يك عضو هيات علمي پژوهشكدهي حفاظت و مرمت آثار تاريخي ـ فرهنگي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفت: هرگاه قدمي براي دستيابي به منشوري در عرصهي تعميرات تزيينات بناهاي تاريخي در كشور برداشته شده با برخورد به بحران تغيير مديريتها موضوع مسكوت مانده است.
عليرضا بهرمان در گفتوگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي سياستها و مباني حاكم بر مرمت بناهاي تاريخي و عناصر تزيينات آنها كه اكنون انجام ميشوند، توضيح داد: اگر بخواهم، پاسخ را با جملهاي ساده آغاز كنم، بايد بگويم كه تزيينات يك بناي تاريخي مانند تنپوش يك انسان است كه بهنوعي معرف شخصيت دروني آن فرد است، نشاندهندهي شخصيت، سليقه، فرهنگ و دانش فني سازندگان يا مردمي است كه بنا در دورهي آنها ساخته شده و نيز معرف دورهي تاريخي، كاربري و حتا اتفاقهايي است كه در آن رخ دادهاند. بنابراين وقتي سخن از يك بناي تاريخي به ميان ميآيد، در واقع حضور تمامي يا مواردي از ويژگيهاي يادشده مطرح است كه آنرا از يك بناي معمولي متمايز ميكند. براساس اين تعريف مرمت يك بناي تاريخي در واقع اعمال روش يا روشهايي است كه به حفظ و بقاي جنبههاي يادشده كمك ميكند و با پرهيز از انجام اقداماتي كه اين ويژگيها را مخدوش ميكند، به حفظ و برجسته كردن اصالت تاريخي بنا كمك خواهد كرد.
وي بيان كرد: حفظ اصالت در بنا فقط به حفظ فرم خلاصه نميشود، بلكه هر اثر تاريخي و از آن جمله بناهاي تاريخي و تزيينات آنها از يك احساس خاص برخوردارند؛ حسي كه بسيار شكننده است. شايد بهجا باشد، براي انتقال اين مفهوم از بيان زندهياد سهراب سپهري سود جست كه گفت بهسراغ من اگر ميآييد، نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد، چيني نازك تنهايي من. بنابراين تصور ميكنم در مرمت آثار تاريخي (اشياي تاريخي يا بناها و تزيينات آنها) بايد به حفظ احساس موجود در آن توجه ويژه داشت، احساسي كه با بيننده حرف ميزند، ارتباط ميگيرد و خود را حكايت ميكند.
بهرمان ادامه داد: تزيينات بنا يك جزيي از كليتي به نام بناست. به همين دليل، هر اقدام مرمتي كه قرار است، بر يك جزء اعمال شود، بايد از اصل حاكم بر سياست كل تبعيت كند. اين سياست يا برنامه كلي با توجه به تعريفي كه از بنا صورت ميپذيرد، تدوين خواهد شد.
او با اشاره به اينكه بناهاي تاريخي را براساس ويژگيهاي فرهنگي ـ تاريخي آنها ميتوان دستهبندي و بر مبناي آن برنامهي مرمت آنها را تدوين كرد، گفت: بهطور مثال، براي بناهايي كه ارزشهاي تاريخي ـ فرهنگي آنها، ساير جاذبههاي بنا را تحتالشعاع قرار ميدهد و موضوع احياي كاربري اوليه يا جديد براي آنها متصور نيست، تدوين برنامهي مرمت فقط با مفهوم استحكامبخشي و تثبيت وضع موجود مطرح خواهد بود و از هرگونه اقدامي كه منظر موجود آنرا مخدوش كند، پرهيز ميشود؛ اما امروز همه بر اين باورند كه ماندگاري و بقاي بسياري از بناهاي تاريخي فقط با امتداد يافتن جريان زندگي در آن تحقق خواهد يافت و با توجه به اين اصل مهم، مرمت بسياري از بناهاي تاريخي با هدف احياي كاربري اوليه يا ايجاد كاربري جديد انجام ميشود.
وي افزود: در تدوين برنامهي مرمت بناها با هدف احياي كاربري قديم يا جديد، اين اصل درنظر گرفته ميشود كه ساكنان امروزي اين مكانها نيازمند امكانات رفاهي زندگي امروزي نيز خواهند بود. لذا در تدوين برنامه و تهيهي نقشههاي اجرايي با تاكيد به پنهان نگه داشتن تاسيسات جديد به نفع منظر تاريخي بنا، در بهكارگيري اين امكانات و تاسيسات تلاش ميشود؛ اما بايد توجه داشت كه تفاوت فاحشي بين ايجاد امكانات رفاهي جديد در يك بناي تاريخي با ايجاد تعريف دگرگونه و مفهوم جديد در اصل زيباييشناختي براي بناي تاريخي وجود دارد و متاسفانه اين موضوع در موارد بسياري ناديده گرفته ميشود.
اين كارشناس در پاسخ به پرسش خبرنگار ايسنا دربارهي مرمتهايي كه در تزيينات نقاشيهاي موجود در بناهاي تاريخي انجام ميشوند، توضيح داد: لازمهي مرمت در هر جزء يك بناي تاريخي، تدوين برنامهي مرمت براي كل بنا است كه اين برنامه نيز با توجه به ويژگيهاي تاريخي ـ فرهنگي و قابليتهاي كاربري و چشمانداز استفاده از آن در آينده تدوين ميشود. اين برنامه، كلي است كه به ما نشان ميدهد، در مرمت تزيينات يك بنا بايد تابع چه سياست يا مبناي نظر باشيم، اگر روح حاكم بر برنامهي كلي تعمير يك بناي تاريخي بر پايهي بازسازي، نوسازي در سازه يا پررنگ كردن جاذبههاي بصري تزيينات آن باشد، بديهي است اين برنامه در برنامهي تعمير تزيينات بنا (از هر گروه، نقاشي، گچبري، آيينهكاري و ...) انعكاس خواهد يافت.
وي اظهار داشت: تدوين برنامهي كلي تعميرات با توجه به اصول يادشده، مانع مخدوش شدن ذهن بينندهي امروزي يا بينندهاي كه در آينده از اين بنا ديدن خواهد كرد، ميشود. متاسفانه امروز، موارد قابل توجهي را ميتوان برشمرد كه تعميرات، بويژه در بخش تزيينات بنا بهصورت پراكندهكاري و نبود يك سياست واحد انجام ميشوند و بيشتر تعميرات بهصورت موردي و منفك از تعميرات صورتپذيرفتهي قبلي هستند. اين اقدامات علاوه بر مشكلات فني بسياري كه در ماندگاري و بقاي تزيينات ايجاد ميكنند، منجر به مخدوش شدن چهرهي تاريخي بنا و شكستن احساس نهفته در آن نيز ميشوند. بهطور مثال، در مرمت برخي از بناها (مانند چهلستون اصفهان) سياست اتخاذشده در مرمت تزيينات نقوش تزييني (موتيفها) سقف، از سياست احياي رنگي و بعضا بازسازي تزيينات تبعيت ميكند، حال آنكه اين سياست در نقاشيهاي موضوعي تنها به تثبيت وضع موجود پرداخته است. بنابراين نگاه بيننده وقتي ازسوي سقف بنا به سمت بدنه حركت ميكند، از يك فضا با رنگهاي پرتاثير به رنگهاي كمرنگ و بعضا ناپيدا انتقال مييابد؛ وضعيتي كه براي بسياري سوالبرانگيز و در واقع غير واقعي است و حس موجود در بناي تاريخي را خراش ميدهد.
او توضيح داد: اين سياست در فضاهاي مجاور باز دستخوش تغيير و اينبار به سبكي جديد در تعميرات منجر ميشود كه در آن بازسازي سبكي تزيينات صورت ميگيرد و نقاشيهاي محوشدهي برخي سطوح نوسازي ميشوند. در اين مورد، بحث من قبول يا رد شيوههاي مطرحشده نيست، بلكه صحبت من نقصان وجود قانون كلي در عرصهي تعميرات تزيينات بناهاي تاريخي در كشور است كه با هدف دستيابي به اعمال يك سياست واحد، آنرا مبناي قضاوت اقدامات مرمت تزيينات بتوان قرار داد.
بهرمان در ادامه بيان كرد: شايد انجام تعميرات گسترده، بازسازي و نوسازي تزيينات در بناهاي تاريخي از نگاه عاميانه حتا مطلوب و مقبول هم باشد؛ اما واقعيت امر اين است كه حوزهي كارشناسي در ميراث فرهنگي، وظيفهي ارتقاي سطح بينش فرهنگي افكار عمومي را از آثار تاريخي برعهده دارد و بر خود ملزم ميداند تا نسبت به برجسته كردن ارزشهاي اصيل اين آثار در اذهان عمومي تلاش كند.
به گفتهي او، واقعيت اين است كه در اين حوزه، كار جمعي صورت نپذيرفته و هر از چند گاهي كه قدمي براي دستيابي به اين مهم و تشكلي براي برنامهريزي و تدوين چنين منشوري برداشته شده، با بحران تغيير مديريتها برخورد شده و موضوع مسكوت مانده است.
اين عضو هيات علمي پژوهشكدهي حفاظت و مرمت در پاسخ به پرسش ديگري دربارهي مشكل تغيير حالت نقاشيها كه بهدنبال انجام تعميرات مرمت در آنها صورت ميگيرند، به خبرنگار ايسنا گفت: ارزش يك تابلوي نقاشي قديمي علاوه بر مهارت نقاش در ارايهي تكنيك ماهرانه در ترسيم فرم، احساس ارزشمند هنرمند است كه در نگاه سوژه، نحوهي رنگگذاري، ضربات قلم، تركيب و قرار دادن رنگهاي گوناگون در كنار هم و زوايايي است كه براي ايجاد احساس لمسشدهي خود و انتقال آن به بيننده برگزيده است. اينها موضوعهايي هستند كه براي كشف آنها منتقدان و كارشناسان هنري بارها و بارها يك اثر را مورد نقد موشكافانه قرار ميدهند. چيزي كه دربارهي تابلوهاي مشهور دنيا مانند موناليزا بارها صورت پذيرفتهاند.
وي در اينباره اضافه كرد: نقاشان بسياري بهشكل بسيار ماهرانه از تابلوهاي يادشده نسخههايي را كپي كردهاند، اما آنها در عين اينكه فرم را بهطور دقيق تكرار كردهاند، در انتقال و انعكاس احساسهاي نهفته در تابلوي اصل، ناتوان بودهاند و اين اصل مهمي است كه ما نيز در زمان مرمت بايد به آن توجه ويژه داشته باشيم. اصالت حس در مرمت آثار تاريخي اصل مهمي است كه بايد ماندگار بماند.
به گفتهي اين كارشناس، تكنولوژي امروز به ما اين امكان را ميدهد كه از سنگ، ستونهايي بهمراتب متحيرانهتر از ستونهاي تالار آپاداناي تخت جمشيد (پارسه) بسازيم؛ اما سوال اين است، آيا ميتوانيم احساس حجار هخامنشي را نيز در آن بدميم؟
بهرمان افزود: سالهاي بسياري از زماني كه انسان براي نخستينبار به جمعآوري آثار مربوط به گذشتگان تمايل پيدا كرد، ميگذرد. در اين سالها، شيوههاي جمعآوري و حفاظت از آنها بسيار متحول و كاملتر شده است، اما اين تحول فقط در شيوههاي نگهداري خلاصه نشد و تحول اساسي در نگاه انسان به اين آثار اتفاق افتاد. تا همين چند دههي اخير، مرمتكاران تابلوهاي نقاشي اروپا از اين رو بر خود ميباليدند كه تابلوها را بهگونهاي مرمت و بازسازي ميتوانند كنند كه هيچكسي قادر به تشخيص آن نخواهد بود.
وي در پايان اظهار داشت: اكنون اين نگاه بسيار تغيير كرده است. علاقهمندان به آثار تاريخي، امروزه با تاكيد بر اصالت احساس، انجام هر اقدامي كه احساس هنرمند خالق، گذر ايام و احساس وقوع حوادث را از چهره هر اثر هنري مانند نقاشيها پاك كند، مردود ميشمارند. اين بينش را تكنولوژي جديد تقويت كرده است، زيرا اگر روزگاري دخالتهاي مرمتكاران قابل تشخيص نبود، امروز سيستمهاي دستگاهي، مرز اين دخالتها را پشت سر گذاشتهاند و حتا هر دخالت جزيي را برملا ميكند. بنابراين در مرمت تزيينات بناها و بويژه آثار نقاشي بايد از ابراز سليقه و تعاريف جديد زيباييشناسانه كه به كمرنگ شدن اصالت در آنها منجر ميشود، پرهيز شود.
انتهاي پيام