گفت‌وگو با حسين سناپور درباره‌ي كارگاه‌هاي داستان‌نويسي: دانشگاه‌ها براي راه‌اندازي رشته‌ي نويسندگي خلاق اقدام كنند

حسين سناپور گفت: هنوز به قدر کافي، کلاس‌هاي داستان‌نويسي زياد نشده؛ ‌وگرنه دانشگاه‌ها به طور جدي به راه‌اندازي رشته‌هاي داستان‌نويسي يا نويسند‌گي خلاق فکر مي‌کردند، ‌که البته من اميدوارم به زودي در اين‌باره فكري كنند. اين داستان‌نويس در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، همچنين عنوان كرد: اين کلاس‌ها و معلم‌ها و درس‌هاي پراکنده کم‌کم بايد متمرکز و دسته‌بندي شوند و از دل‌شان چندتايي لااقل رشته‌ي نويسند‌گي خلاق در دانشگاه‌ها به وجود بيايد. گمانم اگر دانشگاه‌ها بيش‌تر از اين تعلل کنند، ‌بخش خصوصي به زودي مؤسساتي را در اين زمينه راه‌اندازي خواهد کرد. سناپور درباره‌ي فقدان ادبيات داستاني در دانشگاه‌ها در عين حال اظهار كرد:‌ همان‌طور که گفتم، من شخصا اميدوارم که برنامه‌ريزان دانشگاهي زودتر به فکر طراحي رشته‌ي نويسند‌گي خلاق و داستان‌نويسي هم بيافتند؛ اما اين به آن معنا نيست که در آن صورت، ديگر نيازي به آموزشگاه‌هاي آزاد نيست؛ چنان‌که در کنار بسياري از رشته‌هاي دانشگاهي هم حالا رشته‌هاي مشابهي در خارج از دانشگاه در مؤسسات رسمي و غيررسمي تدريس مي‌شود. او افزود: به گمانم، علاقه‌مندان بايد حق انتخاب داشته باشند. فعلا حق انتخاب‌شان محدود به کلاس‌هاي آزاد داستان‌نويسي است. البته مشکلات دانشگاه‌ها را هم مي‌شود فهميد. نبود کتاب‌هاي آموزشي کافي و از آن مهم‌تر، اساتيدي که قبلا در اين رشته‌ها مدارک معتبر دانشگاهي گرفته باشند (تا دانشگاه بتواند به همان‌ها اعتماد کند)،‌ دست برنامه‌ريزان را بسته است. البته کتاب‌هاي آموزشي ترجمه‌يي روز به روز دارد بيش‌تر مي‌شود. همين کلاس‌هاي آزاد هم براي خيلي‌ها تجربه‌هاي خوبي شده است و مي‌شود تا به تدريج بهتر داستان‌نويسي را تدريس کنند. از طرف ديگر، من اميدوارم کساني که داستان‌نويسي تدريس مي‌کنند، ‌هر چه زودتر تجربه‌هاشان را مکتوب کنند، ‌تا هم نشان بدهند که چه چيزهايي بلدند و مي‌توانند به ديگران بياموزند، ‌و هم حاصل تجربه‌هاشان مکتوب شود و به آساني در دسترس همه قرار گيرد. در اين‌صورت، اعتماد برنامه‌ريزان دانشگاهي به اين‌که ما آدم‌هاي خبره‌ي کافي براي تدريس داستان‌نويسي در دانشگاه داريم، هم جلب خواهد شد. او در پاسخ به اين‌كه چرا در سال‌هاي دهه‌هاي 70 و 80، با فراواني كارگاهاي داستان‌نويسي روبه‌رو شده‌ايم، اظهار كرد: اين‌که مي‌گوييد با فراواني کارگاه‌هاي داستان‌نويسي روبه‌رو شده‌ايم، ‌فقط در مقايسه با دهه‌هاي پيش شايد درست باشد، که دو سه کلاس مثلا در سطح تهران بيش‌تر نبود. وگرنه گمانم اگر با آمريکا مقايسه کنيد (که بيش‌ترين خبرهاي فرهنگي و غيرفرهنگي را ما خواسته، ناخواسته از اين کشور داريم و در خيلي چيزهاي ديگر هم با دليل يا بي‌دليل خودمان را با آن‌ها مقايسه مي‌کنيم)، که گويا صدها کلاس دانشگاهي و بيش‌تر از آن کلاس‌هاي آزاد داستان‌نويسي در اين کشور وجود دارد. ‌آن‌وقت به اين وضع، فراواني که نمي‌شود گفت،‌ هيچ؛ ‌فقر کلاس‌ها و کار آموزشي را هم مي‌توان از آن نتيجه گرفت. سناپور در عين حال عنوان كرد: اما اين‌که چرا تعداد کلاس‌هاي داستان‌نويسي زياد شده، ‌به‌طور طبيعي حتما به خاطر وجود علاقه‌منداني است که مي‌خواهند داستان‌نويسي را ياد بگيرند،‌ يا دست‌کم مي‌خواهند ببينند آيا ذوقي در اين عرصه دارند يا نه. تازه تا آن‌جا که من در برخوردهايم و بخصوص در شهرستان‌ها ديده‌ام،‌ تعداد علاقه‌مندان يادگيري داستان بسيار بيش از اين است که فعلا در کلاس‌ها مي‌بينيم. منتها اغلب‌ علاقه‌مندان نمي‌دانند به کجا و چه کسي مراجعه کنند و يا اگر مي‌دانند،‌ به آساني نمي‌توانند به آن فرد يا محل دسترسي داشته باشند؛ ‌مثلا به دليل دوري راه و يا چيزهايي مثل اين. اين مدرس داستان‌نويسي در ادامه درباره‌ي بازدهي اين کارگاه‌ها، گفت: اگر كارگاه‌ها بازدهي لازم را نداشتند، روز به روز مراجعه‌کنند‌گان و خودشان بيش‌تر نمي‌شدند. بعد هم،‌ اين همه دانشکده و دانشجوي مثلا رشته‌ي ادبيات فارسي يا نقاشي يا تئاتر، که ‌در هر سال هم حداقل 40، 50 فارغ‌التحصيل ليسانس و بالاتر تحويل جامعه مي‌دهند، ‌از اين‌ها، چند چهره‌ي برجسته‌ي نقاش و تئاتري و آهنگ‌ساز و چند کتاب و کار تحقيقي برجسته حاصل شده است؟ آن هم بعد از حدود چهار سال تمام‌وقت در اين رشته‌ها درس خواندن،‌ که حالا شما توقع داشته باشيد با گذراندن هفته‌اي مثلا دو ساعت در يک کلاس و بعد از يکي دو دوره،‌ يک داستان‌نويس تمام‌عيار از کلاس‌هاي داستان‌نويسي بيرون بيايد؟ يا اصلا بسياري از فارغ‌التحصيل‌هاي دانشگاهي‌مان با چه ميزان دانش از دانشگاه‌ها بيرون مي‌آيند و چندتاشان در رشته‌ي خودشان مي‌توانند کار کنند؟ من به آمار اين قضيه دسترسي ندارم؛ ‌ولي حتما شما مي‌توانيد اين آمار را پيدا و مقايسه کنيد. نويسنده‌ي «نيمه‌ي غايب» افزود: به هر حال، گمانم توقع زيادي نداشته باشيم. همين حالا هم تعداد مجموعه‌ي داستان‌هاي خوبي که از جوان‌ها دارد منتشر مي‌شود،‌ به گمان من چشم‌گير است. يعني همين سالي چهار، پنج مجموعه‌ي خوب هم چيز کمي نيست. مقايسه کنيد آن را با رمان‌نويسي، ‌که به زحمت سالي يک يا دو کار خوب منتشر مي‌شود. يک دليل اين تفاوت (و نه تمامش) به گمانم، چيزي جز اين نيست که براي داستان کوتاه، کلاس‌هاي زيادي هست و براي رمان، شايد يکي دو تا. اما آن چه فکر مي‌کنم بايد توقع داشت از اين کلاس‌ها بيرون بيايد، ‌آن هم بعد از هفت، هشت سال و نه شش ماه و يک سال، پنج يا دست بالا، 10 نويسنده‌ي خوب از هر صدتاست و تعداد بيش‌تري هم نويسنده‌ي متوسط و باقي هم خواننده‌هاي خوب و عميق داستان. همين، ‌نه بيش‌تر. او همچنين در تبيين آسيب‌هاي كارگاه‌هاي داستان‌نويسي يادآورشد: هر چيز‌ي مي‌تواند به ما آسيب بزند، ‌حتا قدم ‌زدن، ‌حتا غذا خوردن. وقتي براي قدم زدن هم از خانه بيرون مي‌رويم،‌ممکن است تصادف کنيم، ‌يا دزدي به‌مان بزند، ‌يا ده‌ها اتفاق بد يا خوب ديگر برامان بيافتد. در کلاس‌هاي داستان‌نويسي هم ممکن است آسيب‌هايي نهفته باشد؛ مثلا آدم‌ها تکنيک‌زده شوند،‌بعضي جنبه‌ها براشان بي‌جهت پررنگ‌تر از جنبه‌هاي ديگر شود. ممکن است دچار چشم و هم‌چشمي‌هاي محفلي شوند، و هزار چيز ديگر هم ممکن است. اما اين آسيب‌ها در خارج از کلاس‌ها هم به گمانم ممکن است برا‌شان اتفاق بيافتد. حتا شايد بيش‌تر و راحت‌تر. اين نويسنده در بخشي‌ ديگر از سخنانش درباره‌ي وجه اقتصادي كارگاه‌هاي داستان‌نويسي متذكر شد: چه اشکالي دارد که انگيزه‌هاي اقتصادي هم وجود داشته باشد؟ ‌مگر براي راه‌اندازي بسياري از آموزشگاه‌هاي علمي و فرهنگي و حتا دانشگاه آزاد،‌ انگيزه‌ي اقتصادي وجود نداشته؟ طبيعي است که داشته. کارگاه هم بايد چيزي براي عرضه به شاگردان داشته باشد تا آن‌ها را جذب کند. اگر خود به‌خود، ‌و نه به اجبارهاي بيروني، برچيده مي‌شود، ‌حتما چيزي براي عرضه نداشته است. نويسنده‌ي «سمت تاريك كلمات» در تشريح تجربه‌هايش در برپايي كارگاه و آموزش داستان‌نويسي نيز تصريح كرد: گمانم هفت، هشت سالي هست که داستان‌نويسي را در جاهاي مختلف،‌ از جمله دانشگاه درس داده‌ام. (البته در رشته‌ي نمايش‌نامه‌نويسي و نه رشته‌ي داستان‌نويسي، ‌که وجود ندارد.) اما راستش فعلا کلاس‌هاي آزاد را به دانشگاه ترجيح مي‌دهم. در اين کلاس‌ها، شاگردها براي خود داستان سر کلاس مي‌آيند و نه احيانا به اجبار و براي گرفتن مدرک. به اعتقاد حسين سناپور، کارگاه‌ها به نيازهاي متعددي مي‌تواند پاسخ دهند. ابتدايي‌ترين نياز همين بودن در جمعي هم‌زبان است. داستان‌نويس هم نياز دارد تا با عده‌اي هم‌زبان دم‌خور باشد و از داستان و داستان‌نويسي حرف بزند. خب،‌ اين جمع را کجا مي‌تواند پيدا کند بهتر از يک کلاس يا کارگاه؟ به گمانم، محفل‌گرايي بد که نيست،‌ خوب هم هست. قرباني کردن داستان و داستان‌نويسي و عمده کردن دوستي‌ها و دشمني‌ها در ارزيابي داستان‌هاست که مضر است. اين اشکال در رشته‌هاي دانشگاهي و هر جاي ديگري هم که عده‌اي دور هم جمع شوند،‌ ممکن است به وجود بيايد. نويسنده‌ي «جادوي داستان» در پاسخ به اين‌كه در ادبيات كلاسيك‌مان از اين جنس رفتار‌هاي فعاليت ادبي كارگاهي سراغ داريم يا نه، گفت:‌ من واقعا نمي‌دانم. به صورت آکادميک و کلاسي که خيلي بعيد مي‌دانم؛ ‌اما به صورت کارگاهي و احيانا کارگاه‌هاي يکي، دونفره حتما بوده است. به هر حال، همه که قرار نيست از اول چرخ را اختراع کنند. هر کسي بايد از گذشته‌ها بياموزد و اين آموزش احتمالا از طريق آدم‌هاي بادانش بهتر انجام مي‌شود. اين‌طوري است که هر کس مي‌تواند دانش پيشينيان را زودتر کسب کند و بعد، بر اين اساس، کار تازه‌اي انجام دهد و چيزي اضافه کند به دانش گذشته. اصلا کار آموزشي و آکادميک يعني همين ديگر؛ وگرنه در هر رشته‌اي و کاري آدم‌ها خودآموزي مي‌کردند. انتهاي پيام
  • شنبه/ ۱۴ دی ۱۳۸۷ / ۱۰:۲۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8710-03325
  • خبرنگار :