«دکتر سيدباقر آيت‌الله‌زاده شيرازي؛ پدر، مدير، مرمت‌گر، معلم» زندگي، كار و وصيت دكتر شيرازي از زبان فرزندش

ايشان در وصيت‌نامه‌ي خود چند توصيه‌ي مشخص به ما داشته‌اند؛ ايشان توصيه کرده‌اند که در تمامي لحظات عمر خود و در تمامي اعمال، خدمت به درگاه خداوند، انجام کار خير و کسب رضاي او را مد نظر داشته باشيم و هر کاري را که انجام مي‌دهيم، همراه با عشق و علاقه باشد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مطلب بخشي از نوشتار دكتر محمدرضا آيت‌الله‌زاده شيرازي ـ فرزند ارشد مرحوم دكتر شيرازي ـ با عنوان «دکتر سيدباقر آيت‌الله‌زاده شيرازي؛ پدر، مدير، مرمت‌گر، معلم» است.

متن كامل اين نوشتار كه در اختيار خبرنگار بخش ميراث فرهنگي قرار گرفته، به اين شرح است: «پدرم، دکتر سيدباقر آيت‌الله‌زاده شيرازي، نواده‌ي ميرزاي شيرازي، از سلاله‌ي نيکان و از تبار پاکان اين سرزمين بود. او بعد از بيش از 40 سال تلاش خستگي‌ناپذير، صادقانه و با اخلاص براي حفظ و احياي هويت ديني و ملي ايران روز يکشنبه بيست‌وهشتم مردادماه سال گذشته سبکبار و آسوده‌خاطر به ديدار خداوند جل جلاله شتافت.

ايشان بنيان‌گذار مرمت علمي بناها، آثار و محوطه‌هاي تاريخي در ايران است. وي در طول حيات پرخير و برکت خود طرح و اجراي احيا و مرمت صدها بنا و محوطه‌ي تاريخي در کشور را به‌عهده داشت و نقش مؤثري در مطالعات تاريخ معماري ايران، اشاعه‌ي دانش مرمت در کشور و تربيت نيروي انساني متخصص در اين زمينه ايفا كرد.

در نخستين سالگرد رحلت عارفانه و جان‌گداز پدرم، در اين فرصت که در اختيار اينجانب قرار گرفته است، قصد دارم با اشاره به برخي توصيه‌ها و گفته‌هاي ايشان، به بررسي برخي از وجوه شخصيتي اين دانشمند فرزانه به‌عنوان يک پدر فرهيخته بپردازم. پدري که فرزندانش هميشه به داشتن پدري چون او افتخار کرده‌اند و برخود باليده‌اند. شايد در فرصت‌هاي ديگري که به‌دست مي‌دهد بتوان با عمق و دقت بيشتري وجوه شخصيتي ايشان را از ديدگاه‌هاي مختلف مورد بررسي قرار داد.

قبل از شروع صحبت بايد به اين نکته اشاره کنم که من و برادرانم در دامن خانواده‌اي مذهبي، ديني و علمي پرورش يافته‌ايم که پدر و مادر در شکل‌گيري شخصيت فرهنگي، ديني و علمي ما نقش بسيار مؤثر و عظيمي را ايفا کرده‌اند. پدر و مادر ما هر دو از افرادي با نفس سليم، صاحب علم، هنر و فضيلت بوده‌اند و هميشه ما را به ايمان اصيل، تفکر، خلاقيت، تعقل و توليد تشويق و ترغيب کرده‌اند.

صحبت در رابطه با پدرم را با بررسي فرازهايي از وصيت‌نامه‌ي ايشان آغاز مي‌کنم. ايشان در وصيت‌نامه‌ي خود که در حقيقت، مي‌توان آن‌را نوعي شُکرنامه دانست، به‌شکل ضمني، توصيه‌هايي جدي را به همه ما كرده است. پدرم در ابتداي وصيت‌نامه‌ي خود، خدا را سپاس و شکر مي‌گويد که در وجودش تواني قرار داده است که تا به آخر، خدمت به درگاهش کند و آنچه را که انجام مي‌دهد همراه با عشقي باشد که وجودش را مالامال کرده است. او وجود اين عشق را بي‌ترديد از خواست و مرحمت خداوند مي‌داند. او در فراز ديگري از وصيت‌نامه‌ي خود بيان مي‌دارد که عشق به زندگي و در عين حال آرزو تمناي ديدار خداوند دو نيروي مکمل و لازم و ملزوم يکديگر در زندگي انسان‌ها هستند که خداوند آن‌ها را به بندگاني که دوست دارد، عطا مي‌فرمايد. در انتها، او بيان مي‌کند در تمامي زندگي جز کار خير نکرده است و اين‌را نعمت و برکتي ازسوي خداوند و حاصل دعاي خير پدر و مادر خود مي‌داند.

در اين وصيت‌نامه‌ي مختصر اما پرمعني، نکات زيادي نهفته است که هربار آن‌را مي‌خوانم معاني جديد را از آن استنباط مي‌کنم. به‌طور خلاصه، ايشان در وصيت‌نامه‌ي خود چند توصيه‌ي مشخص به ما داشته‌اند؛ ايشان توصيه کرده‌اند که در تمامي لحظات عمر خود و در تمامي اعمال، خدمت به درگاه خداوند، انجام کار خير و کسب رضاي او را مد نظر داشته باشيم و هر کاري را که انجام مي‌دهيم، همراه با عشق و علاقه باشد.

پدرم هميشه بيان مي‌كرد که در هر کاري که انجام داده است و مي‌دهد و دوست دارد که تا پايان انجام دهد، کسب رضاي حق را مد نظر داشته است. ايشان در وصيت‌نامه‌ي خود، ما را به اين موضوع توجه داده است که در عين دوست داشتن زندگي و تمام زيبايي‌هايش، تمناي وصل خداوند را فراموش نکنيم و لحظه‌اي از ياد و ذکر پروردگار متعال غافل نگرديم و در همه حال، شاکر خداوند باشيم، همه‌ي کارهايمان خدايي باشد تا هم‌افزايي دو نيروي عشق به زندگي و آرزوي ديدار پروردگار متعال و ياد او، ما را در مسير تکامل انساني به پيش براند.

بررسي آخرين سخناني که ايشان لحظاتي قبل از رحلت عارفانه خود به زبان راندند نيز مي‌تواند ما را با جنبه‌هاي ديگري از وجوه شخصيتي ايشان آشنا سازد. پدرم در ابتداي سخنان خود بخشي از آيه‌ي 30 سوره‌ي کهف را با اين معني قرائت كرد که همانا ما اجر کساني را که بهترين اعمال را انجام داده‌اند و به نيکويي رفتار کرده‌اند، از بين نمي‌بريم (اِنّا لا نُضِيعُ اَجرَ مَن اَحسَنَ عَمَلاً). هنگامي که به زندگي پربار ايشان توجه مي‌کنم مي‌بينم که در واقع نيز ايشان هميشه با اعتقاد راسخ به اين نظام ارزشي موجود در عالم که ازسوي خدواند وعده داده شده، عمل مي‌کرده است و حتي بسياري از سختي‌ها و ناملايمات زندگي را بر همين مبنا تحمل كرده و پشت سر گذاشته است.

ايشان در ادامه‌ي سخنانش به توصيه‌ي پدر جليل‌القدرش اشاره مي‌کند که در پاسخ به پرسش او در رابطه با انتخاب زمينه‌ي کاري آينده، پاسخ داده بود که فرزندم کاري را انتخاب کن که رضايت خداوند در آن باشد و پدرم هم ديده بود که چه کاري بهتر از احيا، مرمت و آباد كردن فضاهايي که در آن‌ها انسان به ذکر و عبادت خداوند سبحان مشغول است و به همين خاطر، تخصص حرفه‌يي خود را در زمينه‌ي مرمت، حفظ و احياي ابنيه تاريخي برگزيده بود.

پدرم در صحبت‌هايي که با ما داشتند، رضايت خداوند را در اين مي‌ديدند که انسان از توانايي‌هايي که ذات اقدس الهي به او عطا فرموده است، به‌منظور خلاقيت و توليد استفاده کند. ايشان بيان مي‌داشتند که در نفس توليد و خلاقيت چيزي نهفته است که با فطرت انسان عجين است و آن چيزي است که خداوند از انسان مي‌خواهد و زماني که انسان به اين مرحله مي‌رسد، زماني است که خداوند از او راضي است و اين رضايت حق در او اشتياق، شادي و انگيزه براي پيش رفتن و انگيزه براي حرکت به‌سوي جلو ايجاد مي‌کند.

پدرم در ادامه‌ي سخنان خود در اين مراسم، اشاره مي‌کند که داشتن وجدان کاري و انجام هر کاري به‌نحو احسن، بهترين سرمايه‌ي هر فردي است. به‌راستي هم که او همواره درحال کار و تلاش و توليد علمي بود و همه را به کار و تلاش بي‌وفقه و سازنده و مولد بودن در زندگي توصيه مي‌کرد. ايشان مولد بودن جامعه را براي حرکت سريع به سمت جلو خروج از انفعال نسبت به رويدادهاي جهان حاضر امري ضروري مي‌دانستند. پدرم اعتقاد داشت که جامعه‌ي توليدگر مي‌تواند شگفتي‌آفرين باشد و انسان‌هاي بزرگ فرهنگي غني ايجاد کنند. از نظر ايشان بزرگ‌ترين سرمايه‌اي که پدر و مادر براي حرکت فرزندان‌شان به سمت آينده‌اي درخشان مي‌توانند به آن‌ها بدهند، ايجاد انگيزه‌ي فرآوري، خلاقيت و توليد در وجود آن‌ها بود.

در انتها، بايد بگويم که پدر و مادر ما از همان ابتداي دوران کودکي سعي كردند که ما را با نماز و قرآن مجيد انس دهند و ما را به معاني عميق موجود در آيات الهي و اعمال عبادي و مذهبي توجه دهند و جالب توجه اين‌که در بسياري اين توصيه‌ها و پندها به‌طور مستقيم به ما گفته نمي‌شد، بلکه آن‌ها سعي مي‌کردند که با ايجاد الگوي عملي، رهنمودهاي خودشان را به ما ارايه کنند. هنوز، زماني را که در دوران کودکي براي اولين‌بار در کنارش به نماز ايستادم به‌خوبي به ياد دارم. هنوز، صوت خوش قرآن پدر که هر روز صبح با آن از خواب بيدار مي‌شديم، در گوشم طنين‌انداز است.

پدر، روحت شاد و راهت پررهرو باد.»

انتهاي پيام

  • دوشنبه/ ۲۸ مرداد ۱۳۸۷ / ۱۱:۱۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 8705-14129
  • خبرنگار : 71191