دكتر شهريار عدل، کسي است که در 30 سال گذشته، در پروندههاي ميراث جهاني ثبتشدهي ايران بهشكل رسمي يا غيررسمي نقش داشته و اكنون با نزديك شدن به برگزاري اجلاس كميتهي ميراث جهاني، توضيحهايي را دربارهي پروندهي ثبت جهاني كليساهاي ايران و در خطر بودن ميراث جهاني اصفهان ارايه كرده است.
رييس کميتهي علمي جهاني تدوين تاريخ تمدنهاي آسياي ميانه در يونسکو (پاريس) و مدير پژوهش در مؤسسهي ملي تحقيقات علمي فرانسه در گفتوگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي موقعيت امسال ايران در نشست کميتهي ميراث جهاني که از دوم تا دهم ژوئيه (12 تا 20 تيرماه) در کانادا برگزار ميشود، توضيح داد: موقعيت امسال ايران خوب ارزيابي ميشود. به اين معني که پروندهي ثبت جهاني کليساهاي ارامنه در آذربايجان به حدس قريب به يقين، يعني يقينا اگر اتفاق خارقالعادهاي نيفتد، تصويب خواهد شد. نظريات ايران دربارهي خروج بم از فهرست ميراث جهاني در خطر نيز که با همکاري نزديک دفتر يونسکو در تهران تهيه شده است، مورد قبول واقع خواهد شد و دربارهي مسألهي بسيار پيچيدهي ساختمان جهاننما و اصولا ثبت آيندهي بخش تاريخي اصفهان در ميراث جهاني نيز قاعدتا به نتيجهي مناسبي دست خواهيم يافت.
وي در پاسخ به اينكه چه افرادي براي دفاع از پروندههاي ايران در اين نشست حضور خواهند داشت و چه كساني بايد حضور داشته باشند، گفت: من نميروم؛ کار خوب معمولا به دفاع نياز ندارد. ما پروندهاي مستدل، مستحکم و زيبا در چند مجلد ارايه کردهايم و تا آخرين لحظات، يعني هفتهي پيش براي استحکام آن کوشيدهايم. ديگر اينکه همهي کهنهکاران ميدانند که در جلسههاي نهايي مجامع بينالمللي آنچه را تصويب ميکنند که قبلا در مدارک، بازرسيها، ملاقاتها، اظهار نظرها، کميسيونهاي مربوط و توافقهاي دو يا چندجانبه مورد قبول قرار گرفته است. اينکه گويا دربارهي يک پروندهي پيشين گفته شده است، فلاني به جلسهي نهايي کميتهي بينالمللي ميراث جهاني آمد و شعري از شيرين و فرهاد خواند و پروندهي بيستون به ثبت بينالمللي رسيد، ادبيات است؛ چرا براي پروندهي نخست کليساها و نوروز، شعر خوانده نشد که مورد قبول قرار گيرند؟ بسيار بسيار بهندرت اتفاق ميافتد که جلسههاي عمومي، نتايجي را که قبلا حاصل شدهاند، نفي کنند، وگرنه يک هفته که هيچ، يک جلسهي سهماهه نيز نتيجهاي نخواهد داد.
او ادامه داد: دربارهي اينكه چه كساني بايد در جلسههاي کميتهي ميراث جهاني شرکت کنند نيز روشن است. بهطور استثنايي، رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري اگر به علل خاصي حضور شخص ايشان در اين جلسهها لازم باشد؛ فراموش نبايد کرد که رييس سازمان ميراث فرهنگي، مقام معاونت رياست جمهور را دارد و از اين جهت، از نظر پروتکل محذوراتي دارد؛ اما براي نشان دادن درجهي اهميتي که دولتي براي مطلبي قايل است، مقتضي است که مقام مناسبي رياست هيأت اعزامي را برعهده گيرد. بقيهي افراد نيز بايد تکنسينهايي باشند که هميشه در تدوين پروندههاي ميراث جهاني بهشكل مستقيم شرکت داشتهاند، دارند يا خواهند داشت. لذا لازم است، بدانند آخرين تحولات چيست و چه مادهي قانونهايي تغيير کردهاند يا جو به کدام سوي است. دانستن اين مسايل براي تدوين پروندههاي آينده و نگهداري از آنچه تاکنون به ثبت جهاني رسيده، حياتي است؛ ولي متأسفانه اين اصل از گذشته خيلي کم رعايت شده است و شما هم لابد چيزي شنيدهايد.
عدل دربارهي اينكه چرا از ابتدا موردي مانند کليساها انتخاب شد که ازسوي يونسکو مردود شناخته شد و ايران بخت خود را براي ثبت يک اثر يک سال از دست داد، بيان كرد: چه دربارهي کليساها و چه دربارهي نوروز که من در تشکيل پروندهي آنها نقشي نداشتم، عيب از کليساها يا از نوروز نبود؛ عيب از ضعف علمي و عدم ديد و شناخت جهاني مدير مسؤول وقت بود که ارسال پروندههاي مناسبي را نتوانست رهبري کند. پيروزيهاي مستمر و بدون شکست ما در ثبت پروندههاي جهاني، اين باور بيپايهي عمومي را بهوجود آورده بود که ثبت جهاني، کار آساني است و در نتيجه، آقاي گلشن که باني دوران درخشان دوم بود (يعني دوراني که پس از ثبت جهاني تخت جمشيد، زيگورات چغازنبيل و ميدان نقش جهان اصفهان در 28 سال پيش به مسؤوليت بنده آغاز شد) و به ثبت آثاري مانند تخت سليمان، پاسارگاد و ... انجاميد، از کار کنار گذاشته شد و به ديگري که تواناييهاي خاص خود را دارد، مسؤوليت داده شد و آن دو شکست ناگوار پيش آمدند. دوران بعدي، يعني زمان رياست آقاي مرعشي بر سازمان بسيار کوتاه بود و با تمام مديريت و حسن نظري که او داشت، فرصتي پيش نيامد؛ ولي پس از او، آقاي رحيممشايي مسؤوليت ثبت جهاني آثار را به دکتر طه هاشمي سپرد و به اين ترتيب، امکان زنده کردن بخشي از تيم قديمي (مانند خانم شيرين درويشروحاني و علي موسوي) پيدا شد و سپس با انتخاب مهندس خادمزاده، بالاخص براي هدايت امور پروندهي کليساها، جهشي ديگر بهوجود آمد که به تدوين يک پروندهي کاملا جديد و مستحکم منتهي شد. در اينجا بايد از زحماتي که در ابتدا خانم طاهري کشيد، تشکر کرد و بهويژه بر کوشش مدام خانم شرلي آوديان در جمعآوري مدارک و پيگيري هميشگي مسايل ثبتي ازسوي او انگشت گذاشت. در آذربايجان هم آقايان عمراني، وهابزاده و آراکليان البته به همراهي مسؤولان عالي سازمان ميراث فرهنگي در تبريز و اروميه کمک بسيار کردند.
وي افزود: به اين ترتيب، پروندهي مردهي کليساها زنده شد. حتا پس از قبول پرونده ازسوي يونسکو در سال گذشته، بار ديگر، سخت به کوشش ادامه داده و با مسؤولان يونسکو و ايکوموس در موارد حساس از نزديک مشاوره شد و سلسله مدارک جديدي ارايه شد. بهطوري که ما اكنون اميدواريم که حتا آنچه مورد مأيوسکنندهي کليساي زورزور خوانده ميشد نيز با موفقيت از بوتهي آزمايش بيرون آيد. مشكل بتوانيد تصور کنيد که تشکيل يک پروندهي ثبت جهاني قابل قبول، حتا براي آزمودهترين کشورها چه کار پيچيدهاي است تا چه رسد به ايران و سازمان ميراث فرهنگي که از نظر نيروي تخصصي واقعي (نه فارغالتحصيلان دانشگاهي) بسيار سخت در تنگناست.
اين كارشناس تأكيد كرد: اگر اتفاقي در ماوراي آنچه ميتوان متصور شد، رخ ندهد و برنامهي موقت فعلي تغيير پيدا نکند، مجموعهي صومعهي سنت تاده (قرهکليسا) و کليساهاي تابعهي آن، مجموعهي صومعهي سنت استپانوس و کليساي کوچک زورزور در قالب يک پروندهي مسلسل حدود روز يکشنبه ششم ژوئيه (16 تيرماه) به ثبت جهاني خواهد رسيد. مجموعهي صومعهي سنت تاده از نظر ثبتي يک مورد سنتي است (تقريبا مانند تخت جمشيد يا بيستون). هرچند تشخيص مواردي که به آن مجموعه، يک ارزش جهاني علاوه بر قدر بسيار والايي که نزد ارامنه و در کل، ايرانيان دارد، ميدهد، کار آساني نبود.
وي اظهار داشت: ثبت صومعهي سنت استپانوس را بهنحوي که ارايه کردهايم، نوين است، زيرا نهتنها خود صومعه و کليساهاي تابعهي آن، بلکه آثار دهکدهي ارمنينشين متروکه درهي شام و گورستان آن نيز در پروندهي ثبتي منظور شدهاند. هرچند آخرين مراحل زماني اين آثار فقط قدمتي يکصد ساله دارد، اما با توجه به جابهجايي ارامنه در دوران معاصر و نابود شدن بسياري از آثار آنها در خارج از ايران، اين دهکده جاي ويژهي خود را از نظر ما دارد و مايليم که جامعهي جهاني نيز اين ارزش را به رسميت بشناسد، زيرا آيينهي زمان و فرهنگي مردمي است که ديگر در ميان نيستند.
او ادامه داد: اين روستا در آيندهي دور، نقشي خواهد داشت، شبيه آنچه امروز تپهي سيلک يا تپهي حصار براي ما دارند؛ اما دربارهي کليساي کوچک زورزور بايد گفت، هرچند که از نظر معماري منحصربهفرد نيست، اما ازسويي، باز بهنوبهي خود گوياي دوراني است كه محو شده و نمادي بالا از کوشش ايران براي حفظ ارزشهاي ملموس و معنوي اقليتهاي خود. اگر اين کوششها نبودند و اين کليسا جابهجا نشده بود، امروز بقاياي مخروبهي آن زير آبهاي سد بارون مدفون شده بود.
عدل در پاسخ به خبرنگار ايسنا براي توضيح دربارهي اينكه بم را يونسکو ميراث در خطر اعلام كرد و دربارهي اصفهان تصميم گرفته است که اگر به وضعيت موجود ساختمان جهاننما پايان داده نشود، ميدان نقش جهان را نيز در فهرست ميراث جهاني در خطر ثبت کند، تصريح كرد: درست است؛ ولي دربارهي بم و اصفهان تفاوت از زمين تا آسمان است. وجود بم در فهرست ميراث جهاني در خطر نهتنها ننگ جهاني براي ايران تا سال 2010 ميلادي نيست، بلکه خوب است و نشانهاي است بارز از توجه بينالمللي به آنجا، که اين از ابتدا خواستهي سازمان ميراث فرهنگي بوده و است، زيرا بم بهدنبال وقوع زلزله، به فهرست آثار ميراث جهاني در خطر پيوست و نه بهدنبال بيتوجهي آقايان بهشتي، مرعشي يا رحيممشايي که مسؤوليت عاليهي سازمان ميراث فرهنگي را برعهده داشتهاند يا دارند.
وي توضيح داد: از همان روزهاي نخست زلزله، مهندس بهشتي يکي از تواناترين متخصصان سازمان، يعني آقاي طالبيان را مأمور به بم کرد و خود همهروزه به اين امور رسيدگي ميکرد (ما شبها مانند خود زلزلهزدگان در سرما زير چادر ميخوابيديم) و از بهار سال بعد، آقاي مختاري تا به امروز عهدهدار بم شده است که ما مانند او نداريم يا بسيار کم داريم. آقاي مرعشي ساعت دو بعدازظهر زير آفتاب 51 درجه روي گسل بم به بازديد مشغول بود و بعد در دوران آقاي رحيممشايي توجه به بم ادامه يافت. همين چندماه پيش، يک ميليارد تومان بودجهي اضافه به دستور آقاي رييسجمهور به بم داده شد که البته با توجه به ميزان خسارتها در بم و نزديک شدن به تاريخ 2010 ميلادي که زمان قضاوت نهايي دربارهي پروندهي بم توسط کميتهي ميراث جهاني در يونسکو است، اميدواريم باز هم به آن اضافه شود که بتوان تا آن تاريخ، بهويژه دربارهي تنظيم منظر فرهنگي بم و مرمت آثار به نتايج مطلوب رسيد.
او بيان كرد: دربارهي اصفهان و ساختمان جهاننما در درجهي نخست بايد تأکيد کرد که انحراف از خط مطلوب، به دوران پيش از مهندس بهشتي يا شهردار کنوني اصفهان و شوراي شهر اصفهان برميگردد. به دوراني که فاجعهي تخريب حمام خسروآقا هم در آن زمان اتفاق داد که در مقابل آن، آنچه حال، ما شاهديم بهاندازهي يک پشه هم وزن ندارد، زيرا هميشه قابليت برگشت کلي به عقب يا اصلاح آن موجود است. ديگر اينکه که ساختمان جهاننما (دست کم بدون برج آن) نهتنها ناموزون نيست، بلکه از نظر تناسب حجمهاي آن، چه به خودي خود و چه نسبت به عمارت شهرداري و دروازه دولت، موزون است و استفاده از آجر در نما به نکات مثبت آن افزوده است. حتا ارتفاع بخش برج آن نيز از نظر تفکر بنيادين حاکم بر بناي آن، قابل دفاع است. هرچند بهدليل ارتفاعاش مسألهساز شده است.
وي يادآوري كرد: نام جهاننما و بخش برج آن بيپايه نيست، بلکه جهاننما، نام بنايي بوده که در دوران صفوي وجود داشته است و گفته ميشود، داراي قسمت بلندي با ديد حاکم بر اصفهان بوده و به اين جهت، نام جهاننما داشته است. يونسکو يا سازمان ميراث فرهنگي از تخريب بنا طرفداري نکرده، بلکه درخواست تعديل ارتفاع آنرا داشتهاند.
او در ادامه گفت: مسألهي مسير مترو و عبور نكردن آن از خيابان چهارباغ به کوشش سازمان ميراث فرهنگي در دوران رياست آقاي رحيممشايي و با تلاش آقاي بکتاش ـ رييس پيشين سازمان ميراث فرهنگي اصفهان ـ و البته همکاري ذيقيمت و مسؤولان عالي دولتي در اصفهان و مترو، شهرداري و شوراي شهر بهنحوي که ميتوان مطلوب دانست، حل شد. البته مسجل است که بيداري مردم و رسانههاي گروهي نقشي بزرگ بازي کرد و اصولا اين بيداري، رکن بنيادين حفظ آثار فرهنگي، طبيعي و زيستمحيطي است و بدون آن، کار چنداني نميتوان صورت داد. موارد اصفهان، تخت جمشيد يا پاسارگاد و تنگ بلاغي برهاني است، روشن بر درست بودن اين ديد، افسوس که شامل سيراف نميشود.
عدل اظهار داشت: مسألهي جهاننما از نظر من در ديد حقوقي و فرهنگي به دو دوره تقسيم ميشود که خود راه حل را نشان ميدهد. يکي زماني که ساختمان جهاننما و بهويژه برج آن نسبت به ميدان نقش جهان بررسي ميشد و ديد نخستين که منجر به صدور قطعنامهي يونسکو شد، از اين منظر بود، دومي از هنگامي که يونسکو بهشكل رسمي از سازمان ميراث فرهنگي خواست که طرح ثبت محور تاريخي ـ فرهنگي (چشمانداز) اصفهان را که سازمان ميراث فرهنگي از مدتها پيش درنظر داشت، به مرحلهي اجرا بگذارد. بديهي است که از اين پس، نقطهي ديد تنها ميدان نقش جهان نميتوانست باشد و کل چشمانداز تاريخي ـ فرهنگي و البته زيستمحيطي (بهويژه زايندهرود) بايد در افق ديد باشد و روند فعلي بر اين اساس است.
وي افزود: نقش من افتخاري است و نقش فکري و تصميمگيرنده يا اجرايي، مطلقا ندارم. در احکامي از مقام رياست کنوني سازمان ميراث فرهنگي و آقاي شهردار کنوني اصفهان، نقشي شبيه هماهنگکننده در ارتباط با يونسکو دربارهي من ذکر شده است.
او در پاسخ به اينكه با اين حساب، مسألهي اصفهان حل شده است و بر همين اساس، سازمان ميراث فرهنگي خواست تا جشني را در اصفهان برگزار كند. پس چرا آن جشن برپا نشد؟ گفت: جشن اصفهان، براساس برداشت مثبت اغراقآميز يک مسؤول سازمان ميراث فرهنگي پس از نشست کميتهي ميراث جهاني در نيوزيلند عنوان شد؛ ولي شخص آقاي رحيممشايي بهمجرد اطلاع از واقعيت امور بهدرستي امر به لغو آن داد.
وي دربارهي اينكه پس مسألهي ميدان نقش جهان اصفهان هنوز حل نشده است، پاسخ داد: خير؛ ولي در مسير مناسبي براي حل شدن است. قطعا دل مردم اصفهان، شوراي شهر و شهردار که از آن بطن برخواستهاند، اگر بيشتر از ما براي پاسداري از آن گوهر نسوزد، کمتر نميسوزد.
عدل توضيح داد: راه حل مناسب آن است که واقعيتها را درنظر بگيرد و به يک چارهي قابل اجرا برسد. واقعيتها در اصفهان يکي اين است که اين شهر با تمام ضرباتي که به آن وارد شدهاند، هنوز از نظر بار تاريخي و فرهنگي و تعدد آثار تاريخي و شهرسازي، يک مورد استثنايي در ايران و از نوادر در جهان است. دوم اينکه اصفهان يک کلانشهر است و به آن بهعنوان يک مجموعهي عظيم و مهم، ولي خالي از سکنه مثلا مانند تخت جمشيد نميتوان نگاه کرد. لذا بايد ديدي حاکم شود که واقعيات روزمرهي زندگي و اقتصاد را با ديدهاي والاي انساني و فرهنگي بهصورت هارمونيک درآميزد.
وي اظهار كرد: واقعيت ديگر اين است که ميدان نقش جهان در سال 1979 ميلادي به ثبت جهاني رسيد، لذا براساس کنوانسيون جهاني که ايران در چارچوب يونسکو امضا کرده است، کشور بايد حافظ تماميت فرهنگي و ارضي آن باشد. براساس برداشت کميتهي ميراث جهاني يونسکو، ارتفاع ساختمان جهاننما بر ميدان نقش جهان سايه افکنده است و لذا بايد تعديل شود. استدلال بنده اين بوده و است، از آنجا که کميتهي ميراث جهاني خود بر ثبت محور فرهنگي ـ تاريخي (يا چشمانداز يا هر نام ديگري که به اين ديد داده شود) انگشت گذاشته است، پس ساختمان جهاننما بايد نهتنها نسبت به ميدان، بلکه نسبت به مجموعهي تاريخي ـ فرهنگي اصفهان و دادههاي اقتصادي و کاري ـ ابزاري آن (functionnal) سنجيده و به يک چارهي عملي رسانده شود.
او اضافه كرد: براي اينکه از بحث تئوريک بيرون بيايم و به واقعيت ملموس برسيم، بهراحتي مترو اصفهان را بهصورت تنها ابزار، يعني دستگاهي که مردم را از نقطهاي به نقطهاي ميبرد، ميتوان نديد، بلکه به آن يک بعد فرهنگي داد. مترو وحشتناک نيويورک بارزترين و بدترين شکل يک ديد ابزاري بهصورت مطلق است و برعکس، مترو آتن زيباترين مظهر تلفيق ديد ابزاري و فرهنگي. اصفهان با آتن همگام است و بايد باشد، نه با نيويورک. همانطور که برخي ايستگاههاي کليدي مترو آتن نقش موزهيي در معرفي آتن فرهنگي و باستاني دارند، به همان ترتيب، ايستگاه دروازه دولت ـ امام حسين (ع) ـ نيز آيينهي فرهنگ اصفهان در دوران صفوي ميتواند باشد. جدا از اشياي گوناگون ولي گويا، نقشهها و طرحهاي زيبا نهتنها معماري اصفهان، بلکه شهرسازي آنرا که در جهان زمان خود حرف نخست را ميزده است، در محيط ايستگاه که خود بايد در حد امکان متأثر از ارزشهاي معماري محلي باشد، ميتوان به تصوير درآورد.
به گفتهي اين كارشناس، از آتن نيز بهراحتي پا را ميتوان فراتر گذاشت، با وارد کردن يک دادهي ايراني بيش از دوهزار ساله، يعني باغ (تنظيم آب و گياه نسبت به فضا) به مجموعه ابزاري ـ فرهنگي يک ديد سوم اضافه کرد. ديدي که هنوز در جاهاي ديگر دنيا در چنين چارچوبي پياده نشده، ولي نظر به فرهنگ ايران، بديهي است که از ايران خيزد. به اين ترتيب، مجموعهي باغهاي چهلستون و هشتبهشت به فضاي عمارت شهرداري (موزهي جديد) و ايستگاه مترو و فضاي سبز آنها ميپيوندد و از آنجا به بام باغ معلق عمارت جهاننما که برج آن بايد تعديل شود، پيوند ميخورد و خط منظري (که از نظر ميراث جهاني بسيار مهم است) همخوان، دلنواز و ممتد در افق اصفهان بهوجود ميآيد.
انتهاي پيام