مراسم يابود قيصر امينپور شامگاه چهارشنبه در خانهي هنرمندان ايران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين برنامه كه با عنوان «خورشيد خم شد تا نگاه تو را ببوسد» برگزار شد، مرتضي كاخي در سخناني گفت: روزي كه امينپور فوت كرد، من سحرگاهش به مسافرت ميرفتم و اطلاع نداشتم. وقتي برگشتم، تلفن كردم به شفيعي كدكني، كه اين چند روز چه خبر بوده، گفت داستاني پيش آمده و واقعا حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد.
كاخي با اشاره به اين مطلب كه محمدرضا شفيعي كدكني سالهاي دراز است كه تنها «سهشنبه»ها در دانشكدهي ادبيات دانشگاه تهران تدريس ميكند، اظهار كرد: شفيعي كدكني ميگفت آن «سهشنبه» زودتر به دانشگاه رفتم. هنوز دانشجوها نيامده بودند. به كتابخانهي دانشگاه رفتم و بعد كه رسيدم سر كلاس، ديدم طوفاني است، غوغايي است و ديگر هيچ نفهميدم. بيحال و مدهوش افتادم.
اين پژوهشگر با بيان اين مطلب كه امينپور شعري دارد دربارهي «سهشنبه»ها كه آن را به استادش شفيعي كدكني تقديم كرده است، يادآرو شد: هوشنگ ابتهاج نيز مايل بود در اين مراسم باشد كه بهدليل مسافرت ميسر نشد.
او همچنين خاطرنشان كرد: شفيعي كدكني ميگفت در طول اين سالها اين نوع ازدحام و اين تلاطم را براي هيچكس نديدم كه براي قيصر ديدم و خودم هم چنين علاقهاي را نسبت به كسي نديدم و تصور ميكنم اگر خودش زنده بود و اين حالت را ميديد، قطعا خوشحال ميشد، از اينكه همهجانبه مورد توجه قرار گرفته است.
مرتضي كاخي با اشاره به برگزاري برنامههاي برگزارشده از سوي جريانهاي مختلف براي امينپور، گفت: از طبقهي شاعر، روزنامهنگار، فرهنگيان، دستههاي گوناگون با اعتقادهاي گوناگون براي بزرگداشت امينپور يكصدا و يكزبان بودند. اما يك مسأله اينجا وجود دارد. حرمت او سر جايش؛ اما استنباط كردم كه هر جمعيت و گروهي كه خودش را به او بيشتر نزديك كند، درواقع ميخواهد سهم خودش را از آبروي امينپور بيشتر كند.
اين منتقد ادبي تصريح كرد: كمتر كسي را با اين سادگي عريان ديده بودم. او يك غناي روحي داشت كه شعر و ذوق از آن فوران ميكرد. نگاهش به آفاق و انفس در قلمرو جغرافيايي كه زندگي ميكرد، پر از طنز بود. عليرغم بيماري و درد، عشق عجيبي به زندگي داشت.
او همچنين زبان شعري امينپور را دور از واژهپارگي دانست و افزود: شعري از او به ياد ندارم كه در آن يك اتفاق نيافتاده است. مخاطب شعرش در كشف شاعرانهي او يك مصرفكننده نيست؛ بلكه مخاطب دنبالهي شعر را در ذهن و ذات خود خواهد سرود و اين قرابتي در خواننده ايجاد ميكند كه شعر او را با علاقه ميخواند. امينپور از كساني است كه به اعتبار اشنايياش با شعر كهن و شعر نيمايي چهرهاي ماندگار خواهد بود. او در ميان نسل خودش برجستهترين شاعر بود و همواره بر اين عقيده بودهام و هر چه بيشتر شعرهاي او را ميخوانم، به نظرم راسختر ميشوم.
غزل «بيقراري» قيصر پايانبخش سخنان مرتضي كاخي بود.
همچنين غزل تاجبخش با بيان اينكه در اين 10 روز هر كس از هر طيف و طبقهاي بود، بهنوعي كه توانست از قيصر قدرداني كرد، از قيصر امينپور به عنوان فردي صبور، نجيب و عاشق ياد كرد و افزود: او عاشق بود، با دردها سر ميكرد و هرگز شكوهاي نداشت و تا آخرين لحظهي زندگي به تدريس پرداخت. او همواره با نگاهش، سكوتش و واژههاي شعرش درس ميداد.
اين شاعر تأكيد كرد: قيصر در تمام واژهها و شعرهايش يك گام از ادب دور نشده بود؛ چرا برخي از جوانان ما دوست دارند به اسم نوآوري از ادبيات و ادب دور شوند. قيصر فرزند ايران بود. فرزند عشق بود. عاشقانه به اين سرزمين عشق ميورزيد. اگر ميبينيم در اين چند روز هر كس به نوعي خواسته خود را به قيصر نزديك كند، به جهت اين بود كه قيصر خوب بود.
مصطفي رحماندوست هم با اشاره به اينكه در اين 10 روز در هيچ محفلي سخنراني و يا هيچ رسانهاي گفتوگو نداشته است، از سالهاي همسايگياش با قيصر امينپور گفت و در ادامه با بيان خاطرهاي، اظهار كرد: قيصر از كساني بود كه راز مقبوليت عام و خاص را كشف كرده بود؛ يعني آثارش هم مورد توجه خواص شعر و ادب بود و هم مورد توجه همهي كساني كه شعر و ادب را دوست دارند.
اين شاعر كودكان و نوجوانان خاطرنشان كرد: شعر نوجوان حيطهي دعواي ما دو تا با هم بود. او پا تو كفش ما ميكرد! خوب اگر ميگذاشتيم قيصر ادامه دهد، ديگر خودمان وجود نداشتيم! او در هر حيطهاي كه وارد ميشد، بينقص كار ميكرد. قصر در حيطهي شعر نوجوان هم بيبديل بود. شعر نوجوانانهي قيصر خيلي عميق و محكم است و با ريشههاي معصوميت و فطري نوجوان سر و كار دارد.
رحماندوست در پايان تاكيد كرد قيصر امينپور آن انديشهاي را كه بايد پس ذهن باشد تا با ريشههاي دروني مخاطب پيوند ايجاد كند، در خود داشت.
به گزارش ايسنا، عليرضا بهنام نيز با بيان اين مطلب كه قيصر جنبههاي مختلفي داشت، از او بهعنوان روشنفكر مذهبي، محقق، ترانهسرا، شاعر كودك، معلم دانشگاه و روزنامهنگاري ياد كرد كه خدمات شاياني به فرهنگ و مملكت ما كرده است.
اي شاعر در ادامه تأكيد كرد: در عين حال من دربارهي وجه شاعري امينپور - آنچه كه خود دوست داشت با ان شناخته شود - صحبت ميكنم.
بهنام معتقد است: شاعراني هستند كه با رفتنشان، شعرشان هم تمام ميشود. از طرفي شاعراني هستند كه با رفتنشان، تازه شعرشان شروع ميشود. امينپور اين اقبال را داشت كه شعرش در زمان حياتش زمزمه شود و حتا به صورت ضربالمثل درآيد و به گواه بسياري، شعر قيصر بعد از او نيز حيات ديگري دارد و در ادبيات معاصر مانا خواهد بود.
او سرودههاي نيمايي و سپيد قيصر را نزديك به جوهر ناب و مجرد و ماندگار آثار اين شاعر عنوان كرد و گفت: قيصر با توجه به تسلط و احاطهاش بر پيشينهي زبان فارسي، شعرهاي ماندگاري در قالب كلاسيك خلق كرد و از همان ابتدا به شعر سپيد و نيمايي هم توجه ويژهاي داشت.
اين مترجم شعرهاي سپيد و نيمايي قيصر را در ادامهي گرايش «موج ناب» دانست و در ادامه، سخن خود را با برشمردن مؤلفههاي شعر موج ناب و آوردن گواههايي از شعر قيصر براي ادعايش به پايان رساند.
در مراسم يادبود امينپور همچنين موسي بيدج از خاطرهي اولين و آخرين ديدارش با قيصر امينپور گفت و به ترجمهي شعر امينپور به زبان عربي كه توسط خودش انجام ميشود، نيز اشارهاي كرد.
امير آزادهدل هم در مقالهي كوتاه خود به بررسي ضمير اولشخص مفرد در شعر قيصر امينپور پرداخت.
همچنين سمانه نائيني - مدير سايت ادبي نانوشته - كه اجراي برنامه را برعهده داشت، از درد بهعنوان مفهوم جدي شعر قيصر امينپور ياد كرد و افزود: درد از آن مفاهيمي است كه هم ميتوان در جاي جاي شعر قيصر ديد و هم در لحظه لحظهي زندگي او.
نفيسه علوي و مريم جعفري هم سرودههاي خود را با تقديم به قيصر امينپور خواندند.
انتهاي پيام