آنها خيلي اهميت دارد، شهرهاي توسعهيافتهاند كه در آنها، همهي ساكنان شهر مالك همهي شهرند و پلاك تصميم نميگيرد، بلكه شهر تصميمگيرنده است؛ ولي در كشورهايي مانند ايران و در شهر تهران، يك پلاك براي شهر تصميم ميگيرد.
او بحث ديگر را در مديريت شهري، پيشآمدگي در معبر دانست و تأكيد كرد كه كسي حق ندارد، خيابان را با جلو آوردن بالكن، تنگ كند و اين امر جزو حقوق عمومي است، چراكه هر كسي تمايل دارد، آسمان را بهتر ببيند، نه اينكه آسمان را قيفي ببيند؛ وقتي از دو طرف، اجازهي جلو آمدن داده ميشود، سطح مقطع خيابان در كف و در ارتفاع دوونيم متري با هم متفاوت ميشود و اين سبب كمتر ديده شدن آسمان خواهد شد .
ميدان توپخانه؛ نماد نبود مديريت و پيروزي فرد بر همهي ساكنان شهر
مختاري ميدان توپخانهي تهران را نماد تاريخ شهرسازي ايران دانست و بيان كرد: اين ميدان نشان ميدهد كه چگونه ما از حالت سلامت، به سمت بيماري رفتهايم. سردرگمي كه اكنون در ميدان توپخانه از لحاظ منظر شهري و ارزشهاي هنري و معماري وجود دارد، همان سردرگمي، بههم ريختگي و آشفتگي است كه معماري و شهرسازي ما دارد.
در ضلع شمالي اين ميدان، نماي يك كوچهي چهار متري كه كوچهي پشت شهرداري بوده، نماي خيابان شده است. ساختمانهايي كه در ميدان ديده ميشوند، برِ يك كوچهي كمعرض بودند، وقتي ساختمان شهرداري در دورهي پهلوي دوم تخريب شد، اين ساختمانها نماي ميدان شدند.
در ضلع جنوبي ميدان توپخانه، عمارت تلگرافخانه كه ساختماني به طول حدود 12 متر بود و گنبد زيبايي داشت، خراب شد و يك ساختمان بلندمرتبهي سيماني جاي آن نشست. در واقع، اتفاقي برخلاف توازن بصري ميدان رخ داد؛ يك طرف ميدان 14 طبقه بالا رفت و طرف ديگر، سه طبقه پايين آمد.
در ضلع ديگر ميدان امام خميني (ره) ساختمانهاي قديمي كه لبهي ميدان را شكل ميدادند، خراب شدند و يك فضاي باز ايجاد شد. بعدها مترو بهجاي اينكه در لبهي ميدان كار كند، در داخل ميدان يك سردر بتوني ساخت. در ضلع سمت خيابان ناصرخسرو نيز بدنهي ميدان براثر بمبگذاري در دوران جنگ (دههي 60) خراب شد و ساختمانهاي تازهساز واقع در امتداد خيابان سعدي جنوبي، نماي ميدان تاريخي شدند.
وي ادامه داد: همهي اين عناصر نشان ميدهند كه در 50 سال گذشته، هر كسي در ميدان توپخانه، چيزي را ساخته، ميدان را نديده و نفهميده در ميدان است. يعني هر كسي فقط پلاك خود را ديده و حقوق عمومي شهر را نديده است. اكنون از دورهي قاجار، اثري در ميدان توپخانه وجود ندارد. از دورهي پيش از مدرن نيز دو ساختمان را داريم؛ يكي ساختمان بانك تجارت و ديگري نمايشگاه صنعتي است، اين آثار از دورهي دوم حيات ميدان باقي ماندهاند كه با ساختمان تلگرافخانه در ضلع جنوبي و ساختمان شهرداري در ضلع شمالي همدوره بودهاند. از دورهي مدرن هم بانك سپه و ساختمان مخابرات را داريم كه هيچكدام ميدان را نديدهاند.
او معتقد است: ميدان توپخانه، نماد نبود مديريت است، نماد پيروزي فرد بر همهي ساكنان شهر و نشانهي نبود مديريت در شهرداري در دورههاي مختلف است. زيبا نگه داشتن ميدان جزو وظايف شهرداري است، ولي شهرداري اين امر را جزو وظايف خود نميداند، چراكه اگر ميدانست، اجازه نميداد ميدان صادقيه يا ميدان هفت تير را اينطور بسازند. شهرداري خود را متولي ميدانها نميداند. شهرداري نميداند كه وكيل ساكنان كنوني و ساكنان آيندهي شهر است.
مختاري اضافه كرد: يك مديريت، ميدان حسنآباد و ميدان توپخانه را ميسازد و اجازه نميدهد، هر كسي هر كاري خواست انجام دهد و يك مديريت ديگر، ميدان صادقيه و هفت تير را ميسازد. در هر ميداني در اين شهر، «پلاك» تصميمگيري ميكند و بدنه را ميدان نميدانند. تمام تمناي شهرداري از ميدان، ايجاد يك معبر سواره و اگر شد، يك معبر پياده و رسيدگي به گل و گلدان وسط ميدان است.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا: شاهده يوسفي
انتهاي پيام