كامران عدل اين روزها را در تدارك برپايي نمايشگاهي از آثار مهندس ميرحسين موسوي گذرانده است تا با عكسهايش روايت معمارانهي اين هنرمند - نقاش و معمار - را حكايت كند.
عدل كه خود دانشآموختهي معماري است، معماري موسوي را در نوشتاري تحليل و نقد كرده و در اختيار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قرار داده است.
آنچه در پي ميآيد متن كامل نوشتار اوست:
همه ميدانند و بارها گفتهام كه من عاشق معماري سنتي ايران هستم. گفتهام و نوشتهام كه تشنهي خاك هستم. عاشق باغهاي ايراني هستم. جوبهايمان را دوست دارم. عاشق صداي ريزش آب فوارههايمان هستم. عاشق گلهاي شمعداني كه دور بر حوضها چيده شدهاند، هستم و آنها را با هيچ چيز عوض نميكنم. بههمين علت بهمعماري ميرحسين موسوي احترام ميگذارم.
در نگاه اول، آثار معماري مهندس ميرحسين موسوي، يك معماري سنتي بهنظر ميرسد. كاربرد آجر و ايجاد منفذهاي "گلنو" ( منفذهايي بهشكل +) در ديوارها و آركهايي كه بسيار در معماري ايران ديده ميشود، ديدگاهي سنتي بهآنها ميدهد. ولي وقتي خوب و با دقت بهكاريهاي او نظر بياندازيم، متوجه ميشويم كه درست است كه او از بعضي مظاهر معماري ايران بهرهوري ميكند، ولي بهقدري با ظرافت و نكتهبيني آنها را بهكار ميبرد كه بسيار با معماري سنتي ايران فاصله دارد و سرانجام، انسان را وادار بهتحسين ميكند.
اصولا، اينطور بهنظر ميرسد كه آثار مهندس موسوي، شبيه و مثل هم هستند. در واقع، هم اين طور هست و هم اين طور نيست. چرا كه در تمامي آثار مهندس موسوي، متوجه اثر انگشت او هستيم. يعني آن كه، تمام آثار وي، داراي امضاي ميرحسين موسوي هستند؛ كه اين، بهنظر من خيلي هم جالب و خوب است. زيرا كه، هويتي بهآثارش ميدهد. اگر با دقت بهآثار مهندس موسوي نگاه كنيم، متوجه ميشويم كه هيج كدام از ساختمانها، داراي انديشه و طرز فكر و كانسپت مشابهي نيستند. يعني آنكه، اگر دو اثر او را كه داراي تفكر و هدفي مذهبي هستند (بقعهي شهداي هفت تير و مسجد سلمان فارسي) را با هم مقايسه كنيم، همان طور كه خواهيد ديد، بههيچ عنوان با هم قابل قياس نيستند و 180 درجه با هم متفاوت هستند. بههمين ترتيب در زمينهي ساختمانهاي غيرمذهبي؛ مجموعه ساختمانهاي سازمان آب و فاضلاب اصفهان با مجموعهي دانشگاه شاهد و مجموعهي گالريهاي صبا، اصلا و بههيچ عنوان با هم قابل مقايسه نيستند و منقدين بايد باورهاي پيش پا افتاده را بهكناري بگذارند و با دقت بيشتري بهآثار او بنگرند و آنها را بررسي كنند. اين بررسيها نيز، بههمين سادگي و با يك نگاه ميسر نميشود. براي مثال براي بررسي ساختمان بقعهي شهداي هفت تير، منقد بايد، دستكم يك روز كامل را در آن جا بگذراند، تا اثر چرخش خورشيد را، روي ساختمان بررسي كند. در اين صورت است كه بيننده، متوجه ريزهكاريهاي معماري ميرحسين موسوي ميشود.
گفتهام و نوشتهام، كه نسخهاي براي چگونه عكاسي كردن آثار معماري وجود ندارد و هر مورد، داراي هزاران پارامتر است كه عكاس بايد با آنها كنار بيايد. من براي عكاسي كردن از آثار ميرحسين موسوي روزهاي بسياري را سپري كردهام و آنها را خيلي خوب ميشناسم. وقتي براي عكاسي كردن از ساختمان مركز مطالعات استراتژيك تشخيص مصلحت نظام، بهجلوي آن رسيدم، با كمال تعجب با يك برج شيشه و سنگ مواجه شدم كه هيچ اثر انگشت و امضايي از ميرحسين موسوي را نداشت. در آن موقع، بهراهنمايم گفتم كه حتما اشتباهي رخ داده است و اين ساختمان، حتما كار مهندس ميرحسين موسوي نيست و از او خواستم كه دوباره تحقيق كند كه آيا اين ساختمان را مهندس موسوي ساخته است يا نه؟ جواب مثبت بود و در كمال تعجب و حيرت شروع بهعكاسي كردن از آن شدم. آثار مهندس موسوي، همانطور كه خواهيد ديد بسيار فتوژنيك هستند. اين ساختمان نيز بسيار فتوژنيك است. ساختمان بهصورت U ساخته شده است كه آخرين طبقهي آن، با يك پل بههم مربوط ميشوند. بههنگام عكسبرداري، با خود فكر ميكردم كه چرا و چگونه ميرحسين موسوي اين چنين تغيير سبك داده است، و اين اثرش 180 درجه با ساير كارهايش متفاوت است؟ در آن موقع بهاين نتيجه رسيدم كه در اثر نقدهاي منفياي كه بر كارهاي سنتي او شده است، تصميم گرفته است كه منقدان خود را سرجايشان بنشاند و به آنها بگويد كه من هم قادرم برجهاي شيشهيي و سنگي بسازم، بدون آنكه وارد وادي بيهويتي و روزمرگي و ساده پنداري و ساده انگاري بشوم. چند روز بعد، اين پرسش را از ايشان كردم كه چرا اين برج؟ جواب، همان بود كه فكر كرده بودم.
ساختمانهاي سازمان آب و فاضلاب اصفهان
ساختمانهاي سازمان آب و فاضلاب اصفهان، در منطقهي هزار جريب اصفهان ساخته شده است. اين مجموعه ساختمانها، شامل يك ساختمان اداري مركزي، يك مجموعه سالن ورزشي و مسجد و تعدادي ساختمانهاي ويلايي و آپارتمان براي كارمندان سازمان است. اين مجموعه، اولين كار مهندس موسوي بعد از دريافت ليسانس مهندسي معماري از دانشگاه ملي سابق و شهيد بهشتي امروزي است و قبل از انقلاب ساخته شده است. ساختمانها در يك منطقهي بسيار وسيع كه با درختان بسياري پوشيده شده است، ساخته شدهاند. در اين مجموعه، مهندس موسوي افكار و انديشهي باغ ايراني را، همراه با معماري سنتي ايران پياده كرده است. در اين ساختمانها، هنوز اثري از بتون آشكار، كه بسيار مهندس موسوي از آن بهره برده است، نيست. فقط در ساختمان سالن ورزشي ستونهاي حامل حلقههاي بسكتبال بتوني هستند كه عظمت زيادي بهاين سالن ميدهند. در جلوي ساختمان جوبي با فوارههايي بهسبك باغ فين و يك حوض درست شده است. در سمت راست، ساختمانهاي رفاهي كه شامل آشپزخانهها و سالن غذاخوري و خوابگاههاي مسافران قرار دارند كه در جلوي پنجرههاي آن، براي آن كه آفتاب تابستان مزاحمتي ايجاد نكند، ديوارهايي با منفذهاي گلنويي ساخته است. در سمت چپ ساختمان، واحدهاي اداري قرار دارند ساختمان ساده و با آجر ساخته شده است. متاسفانه، همان طور كه در ساختمان هاي ديگر خواهيم ديد، كاربرها، بنا بهدلايلي كه اصلا توجيهپذير نيست، دخالتهايي در اين ساختمانها كردهاند كه از جمله گچ كاري روي آجرها هستند كه روحيهي نخستين ساختمان را عوض كرده است.
همانطور كه نوشتم، در اين مجموعه ساختمانها، معمار دست بهايجاد راهروهايي در ميان درختان كرده است كه بهسبك باغهاي ايراني هستند. در مواردي بنا به دلايلي كه توجيه پذير نيستند، جوبها آب ندارند و آن صفايي را كه معمار براي آنها پيشبيني كرده است از دست دادهاند. فقط يك حوض بسيار زيبا در ميان آنها فعال است كه همين حوض باعث شده است كه كارمندان بخش فرهنگي، در ميان ساختمانهايشان يك حوض بسازند و فوارهاي هم در ميان آن برپا كنند كه حال و هوايي بسيار مطلوب بهآن مجموعه داده است.
بخش ساختمانهاي ويلايي و آپارتماني از اين دو مجموعه جداست و تمام ساختمانها آجري و به سبك ويلاهاي دههي 40-1330 هستند كه بسيار با ظرافت و و شاعرانه ساخته شدهاند. امروز، بهعلت كمبود جا، سازمان آب و فاضلاب اصفهان، اين ويلاها را تبديل بهبخشهاي اداري كرده است. در مجموع، آن چه كه بيش از هر چيز در معماري اين مجموعه مهم است، اينست كه مهندس موسوي نخواسته است كه معماري خود را بهدرختان و باغ تحميل كند. او معماري خود را در اين محيط حل كرده است. اين عملكرد، از روحيهي عارفانهي او سرچشمه ميگيرد. اگر معماران ما، از اين روحيه پيروي كنند و آنرا رعايت كنند، ما شاهد معماري خودنمايانه و تازه بهدوران رسيدهي امروزي نميبوديم.
در صحبتهايي كه با كارمندان سازمان آب و فاضلاب اصفهان داشتم، نظرگاههاي مثبتي نسبت بهساختمانها داشتند و بسيار خوشحال بودند كه بهعوض شنيدن صداي موتورسيكلت و بوق سوتي اتوبوسها، آنان از صداي گنجشگهاي منطقهي هزار جريب، كه مملو از درخت است، بهره ميبرند.
كانون توحيد
كانون توحيد، ساختماني است در خيابان توحيد ساخته شده است. كانون توحيد، مركزي فرهنگي است كه شامل دو آمفيتاتر و يك مسجد ميشود. از آنجا كه مساحت زمين كم است، مهندس ميرحسين موسوي مجبور شده است كه كانسپت ساختمان را در ارتفاع ببيند. در ميان آثار مهندس موسوي، كانون توحيد، داراي پيچيدگي بسيار زيادي است. راههروها و راهپلهها كه در بدنهي ساختمان قرار دارند، حجمهاي بسيار جالب و ديدنياي بهوجود آوردهاند. همان طور كه قبلا نوشتم، آثار مهندس موسوي بسيار فتوژنيك هستند و اين ساختمان، ساختار بسيار محكم و در عين حال افسانه مانندي بهعكسها داده است. در اين اثر، كه با آجر ساخته شده است، بيننده شاهد اوجگيري ساختماني است كه ستونها و منفذهاي گلنويي، كه در واقع نوعي تزيين بر ديوارهاي بدنهي ساختمان نيز هست، آن را بسيار دلنشين ميكند. نور و نورگيري در نزد مهندس موسوي اولويت خاصي برخوردار است، وي با نور بازيهاي جالبي ميكند و با آن درگير ميشود. در آمفيتئاتر اين ساختمان، مهندس موسوي سالن را طوري طراحي كرده است كه صحنه در شمال قرار ميگيرد و سقف را از طرف چنوب با پنجرههاي وسيعي پوشانده است كه سالن را روشن ميكند. بهاين ترتيب، در تمام مدت روز، براي روشن نگهداشتن سالن آمفي تاتر، نيازي بهروشن كردن لامپ و مصرف بيمورد انرژي نيست.
رستوراسيون و بازسازي موزهي هنرهاي معاصر فلسطين
موزهي هنرهاي معاصر فلسطين، پيشتر ساختمان مخروبهاي بود كه در خيابان صبا قرار دارد. اين ساختمان تا سال 1384 در اختيار كانون انديشه بوده است. در اين سال، فرهنگستان هنر ايران، اين ساختمان را خريداري كرده و در همان سال ميرحسين موسوي طرح بازسازي آن را ريخت و بهاجرا درآورد. فاساد آن، بهطور كلي تغيير كرد و آجري شد. در داخل آن نيز با برداشتن درها و اضافه كردن ديوارهايي، كاربري اين ساختمان را، از مسكوني به موزه تغيير داد.
مجموعه فرهنگي صبا
در سال 1381، ساختمان و فضاي اصلي مجموعهي فرهنگي صبا را، فرهنگستان هنر ايران، از بنياد مستضعفان خريداري كرد. قبل از انقلاب، اين ساختمان متعلق بهشخصي بهنام "ايسه" و محل سفارت ژاپن، در تهران بود. در محل شرقي اين فضا، مهندس ميرحسين موسوي طرح گالري خيال را ريخت. با خريداري تكه زميني كه مابين فضاي گالري خيال و خيابان وليعصر (عج) بود، راهي به آن خيابان باز كرد. طرحي كاملا ايراني، براي سردر ورودي اين گالري در نظر گرفت، كه در كنتراست شديدي با مغازههاي كامپيوتر فروشي اطراف آن است. نماي شرقي گالري، در خيابان وليعصر (عج) كاملا ساده است. ولي، در طرف غرب، مهندس موسوي با بهكارگيري از المانهاي معماري ايراني، گچ، آجر و پنجرههاي مشبك، كاراكتري ايراني بهآن داد. با ايجاد جويها و حوضها و فوارههاي متعدد، و با آجرفرش كردن سطح راهروها، باغچهي ساختمان گالري تازهساز مجموعهي فرهنگي صبا را، با ساختمان قديمي آن، مربوط ساخت. با اضافهكردن و تغيير كاربري پاركينگ عمومي واقع در جنوب مجموعه، مجموعه فرهنگي صبا را بهبزرگترين محل نمايشگاهي آثار تجسمي، در سراسر ايران، تبديل كرد. امروز سطح زير بناي كل گالريهاي اين مجموعه، 7500 متر مربع است؛ طول ديوارهاي آن، كه قابليت پذيرش تابلو را دارند، بالغ بر دو كيلومتر است.
بقعهي شهداي هفتم تير
بقعهي شهداي هفتم تير، در بهشت زهرا (س) واقع شده است. در اين ساختمان، المانهاي سنتي معماري ايران همراه با تكنيكهاي امروزي، ساختماني را بهوجود آوردهاند كه قابل تعمق است. فاساد اصلي آن، يادآور ستونهاي ساختمان چهلستون در اصفهان، ولي ساده شدهي آنست. در ورودي، در سمت راست ساختمان قرار دارد. موسوي، با قرار دادن اين درب، در اين محل وآن هم با زاويهاي 45 درجه، مانع ديد مستقيم بازديد كنندگان بهداخل صحن ميشود. ساختار بتوني آشكار ساختمان، و اختلاط آن با آجر، پرسپكتيو زيبايي را در داخل ساختمان ايجاد كرده است. هفت بقعه (به عدد هفت توجه داشته باشيد) آن را پوشانده كه مزار شهيد بهشتي - رييس حزب جمهوري اسلامي - زير بقعهي چهارم، كه بزرگترين و مرتفعترين آنها است قرار دارد. در سمت جنوبي و در كنار صحن، گذر يا راهرو يا پاساژي تعبيه شده است كه قطعات شمالي و جنوبي قبرستان را، بههم مرتبط ميكند. اين پاساژ، كه بهسبك بازارچهها درست شده است، داراي هفت پنجره كه بهسوي داخل صحن باز ميشوند، است. در پايين آنها، سكوهايي براي نشستن ايجاد شده است، كه يادآور سكويهاي مدرسهي مادرشاه، در چهارباغ اصفهان است. در كنار بقعهي چهارم، مهندس موسوي، بازارچه يا پاساژ يا گذر را مسقف و پوشانده است، كه سقف و ديوارهاي آن، با منفذهاي گلنويي پوشيده شدهاند. در نتيجه، در تمام روز، از وقتي كه آفتاب طلوع ميكند، نور خورشيد از طريق پنجرههاي دايرهي شكل كه شيشههايي بهشكل ويتراي در آن ها تعبيه شده است و در چهار طرف بقعه تعبيه شده اند بهداخل بقعه وارد ميشود. از ساعاتي در روز، نور خورشيد، علاوه بر آن كه از طريق پنجره ويترايهاي بقعه وارد صحن ميشود، از طريق منفذهاي گلنويي بهروي حوض داخل گذر، كه با پنجرهي بسيار بزرگي از مزار شهيد بهشتي جدا شده است، افتاده بهداخل بقعه منعكس ميشود. من، نزديك به 40 سال است كه عكاسي معماري ميكنم. ولي، تاكنون ساختماني را نديدهام كه معمارش، بهاين ترتيب استادانه، از نور خورشيد استفاده كرده رقص نوري برپا كند كه حيرتانگيز باشد.
مسجد سلمان فارسي
اين مسجد، در خيابان پاستور تهران قرار دارد و ساختماني شمالي است. در اين ساختمان نيز، مهندس موسوي، از كليهي المانهاي معماري ايراني استفاده كرده است. در اين ساختمان، موسوي، تا حدودي بتون آشكار را كنار گذاشته است و دست به سوي تيرآهنهاي آشكار كه بهرنگ قرمز درآمدهاند دراز كرده است. آجر و تيرآهن قرمز و بتون آشكار، آثار اصلي انگشت ميرحسين موسوي هستند كه اگر آنرا در ساختماني ديديد، چشم بسته بگوييد كه اين ساختمان را مهندس موسوي طراحي كرده است. آب و حوض را نيز ميتوانيد به اين المانها اضافه كنيد كه كارتان آسانتر بشود.
فاساد ورودي مسجد سلمان فارسي، آينهاي از در ورودي مسجد جامع عباسي در اصفهان است. سنگآبهي ورودي را در نظر بگيريد، بهآن اضافه كنيد در ورودي مسجد را بهميدان نقش جهان. اين اساس ساختار فاساد اصلي ساختمان مسجد است. با اين تفاوت، كه مهندس موسوي ظرافتهاي قاجار مابانهاي نيز به آن اضافه كرده است. جلوي سنگآبه، جوي آبي در نظر گرفته است كه دو ستون بسيار زيبا و جوش قواره، آنها را احاطه كرده است.
اين مسجد، فقط داراي يك شبستان سر پوشيده است؛ كه قسمتي از آن، كه در بالاي محراب واقع است، داراي ساختار و كاركتري ميباشد كه من شخصا نظير آنرا نديدهام. جريان، از اين قرار است كه، وقتي شما در مساجد زير كوپول يا بقعه قرار داريد، كاشيكاريهاي آن، در بهترين شرايط نوري در تاريكي قرار دارند و قابل ديدن و تشخيص نيستند، مگر آن كه نورپردازي شوند. ميرحسين موسوي اين جريان را به اين ترتيب حل كرده است كه نقش كاشيهاي ايراني را، روي شيشه و به سبك ويتراي آورده، سپس، آنها را بهسبك سقف كاذب، بالاي محراب نصب كرده است. بالاي اين سقف كاذب نيز، هرمي شيشهيي پيشبيني كرده است كه از طريق آن، نور بر روي ويتراي سقف كاذب ميافتد و نور روز بهداخل مسجد وارد ميشود. به اين ترتيب، در تمام روز، نهتنها احتياجي بهروشن كردن لامپ نيست، بلكه نور روز كه از طريق اين شبكهي رنگ وارد صحن ميشود، احساس آرامش خوبي را در انسان بهوجود ميآورد.
دانشگاه شاهد
اين دانشگاه، در آغاز اتوبان قم و در همسايگي دروازهاي عوارضي بزرگراه قرار دارد. اين مجموعه، داري چهار ساختمان است كه عبارتند از ساختمان مركزي، دو ساختمان كه دانشكدهها و كلاسها را تشكيل ميدهند و سر انجام يك خوابگاه.
ساختمان مركزي يا اداري دانشگاه، داراي يك معماري كاملا ايراني است، با هر آنچه كه ملزومات آن است. حوض، جوب، فواره، يا بهعبارت ديگر، باغ ايراني.
دانشكدهها بر اساس طرح ديگري ساخته شدهاند. بهاين ترتيب كه مهندس موسوي المانهاي بازيهاي كودكانه يا "لوگو" را در نظر گرفته است. و آنها را، در كنار هم قرار داده است. اضلاع اين لوگوها را ستون و تيرهاي بتوني آشكار قرار داده، و سر انجام آنها را با آجر پوشانده است. وحدت بين اين ساختمانهاي لوگويي و ساختمان مركزي را، پنجرههاي دايرهاي شكل قرار داده است. در معماري اين دانشگاه، دايره، سمبل همبستگي و وحدت است.
از آنجا كه كلاسهاي درس، بخش عمدهاي از ساختمانها را تشكيل ميدهند، مهندس موسوي، در اين بخش از ساختمانها، با سادگي با معماري برخورد كرده است. ولي، در مورد جايگاه وروديها، با بازي كردن با تيرها و ستونها فضاهايي پديد آورده است كه بسيار تماشايي و گرافيكي و فتوژنيك هستند.
از نظر فضا سازي، در ميان حياطهاي دانشكدهها، نقش باغ ايراني بسيار واضح است ولي متاسفانه، از آنها خوب نگهداري نميشود.
ساختمان خوابگاه دانشجويان، حكايتي ديگر دارد. اين ساختمان، يك مكعب مستطيل است؛ كه از بيرون، و در جايگاههايي كه ورودي ها قرار دارند، باز هم مهندس موسوي بازيهاي خود را با ستونها و پلهها از سر ميگيرد. ولي، از آن جا كه در اين ساختمان، از فضاي بيشتري برخوردار است، حجمها بسيار ديدنيتر ميشوند. اين خوابگاه، داراي چهار حياط مركزي است، كه در ميان هر كدام از آنها حوض و فواره جايگاه خود را دارند. در اين جا نيز، مانند محوطههاي سبز دانشكدهها. دانشجويان اهميتي بهنقش اين حياطها كه مركز گردآمدن آنها ميتواند باشد، نميدهند. حياط، عنصري كه در گذشته، نقش مهمي را، در زندگي ما بازي ميكرد.
مركز تحقيقات استراتژيك تشخيص مصلحت نظام
همان طور كه در مقدمه نوشتم، هرگز فكر نميكردم كه مهندس ميرحسين موسوي، روزي دست بهساختن برجي بزند. اصولا، معماران پيروي مد هستند. جديدا نيز، اصلا كاري بهاين ندارند كه موضوع چيست و حرف چيست و كاراكتر چيست؟ هرچه كارفرما بخواهد، انجام ميدهند. فقط، در ده سال اخير، موجي از معماران جوان پيدا شدهاند كه، اصول برايشان مهم است و با كارفرماها درگير ميشوند و سعي دارند، كه عقايدشان را بر آنها تحميل كنند. ولي، اين عده بسيار كم هستند و شايد، همين عدهي معدود، در آتيه، حرفي مثبت در معماري از پا درآمدهي ايران بزنند.
برگرديم بهساختمان مركز مطالعات استراتژيك تشخيص مصلحت نظام. از آن جا كه باور نميكردم اين برج، كار مهندس ميرحسين موسوي باشد، دو باره خواستم كه با ايشان چك و بررسي شود كه آيا اين ساختمان را ايشان طراحي كردند؟ فرداي آن روز، وقتي جواب مثبت را شنيدم، حواسم را بيشتر از حد معمول جمع كردم كه ببينم كه چه آثاري از انديشههاي ميرحسين موسوي در اين ساختمان وجود دارد. در مرحلهي اول، حضور حوض و جوب آب را پيدا كردم. ولي سبك آن با ساختمانهاي ديگر تفاوت داشت. دو ستون مسجد سلمان را هم پيدا كردم، كه آنها هم هويت قاجار خود را از دست داده بودند و ساده شده بودند. تفاوت اين ستونها با ستونهاي معماران برج ساز در اين است كه، در نزد برج سازها. تزيينات بسيار سنگين هستند و خيلي زود، امل و تازه بهدوران رسيده پسندتر ميشوند. در بدنهي شرقي ساختمان، با چند پنجرهي كوچك آبي رنگ برخورد كردم. اين پنجرههاي آبي هم، هرچند رنگشان از قرمز بهآبي تغيير كرده بودند، اثر ميرحسين موسوي بودند. سر در ورودي بسيار تنومند و قدرتطلبانه است. ولي ميلههاي در ورودي، با وجود آن كه دم از قدرت ميزنند، بسيار قابل هضم هستند. بهطرف غرب ساختمان ميروم تا ببينم چه زاويههايي در آن چا پيدا ميكنم. پنجرههاي سرسراي ورودي آمفي تاتر حالت پلهاي دارند. امضاي ميرحسين موسوي است. از پشت آن به ساختمان نگاه ميكنم. حجم پلهاي، بسيار متين و محكم است و جلوي بخشي از يوي (U) ساختمان را گرفته است؛ و سرانجام، گوشهي جنوب غربي كه امتزاج سقف آمفيتئاتر و برج و راه پلهي غربي ساختمان، حال خوبي به عكس ميداد.
داخل هال و سرسرا ميشوم. سقف شيشهيي بسيار حجيم و وسيعي بالاي سرم است. از زير آن، ابهت برج دوچندان ميشود. اينجا دوباره بازيهاي نوري ميرحسين موسوي را، از نوعي ديگر پيدا ميكنم؛ احساس آشنايي ميكنم. هرچند براي مدتي مهندس ميرحسين موسوي را گم كرده بودم، ولي اينبار، او را در لباسي ديگر دوباره پيدا كرده بودم.
انتهاي پيام