اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد ششمين بخش از گفت و گوي تفصيلي خبرنگار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) با دكتر پرويز كردواني، چهرهي ماندگار علمي كشور و پدر كوير شناسي ايران، درباره سياستهاي مديريت و بهرهبرداري از منابع آب است.
دكتر كردواني در اين بخش دربارهي مديريت انتقال آب و شيوههاي آبخيزداري و تغذيهي مصنوعي و باران مصنوعي در ايران توضيح ميدهد.
خبرنگار:
پيش از اين توضيح داديد كه مناطق داخلي ايران با بحران كمآبي مواجه هستند، توليد باران مصنوعي و انتقال آب دو گزينهاي هستند كه تا كنون بارها دربارهي آن ها به عنوان يكي از راه حلهاي جبران اين كاستي اشاره شده است. ارزيابي شما دربارهي هر يك از اين راهكارها چيست؟
بحران آب مناطق داخلي كشورايجاد باران مصنوعي براي مناطقي كه بارندگي آنها كم تر از 200 ميلي متر است، مقرون به صرفه نيست
همانطور كه قبلا نيزعنوان شد منابع آبي به سه دسته تقسيم ميشوند:
1- بارندگي 2- آبهاي سطحي 3- آبهاي زيرزميني
با توجه به وضعيت نابسامان آب در مناطق داخلي كشور، در مورد بارندگي اقدامي نميتوان كرد و اجراي هر گونه طرحي در مناطق فوق الذكر با شكست مواجه خواهد شد. ايجاد باران مصنوعي براي مناطقي كه بارندگي كمتر از 200 ميليمتر دارند، به لحاظ اقتصادي مقرون به صرفه نخواهد بود.
شهر يزد از آن دسته مناطقي است كه ممكن است در طول يك سال يك قطعه ابر نيز كه قابليت بارور شدن داشته باشد در آن يافت نشود. به همين دليل، حتي ممكن است 5 – 2 سال طول بكشد تا ابري پيدا شده كه اين قابليت را داشته باشد. مناطقي نظير سر شاخهي حوزهها يعني كوهستانها براي ايجاد بارندگي مصنوعي مناسب هستند.
خبرنگار:
در اين صورت با توجه به محدود بودن منابع آب مناطق داخلي چه راهكاري براي جبران اين نقصان پيشنهاد ميدهيد؟
دكتر كردواني:
مشكل آب از طريق جلوگيري از هرز رفتن آب و همچنين شيوههاي صحيح مصرف آب، حل شدني است
دو تدبير در مناطق كوهستاني عبارتند از:
1- سدسازي، كه بدين وسيله آب ذخيره ميشود. هر تعداد كه امكان دارد بايد در درهها سد ايجاد شود. به عنوان مثال در رود كارون، تا كنون چهار سد بنا شده است.
2- آبخيزداري، در بالا دست سدها، يعني در منطقهاي كه بارندگي ميشود و آب حاصله به همراه خود رسوبات را حمل كرده و باعث پر شدن مخزن سدها ميشود، بايد به گونهاي عمل كرد كه اين آب نفوذ كرده و كمتر به صورت سيل حركت كند. به اين نوع عملكرد آبخيزداري گفته ميشود.
آبخيزداري به دو روش انجام ميگيرد:
1- روش بيولوژيك : در اين روش جهت آبخيزداري، بايد از كاشت گياه بهره برد. بنابراين بايد جنگلكاري كرد.
2- روش مكانيكي: در اين روش بانكت ، تراس ، شمع كوبي و سد هاي خشكه چين يا ملاط احداث مي شود. براي زودتر به نتيجه رسيدن بايد از اين روش استفاده كرد. بدين منظور بايد جويهايي در دامنهي كوهها ايجاد كرد (بانكتها) كه در زمان بارندگي ، آب در زمين نفوذ ميكند.
دو اقدام مزبور از جمله روشهاي آبخيزداري در كوهستانها محسوب ميشوند.
خبرنگار:
آيا برنامهاي براي مقابله با نشست زمينها وجود دارد؟
دكتر كردواني:
خير، در مورد نشست زمينها در نتيجه بهرهبرداري زياد از آبهاي زيرزميني و پائين رفتن سطح آب هيچ اقدامي عملي نيست.
نفوذ دادن و تزريق كردن دو شيوه در تغذيه مصنوعي محسوب ميشوند
خبرنگار:
تزريق آب چگونه و به چه شكلي صورت ميگيرد؟
دكتر كردواني:
زماني كه عنوان ميكنم بايد دشتها را تغذيه كنند، در پاسخ به اين امر در مواردي اظهار ميشود كه تغذيه مصنوعي انجام شده، اما نتيجه اي نداده، يعني سفره آب غني نشده است. در اين مورد به طور حتم روش تغذيه مصنوعي اشتباه بوده است.
تغذيه مصنوعي به دو طريق انجام ميشود:
1- نفوذ دادن 2- تزريق كردن
روش نفوذ دادن در محلهايي بايد اجرا شود كه لايه رويي و زيرين زمين قابليت نفوذ داشته باشد.
تزريق كردن مانند آمپول زدن است. در اين روش در بعضي مناطق به صورت متوالي استخرهايي را ايجاد كرده و آب را در داخل آن ذخيره ميكنند. اين روش براي مناطقي مفيد و مساعد و موثر است كه لايه رويي غيرقابل نفوذ و لايه زيرين داراي قابليت نفوذ باشد . چاهها در مناطق داراي قابليت نفوذ حفر ميشوند.
به قسمت بالايي سد كه آب از آنجا ميخيزد و رود ايجاد ميكند آبخيز ميگويند
خبرنگار:
آب خيز داري در اين زمينه چه تأثيري ميتواند روي آبهاي زير زميني داشته باشد؟
دكتر كردواني:
آب خيزداري در كوهها انجام ميگيرد. براثر بارندگي فراوان در ارتفاعات كوهها، روانآبي ايجاد ميشود كه به سمت سدها جريان مييابند، به قسمت بالايي سد كه آب از آنجا ميخيزد و رود را ايجاد ميكند، آب خيز ميگويند.
آبخوان يعني سفره آب زيرزميني. با عمل تغذيه مصنوعي، آبخوان ها تقويت ميشوند. وزارت نيرو عمل مذكور را تغذيه مصنوعي سفره آب زيرزميني مينامد. در صورتيكه وزارت جهاد به آن، آبخوان داري ميگويد.
به نظر من هزينههايي كه دولت از بابت آبخوان داري متحمل ميشود، اشتباه است. زيرا آب جمع شده در قبال هزينه صرف شده، نميتواند اقتصادي باشد. آبخوان داري اقدام جديدي محسوب نميشود. پدران ما صدها سال پيش اين عمل را انجام ميدادند كه به آن كشت بندساري گفته ميشد.
به عنوان مثال، آبي كه از درهي اوين به سمت دانشگاه تهران جريان مييافت را با ايجاد حصار توسط خاك در اطراف دانشگاه، جمع ميكردند و در زمينهاي آب گرفته شده، گندم و جو ميكاشتند. وزارت جهاد نيز بدين طريق سيلابهاي هرز رفته را مهار و از آن جهت كاشت محصولات استفاده ميكند.
در آب خوانداري هزينه هنگفتي صرف ميشود. آب خوان داري در مناطقي نظير گري بيگان و بيگون واقع در استان فارس، سمنان و كرمان در مقياس چندين هكتار با منطق غني كردن سفرههاي آب زيرزميني صورت گرفته است. اين منطق صحيح نيست و من بارها حتي با گذراندن پايان نامه فوقليسانس درباره آبخواندارها به نامناسب بودن آن برخوردهام. انجام اين عمل توسط افراد عادي نظير كشاورزان و دامداران ايرادي ندارد اما دولت نبايد چنين عملكردي داشته باشد. نبايد به آب خوانداري به عنوان يك فرصت شغلي ثابت نگريسته شود. بدان علت كه ممكن است درهاي در يك سال داراي آب و در سال ديگر فاقد آب باشد.
در صورت اجراي صحيح، آبخيزداري نيز شيوهاي مطلوب خواهد بود. اما متاسفانه اين امر صورت نميگيرد. مانند سد سفيد رود كه عمر مفيد آن 50 سال برآورد شده بود، اما به علت شيوههاي اشتباه آبخيزداري هم اكنون شاهد مشكلاتي در اين سد هستيم.
آب خيز داري در ايران معمولا در نقاطي صورت ميگيرد كه سد بزرگي ساخته شده باشد. در بالادست سدها ، آب خيزداري ايجاد ميشود تا در زمان بارندگي، گل ولاي ايجاد شده سد را پرنكند و در نتيجه عمر سد طولاني شود. در غير اين صورت عمر مفيد سد كاهش مييابد.
در كشورهاي پيشرفته ابتدا براي آبخيزداري سپس براي سدسازي اقدام ميكنند تا در زمان ساخت سد گل و لاي ايجاد شده بر اثر بارندگي، وارد سد نشود و يا حداقل همزمان با آغاز ساخت سد، برنامه آبخيزداري را نيزاجرا ميكنند. اين امر ميتواند به صورت همزمان نيز انجام شود، بدين شكل كه اگر سدسازي پنج سال به طول انجاميد، در طي اين مدت گياهان نيز در بالادست رشد كرده و از حركت گلولاي تا حدودي جلوگيري ميكنند.
متاسفانه در كشور ايران، اعتبارات را پس از احداث سد، به آبخيزداري اختصاص ميدهند. اقتصادي نبودن سدها يكي از مسائل مهم در ايران است. زيرا براي احداث سد بايد برنامهريزي شده عمل كرد. مثلا سد سفيد رود بر طبق قرار قبلي، بايد در طول 50 سال، به ميزان 240 هزار هكتار از دشت گيلان و سد زاينده رود نيز، 90 هزار هكتار از دشت اصفهان را آبياري كنند. اما اين امر به علت عدم آبخيزداري صحيح در بالادست سدها، انجام نشده است. در حال حاضر آبخيزداري در بالا دست سدهاي بزرگ انجام ميشود، در حالي كه بايد تمامي درههاي ايران آبخيز شوند.
خبرنگار:
بنابراين هدف آبخيزداري در ايران جلوگيري از پر شدن سدهاست؟
دكتر كردواني:
بله، هدف آبخيزداري در ايران دير پر شدن سدهاست.
خبرنگار:
والبته تاثيرمثبتي بر روي مخازن آب زيرزميني دارد؟
دكتر كردواني:
بله، آبخيزداري در بالادست عاملي است كه سبب ميشود گل و لاي به همراه آب حركت نكند، اين مسئله بدين معناست كه آب در زمين نفوذ كرده و باعث ايجاد چشمهسار در درهها ميشود.
در دشتها نيز به منظور جلوگيري از هدر رفتن آبهاي سطحي اقداماتي بايد صورت گيرد. اين اقدامات عبارتنداز:
1- ايجاد سد
سد انحرافي تنظيمي:
در ابتداي دشتها وجود شبكهي آبياري مدرن و يا سد انحرافي تنظيمي ضروري است. به اين علت كه با احداث سد وآب خيزداري در كوهستانها، آب زيادي در پايين دست جاري خواهد شد. نمونه اي از سد انحرافي تنظيمي را مي توان در ورامين (سد پارچين) و رشت (سد تاريك) مشاهده كرد.
سد ذخيره اي:
دو سد ذخيرهاي بزرگ عبارتند از 1- سد سفيدرود 2- سد لتيان
سد سفيد رود يك سد ذخيرهاي است كه پس ازعبور از آن و رسيدن به ابتداي دشت، مي توان يك سد انحرافي تنظيمي به نام تاريك مشاهده كرد.
2- تغذيه مصنوعي:
آب رودها در مواقعي از سال زياد است و هرز ميرود. براي مهار اين آب، بايد با روش تغذيهي مصنوعي آن را در زمين فرو برد. اين روش باعث ميشود در پايين دست منطقهاي كه تزريق صورت گرفته است، مخازن آب زيرزميني تغذيه شوند.
نمونهاي از محل تغذيه ي مصنوعي را مي توان در پائين دست درهي اوين و دارآباد كه آب آنها به سمت تهران و حضرت شاهعبدالعظيم در حركت است مثال زد. درابتداي اين مسيركه به دانشگاه تربيت مدرس منتهي ميشود، در محل ريگزارها ميتوان استخر و چاه ايجاد كرد و آب را در آنها نفوذ داد و يا تزريق كرد و در پايين دست اين منطقه با حفر چاه از اين آب استفاده كرد. براي تغذيه مصنوعي بايد به كشاورزاني كه آب زيادي در اختيار دارند نيزآموزش داده شود. آموزش مذكور بايد در رابطه با آبهاي سطحي صورت گيرد.
گذشتگان ما در فصول زمستان و اوايل بهار، كه ميزان آب رودخانهها زياد بود، به مدت 20- 10 روز زميني را كه قصد زراعت آن در بهار آينده را داشتند ، آب ميبستند، اين امرچندين حسن داشت كه يكي از آنها از بين بردن آفات زمين بود.
- نفوذ آب در زمين، آبهاي زيرزميني منطقه را غني ميكند.
- گل ولاي وخاك نو ازطريق افزايش آبگيري ايجاد ميشوند.
در دوران گذشته كه كود شيميايي وجود نداشت ، زمين را آيش ميگذاشتند. به اين معني كه به مدت 3 – 2 سال در زمين چيزي نميكاشتند تا از طريق فعل و انفعالاتي كه در زمين رخ ميدهد خاك قوت پيدا كند. ورود گل و لاي از طريق سيلابها نيز به تقويت خاك كمك ميكرد.
از همه مهمتر، زميني كه در اواخر زمستان و اوايل بهار آبياري شده، به دليل وجود آب ذخيره شده ، در فصل تابستان هنگام كاشت محصول، به آب كمتري نياز پيدا خواهد كرد.
در گذشته، كشت پنبه و خربزه به دليل انجام گرفتن آبياري در فصل زمستان و برخورداري زمين از رطوبت لازم، به صورت ديم انجام مي شد. با توجه به توضيحات بالا لازم است كه دولت در زمينهي تغذيه ي مصنوعي با كشاورزان همكاري كند، اما به دليل آن كه آب فروشي است و انجام عمل مذكور نيز در اين فصل براي كشاورز مقرون به صرفه نيست، اين برنامه اجرا نميشود. كشاورزان بايد بدانند روش تغذيهي مصنوعي نسبت به ساير وروشها تأثير بيشنري دارد.
نكات فوق اقداماتي هستند كه بايد به منظورجلوگيري ازهدر رفتن آبهاي سطحي انجام شوند.
آبهاي مورد استفاده درشهرها، بيشتر از مناطق كشاورزي به گرفته شده است. در حال حاضر مهمترين مساله در اين مملكت آبهاي زيرزميني است.
با ادامه روند بهره برداري ازآب، بدون تغذيه يا تقويت سفره آب زير زميني، منطقه انار رفسنجان طي 15 - 10 سال آينده به دشتي مرده تبديل خواهد شد
خبرنگار:
استاد نظر شما درباره پيآمدهاي انتقال آب كارون و تبعات احداث تونلهاي كوهرنگ چيست ؟
دكتر كردواني:
براي پاسخ به اين سوال بايد ابعاد مختلف بسيار گسترده است. مثال رود كارون، همانند فردي است كه ثروتمند فاميل است و تمام اقوام براي هر امري من جمله عروسي و عزا از وي انتظار كمك داشته و به قدري از او پول ميگيرند كه پولي براي وي باقي نميماند. آب رود كارون نيز بدين شكل در اختيار بسياري از شهرهاي داخلي كشور قرار گرفته است. وزارت نيرو در رابطه با اين موضوع عنوان كرده است كه رود كارون ، 21 ميليارد متر مكعب در ثانيه آب داشته، بنابراين با برداشت چند صد متر مكعب از آن، مشكلي پيش نخواهد آمد، نكتهي حائز اهميت اين است كه اين مقدار آب(21 ميليارد متر مكعب) تنها محدود به اواخر زمستان و اوايل بهار است و ميزان آب در اين فصول به حدي است كه بيش از پنج هزارهكتار از زمينهاي اطراف اهواز و مزارع ، در سال جاري زير آب رفت. اما در فصل تابستان با وجود آنكه پنج رود به خوزستان ميريزد، بدان علت كه در بالادست ، آب آن را ميگيرند، منطقه بسيار كم آب است. اين كم آبي به اندازهاي است كه در برخي سالها ممنوعيت كشت بهارهي خوزستان را سبب ميشود. اين امر در سال 1380 اتفاق افتاد، اما مردم با شكايت به نزد نماينده خوزستان، اجازه كشت را دريافت كردند.
در فصل تابستان كه از آب كارون كاسته ميشود مسائل متعددي به وجود ميآيد. اين آب به دليل جاري شدن فاضلاب صنايع و بن آبهاي كشاورزي شركت كشت و صنعت خوزستان آلوده ميشود كه اين آلودگي در فصول زمستان و بهار به علت حجم بالاي آب مشخص نميشود، اما در تابستان بعضي سالها آلودگي در سطحي است كه بهتر است به رود كارون، فاضلاب كارون اطلاق شود. بهرهبرداري از آب كارون دربالا دست با منطق عدالت انجام ميگيرد، بدين شكل كه عنوان ميكنند چرا يزد آب ندارد، اما خوزستان داراي آب فراواني است. بنابراين با ايجاد كانالهايي نظير كوهرنگ يك و كوهرنگ دو، كوهها را شكاف داده و از اين طريق آب را به ساير شهرها منتقل ميكنند. انتقال آب به شهرهايي نظير رفسنجان با اين منطق صحيح نيست.
انار از بخشهاي مهم بخش رفسنجان است كه آب آن 300 متر پائين رفته است. با ادامه اين روند بهرهبرداري از آب بدون تغذيه يا تقويت سفره آب زيرزميني ، اين منطقه طي 15-10سال آينده به دشتي مرده تبديل خواهد شد، زيرا مايه حيات كشاورزي (آب) وجود نخواهد داشت، لذا بايد آب به مقدار كافي در اختيار اين دشت قرار گيرد ، اما نه به گونهاي كه امروزعمل ميشود.
البته بر اين عقيدهام كه اصولا انتقال آب از فاصله 600 كيلومتري غلط است. علت اين امر را ميتوان با اين مثال شرح داد كه سرتا سر اطراف اليگودرز را رودخانه فرا گرفته است اما بدين علت كه در بلندي واقع شده و سدي نيز ندارد، نميتواند از اين آبها استفاده كند، در نتيجه اين آبها به ساير نواحي منتقل ميشوند. البته اين واقعيت نيز مطرح است كه خوزستان از بركت اين رودها ايجاد شده است و در صورت احداث سدهايي در بالادست، ديگر خوزستان، دزفول و شوشتري وجود نخواهد داشت. انتقال آب از سولگان بروجرد به روستاي انار رفسنجان كه حدود 600 كيلومتر فاصله دارد بدين علت اشتباه است كه در مسير فوق نيز زمينهاي كشاورزي فراواني قرار گرفتهاند. اما براي نجات دشتي كه به كلي فاقد آب است، انتقال آب از ساير مناطق ضروري است به شرط آن كه به روش صحيح ، از منطقهاي آب گرفته شود كه خود آن منطقه دچار كمبود آب نشود و با روش صحيح اين آب براي تغذيهي منابع آب زير زميني استفاده شود.
هيچ نقطهاي از ايران، حتي مازندران و گيلان نيز كه پرآبترين و پربارانترين مناطق هستند، درفصل تابستان آب اضافي ندارند. گيلان و مازندران از بابت مسئله آب در اين فصل بدترين شرايط را دارا هستند. بدين ترتيب كه در مناطق مذكور شاليزارهاي بسياري جهت كشت برنج وجود دارند كه نيازمند آب هستند.
يكي از مقامات اهل دامغان از من سوال كرد آيا ميشود مقداري از آب مازندران را به دامغان منتقل كرد. در پاسخ به اين سوال عنوان كردم كه ميتوان به مدت نه ماه از آب مازندران براي مناطق ديگر استفاده كرد، اما سه ماه تابستان چنين اجازهاي را ندارند. زيرا مازندران در اين فصل، خود نيز با مشكل آب مواجه است، در حالي كه 9 ماه آب مازاد زيادي دارد.
مسئله كارون نيز اين گونه است. انتقال آب از كارون به رفسنجان لازم و ضروري است. زيرا در غير اينصورت دشت رفسنجان از بين رفته و ميميرد. گرچه رفسنجان خود داراي منابع آبي است، اما به علت عدم استفاده صحيح از آنها با اين معضل مواجه شده است، يعني سيلابها از درههاي آن به سمت كوير و باتلاق جريان مييابند. با توجه به اين شرايط، مي توان از اين سيلاب ها براي بهبود وضعيت آب درمنطقه، به روش تغذيه مصنوعي استفاده كرد. البته اين اقدام نيز مسئله آب را به طور كامل حل نخواهد كرد.
بنابراين انتقال آب از كارون ويا دز ضروري است. نكته حائز اهميت نحوه انتقال آب است. عنوان ميشود كه منطقه مزبور نيازمند مثلا حدود 15-10متر مكعب آب است كه در مقابل 21 ميليارد متر مكعب آب كارون، رقم بسيار ناچيزي است.
اما من ميگويم كه اگر شرايط اقتصادي اجازه دهد، كانال را بزرگتر كرده تا بتوانند 200-100 متر مكعب، آب برداشت كنند.اما چه زماني ميتوانند اين مقدار برداشت داشته باشند؟ زماني كه كارون در حال طغيان است و شهر اهواز در معرض آبگيري قرار ميگيرد.
مانند سال 1385 كه چندين هزار هكتار زمين و مزراع كشاورزي محدود رود كارون بدين طريق نابود شدند.اما در فصل تابستان حق برداشت آب از كارون را نداشته، زيرا شاخههاي آن در اين فصل بسيار كم آب ميشوند، به طوري كه ميتوان در مواقعي به راحتي بدون استفاده از قايق از آن عبور كرد. اين امر در تابستان سال 1380 به وقوع پيوست. در آن دوران طي دعوتي از جانب رئيس سازمان آب و برق خوزستان پس از برنامه سخنراني، به رستوران River Side (كنار رودخانه) رفتم. در اين رستوران مشاهده كردم كه كارون پرآبي كه در آن كشتي رفت و آمد ميكرد، به اندازهاي از ميزان آب آن كاهش يافته كه چند جزيره در آن ايجاد شده وبه باتلاقي مبدل شده بود و عبور از آن به راحتي ميسر بود. بنابراين در فصول پرآب، برداشت 200-100 متر مكعب و بيشتر هم عملي است، اما اين امر در تابستان مسئله ايجاد ميكند.
براي آب انتقال يافته به اين مناطق بايد برنامهاي در نظر گرفته شود تا در فصل تابستان نيز بتوانند از اين آبها استفاده كنند و ديگر نيازي به وارد كردن آب ازساير مناطق نباشد.
راههاي استفاده از آب انتقال يافته:
1- آب را جهت استفاده، به صورت مستقيم در اختيار كشاورزان قراردهند. به طور مثال به محض ورود آب انتقالي به رفسنجان آن را به باغها هدايت كنند، به گونهاي كه باغها به درياچهاي تبديل شوند. به آب بستن باغها، سه خاصيت دارد.
اول: نمك حاصل از آبياري با آب شور موجود در خاك ، از طريق آب شيرين شسته ميشود. بدين منظور بايد اطراف يا مرز هر كرت باغ را بلند كنند، به گونه اي كه آب بتواند به ارتفاع هر چه بيشتر در آن بايستد.
البته در شرايط عادي درخت پسته به آب كمي نياز دارد. در حالي كه متاسفانه به علت روش آبياري غلط ، ( كرتي يا غرقابي) بيشترين آب به پسته اختصاص مييابد. به طور مثال در شهر اردكان مشاهده كردم كه در زميني به مساحت 7×5 متر، براي آبياري فقط يك درخت پسته، به ارتفاع 20 سانتيمتر آب استفاده كرده بودند. چرا بايد براي يك درخت، اين مقدار آب همانند يك استخر در نظر گرفته شود به گونهاي كه آب هدر رود. همان گونه كه مطرح شد به باغهاي پسته در مناطق مذكور به اندازهاي آب نمك دادهاند كه به علت وجود نمك فراوان سفيد شدهاند. زمين سفيد و درخت پسته سفيد دراين مناطق باعث انعكاس نور ميشود.
دوم: نفوذ اين آبها در زمين، علاوه بر شست و شوي املاح و اصلاح خاك، سفرههاي آب زميني را غني ميكند.
سوم: به آب بستن به مدت چندين شبانهروز، باعث ميشود رطوبت در اعماق خاك باقي بماند ، اين امر سبب مي شود در فصل تابستان به آب كمتري نياز باشد.
2- آب را ذخيره كنند، بدين منظور ابتدا بايد روشهاي تغذيه مصنوعي را در مكان مناسب با روشي صحيح اعمال نمايند. اين امر چندين فايده داشته كه عبارتند از: بالا آمدن آب چاهها، كه با اين امر، آب شيرين ميشود و آب شور مجال پيشروي نمييابد.
بدين ترتيب آبهاي سطحي به صورت آبهاي زيرزميني ذخيره ميشوند بنابراين با حفر چاه ميتوانيم از آبهاي شيرين زيرزميني استفاده كنيم. براي تغذيه مصنوعي، بايد استخرها و يا چاههايي را در اوايل دشتها ايجاد كنند.
3- ذخيره آب در استخرها، زيرا ساخت استخر هزينه چنداني دربر ندارد. جهت ساخت استخر با استفاده از لودر و بيل اطلسي زمين را به شكل مستطيل كنده و با نايلون يا مواد ديگري ديواره و كف استخر را براي آب غير قابل نفوذ كرده، سپس آن را آبگيري ميكنند. جهت جلوگيري از تبخير آب براثر گرما، از وسايلي نظير يونوليت استفاده ميشود كه به علت سفيد بودن، با قرار دادن آن برسطح استخر از تبخير آب جلوگيري ميشود.
روش ديگري كه جهت ذخيره آب استفاده ميشود پركردن حوضها و آب انبارهاي موجود در روستاها و حتي ايجاد حوضها و آبانبارهاي جديد است.
خبرنگار:
در دنيا از اين روش ساخت استخر براي ذخيره آب استفاده ميشود؟
دكتر كردواني:
بله، به طور مثال در روماني با استفاده ازهمين سيستم نايلوني، آب را ذخيره كرده و از آن استفاده ميكنند.
خبرنگار:
بنابراين در مكانهايي كه با مشكل كمآبي مواجهاند با در نظر گرفتن ملاحظات گفته شده ميتوان از طريق انتقال آب ، بخشي از مشكل را كاست.
دكتركردواني:
بله، به طور مثال مازندران مي تواند آب حاصل از بارندگيهاي نه ماه از سال را به سايرمناطق بدهد، زيرا بارندگي شديدي داشته و در بعضي نقاط نيز به دليل فقدان دشت وسيع، سيلابها طغيان كنان به دريا ميريزند. دريا نيز مواج است بنابراين نميتواند آب را خوب جذب كند. بدين ترتيب آب به داخل شهر پس زده ميشود و شهرها دچار آب گرفتگي ميشوند.
اولويت آب مازندران و گيلان براي گلستان است. زيرا دشت گرگان از لحاظ آب يكي از بدترين نقاط ايران محسوب ميشود. در دشت گرگان به علت تعدد حفر چاه، امكان نمايش آنها بر روي نقشه وجود ندارد. سطح آب در اين دشت فوقالعاده پائين رفته و آب شور نيز در آن پيشروي كرده است. بنابراين آب مازندران بايد پس از كانال كشي به اين دشت منتقل شود.
با توجه در نظر گرفتن تمامي مقدمات فوق ميتوان گفت كه انتقال منطقهاي آب مشكلي ايجاد نخواهد كرد، در غير اينصورت انتقال به ساير مناطق، باعث كم آبي خود منطقه در فصل تابستان ميشود.
خبرنگار:
در نظريه شما، اولويت با تزريق آب است؟
دكتر كردواني:
ابتدا آبي كه به ديگر مناطق منتقل ميشود بايد به صورت مستقيم در اختيار كشاورزان قرار گيرد زيرا در تزريق، آب بايد در پائين دست گرفته شود. بنابراين تا جايي كه امكان دارد بايد اين امر را به خود كشاورزان واگذار كنند تا آب را به صورت مستقيم در اراضي پخش نمايند. درغير اينصورت بعدها آب بايد از طريق حفر چاه و تغذيه مصنوعي وارد مزارع شود كه اين امر موجبات هدر رفتن مقداري از آبها را فراهم ميآورد.
توجه كنيد كه حتي در مناطق خشك به ويژه مناطقي كه آب آبياري شور است و در مكانهايي كه داراي سيستم آبياري قطرهاي هستند سالانه بايد يك بار آبياري غرقابي انجام گيرد. زيرا در آبياري قطرهاي نمكهايي كه در اطراف ريشه گياه جمع ميشود توسط آبياري غرقابي از بين ميروند.
ادامه دارد...