مهندسي فرهنگي/‌ مفاهيم علوم اجتماعي - آسيب‌هاي اجتماعي/‌1 تبيين جامعه‌شناختي اعتياد و عوامل موثر بر آن / بخش اول

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد، ويرايش نخست اولين بخش از مقاله‌ي «تبيين جامعه‌شناختي اعتياد و عوامل موثر بر آن» از مجموعه‌ي مقالات آشنايي با مفاهيم علوم اجتماعي، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌ پژوهان‌اجتماعي ‌ست كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران تدوين شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به دنبال بررسي موضوع مهندسي فرهنگي و اهميت پيشگيري و كنترل آسيب‌هاي اجتماعي در اين زمينه به بررسي اين موضوع مي‌پردازد. 

اين مقاله ضمن معرفي ديدگاه جامعه‌شناسان در بررسي پديده‌ي اعتياد، به توضيح درباره‌ي نظريه‌ي آنومي و مصرف مواد مخدر مي‌پردازد. در بخش‌هاي بعدي اين مقاله، ديگر نظريه‌هاي جامعه‌شناسي در‌باره‌ي اعتياد توضيح داده خواهد شد. 
مقالات «آشنايي با مفاهيم علوم اجتماعي» با ادبياتي ساده، مفاهيم تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري اجتماعي پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت                    (ahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.  
در ادامه متن كامل اين مقاله به حضور خوانندگان تقديم مي‌شود.

 

تبيين جامعه‌شناختي اعتياد و عوامل مؤثر بر آن

واژگان


اعتياد:
اعتياد به معني "عادت كردن، خو گرفتن به مواد؛ حالتي است كه به وسيله مصرف مداوم ماده تخدير كننده چه به طور طبيعي و چه مصنوعي ايجاد مي‌شود. اعتياد نوعي مكانيزم دفاعي است كه برخي افراد جهت فرار از عذاب و موقعيت رنج‌آور خود بدان متوصل مي‌شوند."

طبق تعريف ديگر، اعتياد "الگوي رفتاري است كه با دل مشغولي به مصرف مواد روان‌گردان شامل وابستگي، اجبار و برگشت به حالت اوليه مشخص مي‌شود."

اعتياد به مواد مخدر حالت مزمن اعتياد است كه دسترسي نداشتن به مواد موجب بروز علائم محروميت مي‌شود.

معتاد به مخدر:
"كسي كه به مواد مخدر وابستگي جسمي و رواني دارد و از آن‌جا‌ كه خود را به آن نيازمند مي‌بيند به اجبار آن را مصرف مي‌كند و مجبور است به علت حالت مصونيت و تحملي كه در جسم و روان او نسبت به ماده مخدر ايجاد مي‌شود، به طور مرتب مقدار مصرف خود و دفعات آن را افزايش دهد و از همين رو جسم و روان خود را هر بار بيش از پيش مصدوم مي‌كند و روز به روز و بلكه ساعت به ساعت به اين مواد كشنده و نابود كننده نيازمندتر و نسبت به آن بي‌اختيارتر و وابسته‌تر مي‌شود، معتاد به مواد مخدر است.‌

مواد مخدر:
مفهوم مواد مخدر از قرن چهارم و از كلمه فرانسوي drogue به معني "مواد خشك" گرفته شده است. يعني "اكثر داروهايي كه زماني از گياهان خشك به دست آمده‌اند." در جوامع معاصر كلمه مواد مخدر به دو معني است كه بنابر كاربردشان تعريف مي‌شوند.

1) مواد مخدر در معني اول مثبت است كه "نقش مهمي در پزشكي دارد." 
2) در تعريف دوم كه صنفي است، ويژگي طبيعي و تركيبي اين مواد منعكس نمي‌شود، بلكه "جنبه تخريبي و الگوهاي سوء استفاده از اين مواد را كه زيان‌بخش هستند، منعكس مي‌گردد." بنابراين مفهوم مواد مخدر "به موادي اطلاق مي‌شود كه اثرات كسل‌كننده و روان‌رنجوري (روان‌گردان) دارند و شامل كافئين، نيكوتين، ترياك، الكل، ماري جوانا، هروئين، كراك، شيشه و ... است."

مصرف مواد مخدر:
ميلر (1995) در تعريف مصرف مواد مخدر مي‌گويد: "مصرف تعمدي و غلطي كه ناشي از بي‌نظمي اساسي، جست‌وجويي براي خوشگذراني، خوشي لذت‌جويان و يا غيراخلاقي است. مصرف مواد مخدر ارزش‌هاي اجتماعي را منعكس مي‌كند نه يافته‌هاي علمي را."

ـ تحريك كننده‌ها يا محرك‌ها (Stimulators / uppers):
اين مواد شامل كوكائين، كراك، كافئين، نيكوتين و آمفتامين‌ها است. اين‌گونه مواد، حوصله را با تحريك سيستم عصبي بالا مي‌برند و حالت خوشي را به وجود مي‌آورند. مصرف درازمدت آن تاثيرات فرسايشي براي بدن مصرف كننده دارد.

ـ مواد توهم‌زا (Hallucinogens / psychedelics):
موادي كه عمل‌كردهاي ادراكي را تغيير مي‌دهند؛ بيشترين ماده مصرفي توهم زا LAD, PCP هستند كه هر دوي اين مواد به صورت شيميايي توليد مي‌شوند و هيچ مصرف مشروعي ندارند.

ـ كند كننده‌ها (depressants / downers):
شامل الكل، مواد افيوني مانند ترياك، هروئين، مرفين، آسپرين و باربيتورات‌ها است. اين مواد موجب كاهش فعاليت عصبي از طريق تاثير بر هيپوتالاموس مغز مي‌گردند.


نظريات جامعه‌ شناسان در باب اعتياد و مصرف مواد مخدر

قبل از اين‌ كه به نظريات جامعه ‌شناسان در باب اعتياد بپردازيم لازم است بنا به تعريف، اعتياد را به دو دسته تقسيم كنيم:
1ـ اعتياد مجاز: وابستگي و تداوم در مصرف مواد طبيعي يا مصنوعي‌اي كه به عنوان دارو شناخته شده و شامل بسياري از مواد دارويي به ويژه آرام بخش‌ها و خواب‌آورها مي‌شوند. اين مواد با تجويز پزشك و يا اغلب خودسرانه مصرف مي‌گردند كه خود نيز به دو گروه تقسيم مي‌شود:

الف ـ اعتياد به مواد مخدر طبيعي و مصنوعي كه به عنوان دارو شناخته مي‌شوند.
ب ـ اعتياد به موادي كه تنها از ديدگاه رواني عادت‌زا هستند و تداوم مصرف را ايجاب مي‌كنند، همانند تنباكو و مشابهين آن.

در اين گروه مظاهر اعتياد به صورت ديگري غير از آن‌چه كه در مورد مواد خدركننده گذشت، وجود دارد اما متاسفانه از ساده‌ترين تا خطرناك‌ترين و موحش‌ترين عوارض را در معتاد و به طور غيرمستقيم در خانواده و جامعه موجب مي‌گردد. همانند عوارض قلب و عروق، سرطان دستگاه تنفسي و ... .

2ـ اعتياد غيرمجاز: وابستگي افراد به مصرف هميشگي مواد و بهره‌گيري از عواملي كه بنابر قوانين كشوري يا بين‌المللي (شرعي و مدني) غيرمجاز شناخته مي‌شوند را اعتياد غيرمجاز نامند. اين امر در نتيجه ناپسند بودن مظاهر اعتياد از ديدگاه‌هاي مختلف پزشكي، بهداشتي، رواني، اجتماعي و ... است.

از زماني كه مواد مخدر به عنوان مساله‌اي اجتماعي شناخته شده است، كوشش جهت تبيين اين نكته صورت گرفته است كه چرا برخي افراد به مواد مخدر وابسته مي‌شوند، در حالي كه ديگران در عين مصرف، به آن وابسته نمي‌گردند. برخي معتقدند اين امر يك بيماري است، در حالي‌كه ديگران معتقدند كه يك مشكل رفتاري است. اعتقاد عده‌اي بر اين است كه اين امر ريشه‌هاي ژنتيكي دارد و برخي ديگر عوامل محيطي را تعيين كننده آن مي‌دانند. عده‌اي آن را در يك بافت فرهنگي بررسي مي‌كنند و عده‌اي ديگر آن را واكنش سازگاري فردي مي‌دانند. بعضي‌ها آن را بحران شخصيتي مي‌بينند و در حالي‌كه برخي ديگر آن را مساله‌اي روان‌شناختي مي‌دانند. اما نظريه‌هاي اجتماعي به بررسي ساختارهاي اجتماعي و رفتار اجتماعي مي‌پردازند، بنابراين مصرف مواد را در يك بافت اجتماعي مطالعه مي‌كنند. ديدگاه اجتماعي اغلب، مصرف مواد را محصول وضعيت‌ها و روابط اجتماعي‌اي مي‌داند كه باعث ايجاد نااميدي، ناكامي، محروميت و احساس عمومي از خود بيگانگي در ميان بخش‌هاي آسيب‌پذير جمعيت مي‌شوند.

در زير عواملي كه با مصرف مواد توسط جوانان همبستگي مثبت دارند به طور خلاصه بيان مي‌شود. اين عوامل اغلب در محيط‌هاي اقتصادي ـ اجتماعي محروم يافت مي‌شوند:

1ـ خانواده‌هايي كه اعضاي آن‌ها سابقه مصرف الكل و يا سابقه جرم و رفتار غيراجتماعي دارند.
2ـ سرپرستي ناقص والدين با واكنش‌هايي كه از سهل انگاري تا خشونت در نوسان است.
3ـ پذيرش يا مصرف مواد مخدر توسط والدين
4ـ دوستاني كه مواد مخدر مصرف مي‌كنند.
5ـ بچه‌هايي كه در سال‌هاي آخر تحصيلات ابتدايي ناموفق بوده‌اند و به هنگام نوجواني اصلا به مدرسه علاقه‌اي ندارند.
6ـ بچه‌هايي كه ازخودبيگانه و شورشي هستند.
7ـ رفتار غيراجتماعي در اوايل نوجواني و به ويژه رفتار پرخاش‌گرانه

برخي از مطالعات به اين نكته پي برده‌اند كه مصرف مواد مخدر در بين نوجوانان متاثر از احساس خستگي مداوم و افسردگي است. هم‌چنين دريافته‌اند كه همانند جنبه‌هاي ديگر نوجواني معمولاً با اتهام اين دوره به پايان مي‌رسد. گلامينسر و لاوين (1989) معتقدند مصرف مواد مخدر به طور معمولي يك فعاليت گروهي است كه جوانان يك‌پارچه و متحد به طور اجتماعي انجام مي‌دهند. اين مساله در تضاد با برخي ديدگاه‌هاي روانشناختي، معتقد است كه مصرف كنندگان نوجوان مواد مخدر به لحاظ اجتماعي آدم‌هاي شايسته و توانايي هستند. مطالعات جامعه‌شناختي اغلب ديدگاه‌هاي متضاد در باب مصرف كننده نوجوان كه يا او را منزوي و منحرف و يا همرنگ با جماعت مي‌دانند را به چالش مي‌كشند. جامعه‌شناسي هم‌چنين به ما تذكر مي‌دهد، مصرف موادي را كه تابع موقعيت و زودگذر است را از مصرف موادي كه وابستگي و اعتياد مي‌آورند جدا كنيم.

در انگلستان تعداد بسيار كمي از جوانان كه به صورت منظم مواد غيرمجاز مصرف مي‌كنند، در مقايسه با كساني كه براي امتحان مواد مصرف كرده‌اند به ما يادآوري مي‌كنند كه يك فرد جوان با مصرف يك ماده مخدر غيرمجاز ضرورتا الگوي مصرف مواد را براي هميشه دنبال نمي‌كند.
رويكردهاي درماني كه بر نظريه‌هاي جامعه‌شناسي مبتني هستند معمولاً بر اجتماعي شدن تاكيد مي‌كنند، يعني اتخاذ ارزش‌هاي اجتماعي و با تسليم شدن به فرهنگي كه به شدت مخالف مصرف مواد است. به عنوان مثال بر طبق الگوي فشار اجتماعي، نوجوانان مصرف مواد را هنگامي شروع مي‌كنند كه در مقابل فشارها و اثراتي قرار مي‌گيرند كه در خانواده، مدرسه، گروه‌ همسالان و اجتماع بر آن‌ها تحميل مي‌شود و اگر نوجوانان اعضاي شبكه‌هاي طرفدار جامعه و شكبه‌هاي حمايت اجتماعي باشند بيشتر برگشت‌پذير خواهند بود.

نظريه آنومي و مصرف مواد مخدر:

آنومي (Anomie) مفهومي مربوط به يونان باستان و به معناي فقدان قانون است. آنومي توسط اميل دوركيم جامعه‌شناس فرانسوي (1917ـ 1858) براي توصيف وضعيت اجتماعي غيرطبيعي به كار برده شده كه در آن انسجام اجتماعي به وسيله بحران‌هايي از قبيل ركود اقتصادي، تضعيف مي‌شود.
بر اساس نظر مرتن اين مساله هنگامي رخ مي‌دهد كه مردم با تضاد ميان اهداف و وسايل دست‌يابي به آن‌ها مواجه مي‌شوند. فرد از جامعه‌اي كه در واقع، آرمان‌هاي خود را ناديده مي‌گيرد، بيگانه مي‌شود و اين فشار به ويژه در ميان قشرهاي آسيب‌پذير جمعيت كه مواد مصرف مي‌كنند شايع است. فشاري كه منجر به Anomie مي‌شود به چهار شيوه توسط افرادي كه آن را تحمل مي‌كنند، جواب داده مي‌شود:

1ـ هم‌نوايي: اغلب افراد آرزوهاي خود را كاهش داده و با هنجارهاي اجتماعي معمول، همنوا مي‌شوند.
2ـ طغيان: در اين حالت بعضي افراد عصيانگر از پذيرش ساختار اجتماعي معمول سرباز مي‌زنند و در صدد ايجاد يك نظم اجتماعي جديد از طريق فعاليت‌ سياسي يا جايگزيني سبك زندگي جديد برمي‌آيند.
3ـ بدعت‌گرايي: در اين وضعيت بعضي به طرف نوگرايي گرايش مي‌يابند. مرتن اين دسته را چنين تعريف مي‌كند: كساني كه براي دست‌يابي به موفقيت از وسايل غيرمشروع استفاده مي‌كنند. به ويژه جرائم سازمان يافته مانند تجارت مواد مخدر.
4ـ گوشه‌گيري: پاسخ آخري كه مواد مخدر را تبيين مي‌كند، انزوا طلبي است. افرادي كه از هر فعاليتي جهت دست‌يابي به اهداف اجتماعي معمول دوري مي‌كنند و طرفدار كج‌روي مي‌شوند. پناه بردن به مصرف مواد مخدر به معتاد اجازه مي‌دهد وقت و انرژي خود را براي دست‌يابي به اهداف قابل حصول صرف كند و مصرف را بيشتر كند.

دان والد ورف معتقد است: پناه بردن به هروئين نيازمند يك زندگي فعال است. چنان‌چه روانشناسان ادعا دارند معتاد ممكن است افسرده روان‌پريش باشد و يا مواد را براي فرار از واقعيت‌هاي زندگي‌اش مصرف كند. اما او در مورد الزامات زندگي كه نيازمند توانايي و مهارت قابل ملاحظه‌اي است، فعال‌تر مي‌شود. برخي معتقدند اعتياد اندك، انحراف محسوب نمي‌شود، يعني فعاليتي پاره وقت كه هرازگاهي فرد را به خود جلب مي‌كند اما كل زندگي او را در بر نمي‌گيرد.

در مقابل، برخي ديگر معقتدند اعتياد معتاد را درگير زندگي فعالي مي‌كند كه اهداف مشخص دارد و در صدد برآوردن نيازهاي جسمي خاصي است، اگرچه انگيزه افراد براي مصرف مواد با شيوه‌هاي روي آوردن به هروئين بين معتادان، متفاوت است، فرد به طور واضح يك سائق جذاب را تجربه مي‌كند، زندگي فعالي دارد و بخش مهمي از يك گروه اجتماعي است.

ادوارد پربل و جان كي (1995) استدلال مي‌كنند كه اعتياد به هروئين، چيزي غير از يك فرار نيست، آنان در طول هفته با فعاليت‌هاي زيادي مواجه مي‌شوند. لحظات كوتاه خوشي پس از مصرف مقدار كمي هروئين فقط قسمت ناچيزي از زندگي روزانه آنان را تشكيل مي‌دهد. در زمان فراغت از مصرف مواد، آنان پرخاشگرانه در پي كاري هستند كه طاقت‌فرسا، دشوار، پرمخاطره و سودآور باشد. آنان هميشه در حركت هوشيار، انعطاف‌پذير و كارآمد هستند.

بر اساس نظريه‌هاي ريچارد كلووارد و لويد اولين (1960)، اعتياد به هروئين واقعا يك شكست دوگانه است، يعني نبود موفقيت هم در مسئوليت‌هاي قانوني و هم مسئوليت‌هاي غيرقانوني. جرائم آنان معمولاً داراي ريسك زياد و نتيجه خيلي كم است. در اين مورد، نخستين واكنش به آنومي، ابداع است؛ يعني زماني‌كه فرد از كاهش وضعيت بي‌هنجاري شكست مي‌خورد به انزواطلبي رو مي‌آورد.

تدوين: مختار نائيجي
دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعي سرويس مسائل راهبردي ايران
ادامه دارد...

  • چهارشنبه/ ۲۰ شهریور ۱۳۸۷ / ۱۵:۵۳
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8706-11774
  • خبرنگار : 71128