محمدرضا گودرزي: نبايد از كارگاه داستاننويسي انتظار داستان داشت
به اعتقاد محمدرضا گودرزي، انتظار ارائهي داستان از سوي كارگاه داستاننويسي، انتظار بيهودهاي است. اين داستاننويس در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: كارگاه داستاننويسي لزوما جايي براي عرضه و ارائهي داستان نيست؛ بلكه بيشتر مكاني براي آشنايي با نقد و شناخت عناصر داستان است. او در ادامه تصريح كرد: بايد تصورمان را از كارگاه روشن كنيم؛ كارگاه قرار نيست داستاني بيرون دهد و بسياري از نويسندگان ايراني و غربي بر اين نكته تأكيد ميكنند كه نميشود در كارگاه داستاننويسي به يك نفر گفت چطور داستان بنويس؛ در كارگاه داستاننويسي تنها چگونه ننوشتن را به فرد ميتوان آموخت. انتظار نبايد اين باشد كه كارگاه، داستان بيرون بدهد؛ اما در حوزهي نقد و شناخت عناصر داستان و همچنين تأويل داستان، كارگاه داستاننويسي نقش جدي دارد. اين مدرس داستاننويسي در ادامه تأكيد كرد: كارگاه زمينهاي براي رشد نقد و شناخت داستان است و وظيفهي مدرس كارگاه اين نيست كه به فرد چگونه داستان نوشتن را بياموزد. او همچنين دربارهي انگيزهها و دلايل گسترش كارگاهها تصريح كرد: به چند دليل، كارگاهها و فعاليت كارگاهي مورد استقبال قرار گرفته، كه يكي از دلايل آن، رشد و گسترش روزافزون منابع ترجمه و نظريههاي ادبي در كشور است و همچنين نياز به گفتوگو بر استقبال از اين كارگاهها دامن زده است، كه البته اين انگيزهها مختص ايران نيست. كتابي از كارگاههاي داستاننويسي ماركز نيز ترجمه شده بود كه مانند كارگاههاي ايران بيشتر با رويكرد گفتوگويي و نقد اداره ميشد. گودرزي دليل ديگر رونق برخي كارگاههاي داستاننويسي را حضور زنان داستاننويس دانست و با استناد به گفتهي ماريو بارگاس يوسا، تصريح كرد: اگر زنها ادبيات را به كناري بگذارند، ادبيات شكست ميخورد؛ بنابراين انگيزههاي جامعهشناختي از سويي و انگيزههاي روانشناختي فردي در رونق كارگاههاي داستاننويسي تأثيرگذار است. او سپس يادآور شد: الآن بسياري از كتابهاي داستاني كه منتشر ميشود، خروجي كارگاههاي داستاننويسي است، كه نويسندههاي جوان آنها را منتشر ميكنند؛ اما هرگز نميگويند كه ما در فلان كارگاه بودهايم. اين داستاننويس همچنين خاطرنشان كرد: در يك جامعهي توسعهنيافته كه اقتصادش سرمايهداري است، قاعدتا انگيزههاي اقتصادي در دنبال كردن فعاليتها و همچنين برپايي كارگاه نقش دارد؛ يعني كسي كه ميگويد كارش به خاطر مسائل مالي نيست، دروغ ميگويد؛ ولي اين انگيزهي اقتصادي، انگيزهي اصلي نيست. گودرزي افزود: به اعتقاد من، شأن حرفهيي نويسنده ايجاب ميكند در برابر فعاليتي كه انجام ميدهد، حقالزحمه دريافت كند؛ اما اگر بگوييم برخي با اين كارها دكان باز كردهاند و اين يك دكاني براي درآمدشان است، نميتوان پذيرفت؛ زيرا با حسابي سرانگشتي ميتوان دريافت درآمدي از اين راه حاصل نميشود. درواقع، اين كارگاهها نيازهاي اقتصادي مدرس را تأمين نميكند؛ هرچند ممكن است بخشي از نيازها را برطرف كند. درواقع، اينها رويكردهاي تنگنظرانه است كه ميگويند فلان نويسنده دكان باز كرده است. او در پايان تصريح كرد: شهرت يك فرد به فعاليت كارگاهي ربطي ندارد و در واقع، براي مدرس بودن نخست بايد دامنهي مطالعات وسيع داشت. همچنين ضرورت دارد بياني صحيح را به كار گرفت و سرانجام استاد كارگاه بايد آنچه را كه آموخته است، با واقعيات جامعه كاناليزه كند؛ بنابراين، سه مؤلفهي ذكرشده مهمتر از عنصر شهرت براي استاد كارگاه است. انتهاي پيام