هجرت پس از عرفات به سمت مشعر است، بازگشت به حرم. پس از آنکه آدمي معرفت يافت، بايد در اين سرزمين که هيچ ندارد و به مثابهي محشر است، به شعور برسد و يک پله به خدا نزديکتر شود.
به گزارش خبرنگار اعزامي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به مکهي مکرمه، غروب ميشود و وقت ترک عرفات فراميرسد؛ زايران احرامبسته به سمت صحرايي که وقوف در آن تا طلوع فجر روز دهم ذيالحجه ضرورت دارد، حرکت ميکنند. موجي از سه ميليون زاير سپيدپوش در سياهي شب، مسير عرفات تا مشعر را فراميگيرد. همه عجله دارند و برخي اگر فرصت کنند، از فکر خود و خدايشان خارج شوند، به ديگري فکر ميکنند که مبادا در سيل عظيم جمعيت بازبماند. مسير رسيدن بسيار شلوغ است و ترافيک سنگيني ايجاد شده، هر که هرطور توانسته خود را براي وقوف دوم رسانده است؛ اما توصيه شده است که از عرفات تا مشعرالحرام پياده طي شود.
اندکي واهمه دارد؛ صحرايي که هيچچيز در آن نيست و فقط با مردم سپيدپوش در سياهي شب پوشيده شده است، برخي خوابيدهاند و برخي ايستادهاند و منتظرند. انتظار طلوع آفتاب يا نشانهاي براي رسيدن به شعور. صحنهي تمثيلي از روز محشر است، انسانهايي که ديگر هيچ ندارند و مورد بخشش خداوند قرار گرفتهاند، اکنون آمادهاند تا قدم بزرگتري را به سوي خدا بردارند و قسمت ديگري را طلب کنند.
حاجي بايد شب را به ذکر بپردازد، وجود خود را براي شهادت و نبرد با دشمن آماده کند. نفس بايد قوي باشد که شيطان را از خود بتوان رمي و تعلقات را رها کرد و براي اين رهايي به خدا قرباني داد.
مشعرالحرام يا مزدلفه، صحرايي بدون هيچ امکانات ديگري محصور در ميان کوهها، ميان عرفات و منا قرار دارد و راه بازگشت دوباره به حرم است که جز يک مسجد و چند سرويس بهداشتي، هيچ امکان ديگري ندارد، البته قرار هم نيست داشته باشد، چون اينجا محل آمادهسازي روح است و امکانات نبايد مهم باشند؛ اما نبايد فراموش کرد، انسان معمولي در اين سرزمين وقوف ميکند و به امکانات حداقلي نياز دارد.
سفارش است که سنگهاي نبرد با شيطان نفس از مزدلفه جمع شوند؛ ولي کمبود امکانات و گردهمآيي جمعيت ميليوني در يک زمان و در اين مکان موجب شده که اين فضاي خودسازي چندان پاک نباشد و از زباله و پسماندها پوشيده شود، بوي خوشي نيز به مشام نميرسد؛ اما چه ميشود کرد، حاجي محرم است و نبايد زبان به گله بگشايد، بايد صبر کند؛ ولي نميدانم مسؤولان اين کشور هم براي هميشه محرماند که به اين همه آلودگي اهميت نميدهند؟!
ماندن در اين سرزمين، خود عبادت است و زايران شب دهم ذيالحجه در آن ميمانند، البته مردان، بيشتر اين کار را انجام ميدهند و زنها معمولا پس از توقفي کوتاه در اين سرزمين، وقوفي اضطراري ميكنند و اين سرزمين را به قصد منا ترک ميکنند.
مشعرالحرام، حد حرم است، همان سرزميني که حضرت آدم و حوا در آن يکديگر را پس از مدتها دوري ملاقت کردند و سرزمين که حاجي پس از درک و شعور و فهم اينکه قرار است چه کند، سنگريزههاي لازم را براي رمي شيطان از آنجا برداشت ميکند و شبانه خود را براي نبردي سخت در اين جهاد بزرگ آماده ميکند.
اما اين سرزمين بر اثر تخليهي نخالههاي مصنوعي و انساني آنقدر آلوده شده است که بيشتر مديران و روحانيهاي کاروانهاي ايراني به زايران توصيه ميکنند، سنگريزهها را از اين سرزمين جمعآوري نکنند و از مکه نيز ميتوانند سنگريزههاي جهاد خود را با شيطان جمع کنند.
طلوع فجر دهم ذيالحجه ميشود. سيل جمعيت بار ديگر به راه ميافتد و اينبار به سمت منا سرزمين آرزوها و نبرد آغاز ميشود. وقت رها کردن من و قرباني کردن نفس فرارسيده است.
انتهاي پيام