نشست «بررسي 30 سال داستاننويسي انقلاب اسلامي» امروز (يكشنبه،20 ارديبهشتماه) در سراي اهل قلم نمايشگاه كتاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، حسين فتاحي در اين نشست با بيان اينكه هر تحول اجتماعي شامل تحولات فرهنگي و ادبي بوده است، يادآور شد: شايد اگر هزار سال تاريخ ادبيات را بنگريم، ميبينيم سير ملايمي داشته است كه رضا سيدحسيني آن را به عنوان مكتب كلاسيك ياد كرده و گفته تا رنسانس هر مكتبي در ادبيات به وجود آمد، كلاسيك است و بعد از رنسانس، مكاتب تغيير كرد. بعد از كلاسيك، رمانتيكها ميآيند و مكتب جديدي را پايهگذاري ميكنند. اين مكتب هم چند سالي بود و بعد رئاليسم به وجود آمد و همينطور ادامه يافت.
اين داستاننويس افزود: طبيعي است تحول بزرگي چون انقلاب وقتي به وجود ميآيد، ارزشهاي جامعه، طبقات، فرهنگ و بسياري از چيزهاي ديگر به هم ميريزد و موضوعاتي كه در ادبيات مطرح ميشود، طبيعي است كه تغيير كند.
او با طرح اين پرسش كه آيا هنوز نميتوان گفت انقلاب ما باعث به وجود آمدن يك مكتب جديد شده است، ادامه داد: من هنوز نميدانم آيا تغيير و تحولات اجتماعي در ادبيات ما رسوخ داشته يا نه و تغيير و تحولات اجتماعي و پيدايي ارزشهايي كه انقلاب باعث آن شد، ادبيات جديدي به وجود آورده است؟
فتاحي يادآور شد: من سر اين موضوع هنوز گير دارم كه آيا واژهي ادبيات جنگ يا ادبيات انقلاب درست است يا نه. 120 سال پيش كه در «بينوايان» ويكتور هوگو انقلاب رخ ميدهد، ما به آن ادبيات انقلاب ميگوييم يا نه؟ ما هنوز در واژهها به يك تفاهم نرسيدهايم.
اين نويسنده افزود: به گمانم، هر پديدهي اجتماعي كه اتفاق ميافتد، نياز است كه چند آدم پرتجربهتر اصول و معياري را براي آن تعريف كنند. در حال حاضر، ما اصول و معياري نداريم كه بگوييم بر طبق اين اصول، ادبيات انقلاب درست رفته يا نه.
فتاحي همچنين متذكر شد: گاهي حس ميكنيم كه داريم خودمان را سانسور ميكنيم. اين آيا خاص ماست؟ ادبيات انقلاب مثل خود انقلاب بايد پويايي داشته باشد؛ به اين دليل من به تعريف ادبيات انقلاب اعتقاد ندارم؛ همانطور كه در سال 57، انسان متعهد را كسي ميدانيم كه هرجا ظلمي ميديد، آن را در ادبيات خود ميآورد. اگر به يك تعريف نرسيم، نويسنده خودبهخود دچار خودسانسوري ميشود.
سپس راضيه تجار با بيان اينكه انقلاب ما يك انقلاب انديشهمحور بود، گفت: به هرحال انقلابي رخ داد و تأثيرگذار بود. قبل از انقلاب، آثاري بود كه گرايشات خاصي داشت؛ مثلا يا تفكر چپ در آن بود يا تفكرات افراد لاييك در آن تأثير داشت. آثار خوب بود؛ اما بسيار كم بود؛ ولي در اين سمت ما به نويسندگاني رسيديم كه به خلق آثاري دست زدند كه برگرفته از ارزشها بود.
اين داستاننويس پاك و پاكيزهتر نوشتن، از واقعيتهاي روز نوشتن، علمباوري و خداباوري و مفاهيمي چون ايثار و شهادت را از شاخصههاي ادبيات بعد از انقلاب دانست و افزود: مخصوصا جنگي كه در كشور ما رخ داد، ادبيات جنگ را به وجود آورد و بسياري از مفاهيم انقلاب را توانست در خود جاي دهد.
او ادامه داد: ما در سه دهه ميتوانيم محكم بگوييم ادبياتي داريم كه با ادبيات قبل از انقلاب متفاوت است و نويسندگاني داريم كه خودباور شدهاند. ما در اين سه دهه با ادبيات غوطه خورديم و ميدانيم مشكلات كار چيست و تعهد باعث ماندگاري ادبيات ما شده است. ما از آموزههاي دينيمان به آن تزريق كردهايم و در نتيجه كارهايمان متفاوت است.
تجار همچنين گفت: كمبود مجلات تخصصي و سايتهاي تخصصي در امر ادبيات انقلاب احساس ميشود. بعد از سه دهه كه كار كردهايم، دلمان ميخواهد پشت سرمان را نگاه كنيم كه چه كردهايم. در اين سه دهه شتاب بوده و تعدادمان كمتر شده است و آنهايي كه الآن از ما ماندهاند، در دهه چهارم بايد بنشينند و ببينند چه كردهاند.
اين نويسنده افزود: انقلاب اسلامي يك تعريف دارد و آثاري كه زيرمجموعهي آن است، از آن تأسي ميگيرد. ديگر اينكه نويسنده نميتواند منتظر باشد كه به او بگويند چطور بنويس. فراموش نكنيم غير از نسل ما، به نسل بعدي هم بايد توجه شود. مسأله آموزش براي نسل بعدي از مباحث مهم است كه نبايد بگذاريم گسست ايجاد شود.
فيروز زنوزي جلالي نيز در اين نشست يكي از اتفاقات مهم ادبيات بعد از انقلاب را خارج شدن از انزوا و بوف كوري دانست و گفت: بعد از انقلاب، آدمها از كنج انزوا خارج شدند، شخصيتهاي داستانهاي ما با هم ديالوگ برقرار كردند و شخصيتهاي داستاني از گوشهگيري بيرون آمدند.
اين داستاننويس افزود: بعد از انقلاب، يك جنس ادبيات ديگر از دل اينها بيرون آمد كه ادبيات جنگ بود. ما بايد آسيبشناسي كنيم كه در چه مقطعي ايستادهايم.
زنوزي سپس گفت: در دهه اول انقلاب، با ادبيات احساسي و تهييجي مواجه هستيم. در دهه دوم آدمها قدري متعادلتر ميشوند و ادبيات داستاني ما در سه دهه هنوز به مرحله تكامل خود نرسيده است؛ زيرا انفكاك به وجود آمد و ما هنوز در ادبيات خود جناحبنديهايي را داريم. يعني بعد از انقلاب، يك جناح ادبيات ما را نوشتند؛ گرچه ابتدا خامدستي داشتند. اگر اين را كنار بگذاريم، بايد ببينيم چه اتفاقي دارد ميافتد كه ما در جناحبنديهاي بوف كوري خود هستيم.
او ادامه داد: نويسندگان ما در دهه اول و دوم با خامدستي كارهايي كردند؛ اما امروز در عرصههاي جدي، كارهاي بسيار درخشاني انجام دادهاند.
زنوزي يادآور شد: اين حركت باعث شد اتفاق مهمي در ادبيات ما بيافتد و يك نوع احياي ادبي در جامعه حاكم شد.
اين داستاننويس همچنين به حضور نويسندگان زن در ادبيات ما به صورت جدي در دهه اخير اشاره كرد و افزود: نويسندگان زن كارهاي درخوري انجام دادند؛ اما همين نويسندگان در نوع مادام بووارينويسي شرقي افتادند.
او در ادامه گفت: متأسفانه بعد از گذشت سه دهه در پارهاي از آثار دغدغهي شديد ديگري شدن ميبينيم؛ حتا نويسندگان استخواندار ما كه چيزي را در خود تثبيت كردهاند، ميخواهند مثلا شبيه ماركز شوند.
زنوزي جلالي افزود: محصول ادبيات اين سه دهه انقلاب چيست و ما كجا ايستادهايم؟ ادبيات داستاني ما چيست؟ چند رمان و داستان درخور انقلاب نوشته شده است؟ نويسنده در چه جايگاه و ديدگاهي نشسته است كه ميخواهد تعريف دهد؟ يك اثر در دنيا نشان دهيد كه نويسندهاي با يك باور پشت آن نايستاده باشد.
او افزود: ادبياتي كه ما نوشتهايم و خودمان را ششدانگ به آن الصاق كردهايم، ادبيات شعاري است. آيا ادبيات انقلاب، ادبياتي از نوع ادبيات «دن آرام» شولوخف است؟ نتيجهي جمعبندي ادبيات اين سه دهه، پيش روي ماست. ما از ادبيات انقلاب دور شدهايم و امروز يكسري آثار فرمگرايانه ميبينيم؛ ادبيات مأيوس و سرگرداني كه حتا بوي ايران هم نميدهد. اما بعد از سه دهه چرا در اين نقطه نشستهايم؟ بايد اين موضوع را تجزيه و تحليل كرد.
شهرام شفيعي هم در سخناني گفت: بايد ابتدا ببينيم هدف تئوريكي كه براي ادبيات انقلاب داريم، چيست؟ ما بيشتر به گذشته ادبيات انقلاب مينگريم كه كجا بودهايم و اين سير چه بوده است؛ اما كمتر توجه كردهايم كه قله اين كار كجاست.
اين داستاننويس متذكر شد: ادبيات انقلاب به بازنگري نياز دارد. بهتر است بگوييم ادبيات داستاني انقلاب؛ زيرا ممكن است ادبيات در بعد وسيعتري متبادر شود. وقتي ميگوييم ادبيات داستاني انقلاب، منظور چيست؟ ادبياتي كه انقلاب ميكند؟ ادبياتي كه جوهره تحول در نقش ادبيات است؟ آيا در خود ادبيات انقلاب ميكند؟ وقتي ميگوييم ادبيات داستاني انقلاب، منظورمان تاريخچه نگاه انقلابيون است؟
او ادامه داد: روشن نشدن پاسخ بعضي از اين سؤالات در بعضي از آثار آفاتي به وجود آورده است؛ آفت اول اين است كه ادبيات داستاني انقلاب گاهي شبيه انقلاب است. وقتي در حوزه داستاني كار ميكنيم، داستان به ماهو داستان عقبنشيني نميكند و اين يكجور كاهلانهنويسي خواهد بود كه ادبيات انقلاب را به نام ادبيات داستاني به خواننده قالب كرده باشيم.
شفيعي يادآور شد: ادبيات انقلابي سياستزده كه در پي ترويج يك جناح خاص است، وظيفه ادبيات داستاني انقلاب نيست. در ادبيات كودك نيز گاهي دچار اين توهم ميشويم كه بايد ادبيات پاستوريزهاي را تحويل دهيم و به اين دليل باز كاركردهاي ادبي را ندارد؛ اما چه ميشود كرد كه ادبيات داستاني انقلاب در عين داستان بودن با ادبيات انقلاب هم باشد؟
اين داستاننويس تأكيد كرد: ادبيات داستاني انقلاب ميتواند تبديل به نوستالژي يك دوره تاريخي شود كه هرقدر از سالهاي انقلاب فاصله ميگيريم، بوي نوستالژيگري آن كاهش مييابد.
شفيعي يادآور شد: حالا ميخواهيم بررسي و نقد كنيم. برداشت هر نويسنده مبناي كار خود قرار ميگيرد. همين تنوع و تكثر است كه كارها را در كنار هم ارزشمند ميكند. ادبياتي كه در مجموعهي انقلاب اسلامي در اين حوزه ميخواهد كار كند و سعي ميكند از اين حوزه خارج نشود، ادبياتي است كه از قرآن الهام ميگيرد؛ زيرا در هر دورهاي كه با اين متن روبهرو ميشويم، انگار چيزي در اجتماع قصد تحول دارد.
او در پايان عنوان كرد: آنچه امروز ميتوان نتيجه گرفت، اين است كه قطعا ادبيات انقلاب به ارزشهايي بپردازد كه براي انقلاب مهم است كه يكي از چيزهاي مهم، مفاهيم قرآني است. اگر نويسندگاني پيدا شوند كه وجوه ادبي را بشناسند و ادبيات و ادبيات داستاني را بشناسند و توانايي تكنيكي لازم را هم داشته باشند، از پس اين كار برميآيند. درواقع بازنگري دائم در ارزشها ميتواند ادبيات انقلابي تاريخي باشد.
انتهاي پيام