جعفر والي گفت: در طول زندگي هنريام همواره ترسيدهام به سراغ "چخوف" بروم، چرا كه دنياي او پر از سادگي، زيبايي و عجايبي بود كه همواره براي من دشوار بود. "چخوف" هميشه براي من نويسندهاي سر به مهر بود كه دوست داشتم دنياي او را كشف كنم، بنابراين هرچند بازي در نقش "راگين" براي من دشوار بود، اما به تدريج و در طول تمرينات توانستم به اين نقش برسم.
زيبايي يك پرسناژ، بازيگر را به تفكر وا ميدارد
اين بازيگر پيشكسوت تئاتر كه در نشست خبري نمايش "اتاق شماره 6" در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) سخن ميگفت، دربارهي نقشاش در اين نمايش گفت: كاراكتر "راگين" خود اين رواني و سيالي را به من داد، هر بار اين نقش را، از يك زاويه ديدم و با تركيب آنها به "راگين" فعلي رسيدم. اين زيبايي يك پرسناژ است كه بازيگر را به تفكر وادار ميكند و آن را همواره با طراوت نگه ميدارد.
هر متني دريچهاي به دنيا است ...
مرور افكار پرسوناژها و تبديل آن به تصوير و كنش نمايشي
خسرو حكيمرابط كه بازنويسي اين نمايشنامه را برعهده داشته است، درباره دراماتورژي اين داستان "چخوف" نيز گفت: از سالها قبل با اين داستان آشنا بودم و ماجراهاي آن در ذهن من باقي مانده بود كه اين خود نشانه تأثيرگذاري اين متن است. همانند بسياري از افراد اين پرسش در ذهن من ايجاد شده بود كه چرا "چخوف" خود اين داستان را به نمايشنامه تبديل نكرده است و به نظرم رسيد آنچه "چخوف" در اين متن مطرح كرده است با آن وسعت و عمق مورد نظر او نميتواند وارد دنياي درام شود.
حكيم رابط ادامه داد: هر متني براي يك هنرمند دريچه تازهاي به دنيا است، كه اگر با گنجينه تجربه و هويت او همخوان باشد، او را مجذوب خود ميكند. "اتاق شماره 6" هم اينگونه مرا مجذوب خود كرد و در نهايت پيشنهاد ناصر حسيني را براي دراماتورژي آن پذيرفتم. البته همكاري مشتركي ميان ما شكل گرفت به اين معنا كه بار بخشهاي مكتوب را من بر عهده گرفتم و مسئوليت بخشهاي دراماتيك بر عهده حسيني قرار گرفت.
حكيم رابط با اشاره به ويژگيهاي اين اثر چخوف به ايسنا گفت: صفحات زيادي از اين داستان به مرور درونيات و افكار پرسناژها اختصاص دارد كه تبديل آن به تصوير و كنش نمايشي كار مهمي بود. اميدوارم در انجام آن موفق شده باشيم چرا كه اين خطر وجود داشت كه بخش عمدهاي از مطالب از ميان برود، در همين راستا تلاش كرديم آن دسته از ماجراها را كه ميتوانست خط اصلي داستان را به ما بدهد، حفظ كنيم و ديگر حوادث و اشخاص غيرضروري را حذف كرديم.
بزرگترين مشكل، توانايي در بازنويسي است
اين نمايشنامهنويش پيشكسوت درباره اقتباس ادبي از داستانها يا نمايشنامههاي ديگر گفت: اقتباس يا بازنويسي موفق بستگي به متن اصلي و همينطور نويسندهاي دارد كه قرار است آن متن را بازنويسي كند، چرا كه اصولاً بازنويسي بايد به عنوان يك اثر هنري تازه تلقي شود، اما بزرگترين مشكل ما در ايران در توانايي كساني است كه قصد بازنويسي دارند، زيرا بسياري از آنان فلسفه، ويژگيها و انديشههاي نويسنده اصلي را دريافت نكردهاند، به همين دليل نتيجه بازنويسيشان اثري ناموفق ميشود.
برخورد ساده با آثار بزرگ هنري وقاحتانگيز شده است
در تأييد سخن او "جعفر والي" هم معتقد است: متأسفانه عادت كردهايم "سرنا" را از سر گشادش بنوازيم و هميشه به دنبال راههاي ميانبر هستيم كه زودتر به مقصد برسيم. برخورد ساده با آثار بزرگ هنري و تغييرات غيرضروري در آنها در كشور ما تبديل به نوعي وقاحت شده و ديگر بهعنوان جسارت هنري نميتوان از آن نام برد. در حاليكه بزرگترين هنرمندان جهان بعد از سالها كسب تجربه، تغييرات كوچكي را آن هم در جهت جهانبيني يك اثر هنري بزرگ بر آن اعمال ميكنند.
والي متذكر شد: هنگام خواندن متن حكيم رابط متوجه شدم مايه، روح، زبان و حالوهواي آثار چخوف در آن موج ميزند و درعين حال سادگي و رواني آن در اثر كاملاً جاري است. آنچه ايشان انجام داده برگرداني است كاملاً وفادار به فضاي دروني و ذهني اثر اصلي و نگاه چخوف به آينده كاملاً در آن لحاظ شده به طوريكه اگر چخوف در آينده همين متن را مينوشت، تقريباً مشابه متن آقاي حكيم رابط ميشد.
سهم خود را از درياي بيكران "چخوف" برديم
حكيم رابط با اشاره به وفاداريش به حفظ جوهره اصلي متن در بازنويسي نمايشنامه گفت: يك سوم ديالوگها برداشت مستقيم از "چخوف" است، چرا كه وارد دنياي او شدهام و به طور ناخودآگاه و كاملاً غريزي از زبان او سخن ميگويم و تصور ميكنم بهعنوان گروه اجرايي اين نمايش، سهم خود را از درياي بيكران چخوف بردهايم.
نقش "راگين" سرشار از شگفتي است
سپس جعفر والي درباره كاراكتر "راگين" متذكر شد: گاه يك نقش دست بازيگر را ميگيرد و با خود ميبرد و بازيگر در
پي او دنياهاي شگفتانگيز را كشف ميكند. "راگين" سرشار از شگفتي است. او در برخورد با "گروموف" كاملاً تغيير ميكند زيرا او دوستدار تجربه است و "گروموف" فرصت اين تجربه اندوزي را به او ميدهد.
تئاتر در هر زماني بايد كاربرد زمانهي خود را داشته باشد
به گزارش ايسنا، در ادامه اين نشست "خسرو حكيم رابط" درباره معاصرسازي و ايرانيزه كردن اثر چخوف گفت: رفتن به گذشته به شرط آنكه هنرمندانه باشد پلي است از ديروز به امروز كه اگر چنين نباشد، بيهوده است اما تعمدي نداشتهايم اين متن را به زمان فعلي ايران تطبيق دهيم و اگر معناي امروزي پيدا كرده به دليل وضعيتهاي اساسي است كه مطرح ميكند. چراكه اين متن همچون بسياري از متون ماندگار ديگر وضعيتهاي اساسي و كهن الگوها را مطرح ميكند تا هر كسي از ظن خود يار آن شود، بنابراين ذات اين كار به گونهاي است كه هر جا برود متعلق به همانجا ميشود.
جعفر والي هم ضمن تصديق سخن حكيم رابط گفت: تئاتر در هر زمان ميبايد كاربرد زمانه خود را داشته باشد كه اگر چنين نباشد، تئاتر نيست. در هر كشوري كه آثار چخوف اجرا ميشوند، مردم آن كشور دنياي خود را در آن ميبينند بنابراين اگر انديشمندانه به اين نمايش "اتاق شماره 6" بنگريم، سمبل و استعارهاي است از آنچه در اطراف ما رخ ميدهد.
درادامه حكيم رابط درباره تفاوتهاي دنياي درون و بيرون از آسايشگاه رواني به ايسنا گفت: دنياي بيرون متعلق به آدمهاي رنگيني است كه نمونه آدمهاي روسيه تزاري هستند و در درون قفس با آدمهايي روبهرو هستيم كه اين سلطه و حكومت را نپذيرفتهاند و نگهبان همچون سگي است كه اين جداسازي را انجام ميدهد. دكتر "ژاگين" از دنياي خردمندانه عبور ميكند و به دنياي ديوانگان پناه ميبرد.
جعفر والي هم سرگذشت دكتر "راگين" را سمبل سرگذشت نسلهايي دانست كه فراتر از جامعه خود ميروند و پايان غمانگيزي در انتظارشان است.
در ادامه اين نشست خسرو حكيم رابط همكاري گروه اجرايي اين نمايش را بسيار گرم و صميمي توصيف كرد و افزود: ارتباطي كه ميان اين گروه پديد آمد، از زيباترين ارتباطات تئاتري است.
كارگردان ما براي اجراي اين نمايش تلاشهاي بسياري را انجام داد و اين حسرت با ما همراه است كه اگر ميتوانستيم يك سالن در اختيار داشته باشيم، اين گروه را ميتوانستيم به شكل منسجمي حفظ كنيم.
تاسفبرانگيز است كه بايد اجازه بدهند تا هنرمندان به فرهنگ اين مملكت خدمت كنند
جعفر والي هم با مقايسه شرايط گروههاي تئاتري در گذشته و امروز به ايسنا با اعتقاد بر اينكه درگذشته هنرمندان تئاتر تأمين بودند اما امروزه كار تئاتر بسيار مشكل است، در ادامه تصريح كرد: با اينحال هنرمندان با وجود كمبود امكانات، از خودگذشتگي ميكنند و چراغ تئاترها را روشن نگه ميدارند. اين فقر دامنگير فرهنگ كشور ماست و دامن هنرمندان را نميگيرد و اين تاسف برانگيز است كه هنرمندانمان بايد التماس كنند كه به آنها بودجه و اجازه بدهند تا به فرهنگ اين مملكت خدمت كنند!
ما نمايش نمايش ميدهيم در خط تئاتر جلو نميرويم
حكيم رابط نيز در پايان سخنان خود گفت: ما در خط تئاتر جلو نميرويم بلكه نمايش نمايش ميدهيم. تئاتر ما از ريشه خراب است و اين جشنوارههاي رنگارنگ هم هيچ تأثيري در بهبود شرايط آن ندارد بلكه هياهوي بسيار براي هيچ است. مديراني كه دلسوز نيستند باعث ميشوند وضعيت تئاتر ما اينگونه شود درحاليكه تئاتر در تمام كشورها معيار قضاوت فرهنگ مردم است و بودجه و امكانات ويژهاي دارد، اما درد ما اين است كه دنبال هيجان و جنجال و ميكروفن هستيم و هرچه اين ميكروفن بزرگتر باشد، فرياد ما هم بلندتر ميشود.
به گزارش ايسنا ناصر حسيني مهر كارگردان نمايش كه نتوانست به صورت حضوري در اين ميزگرد شركت كند و در گفتوگويي تلفني با خبرنگار تئاتر ايسنا درباره اين تجربه سخن گفت.
"اتاق شمارهي 6" داستان انسانهاي دردمندي است در هر گوشهي جهان
حسيني كه پس از 22 سال از اروپا به ايران بازگشته است، درباره اجراي نمايش "اتاق شماره 6" گفت: در آغاز قصد داشتم نمايشنامه "مفيستو" و پس از آن نمايشنامه "درناي شب" را اجرا كنم، اما مشكل سالن و نيز پر پرسناژ بودن نمايشنامهها باعث انصراف شد و پس از آن به سراغ "اتاق شماره 6" رفتم كه به عنوان يكي از عميقترين و برجستهترين آثار چخوف، سرگذشت ديروز و امروز ما را روايت ميكند. به همين دليل پيشنهاد اجراي آن را با آقاي حكيم رابط در ميان گذاشتم اما ايشان عنوان كردند سالهاست كه شوق نوشتن متن را از دست دادهاند و سرانجام با اصرار و پافشاري اين همكاري مشترك را پذيرفتند.
حسيني با اشاره به پروسه نگارش متن ادامه داد: تلاش كرديم عنصر "روايت" را به حركت و رنگ تبديل كنيم كه خوشبختانه اين تلاش در تصويرسازيهاي ما به بار نشست و در اجرا نيز تأكيدمان بر هنر بازيگري بود.
وي درباره معاصرسازي اين متن گفت: هر حركت و روايتي به ويژه آثار هنري وقتي جهاني ميشوند، ديگر متعلق به يك اقليم خاص نيستند بلكه ويژگي فراگير پيدا ميكنند و "اتاق شماره 6" هم داستان انسانهاي دردمندي است كه در هر گوشهاي از جهان ميتوانيم آن را معنا كنيم.
به اعتقاد وي "چخوف" مردم سادهاي را تصوير ميكند كه گويي تا ابد تكرار ميشوند. آدمهايي كه زير چرخهاي سنگين جوامع پوسيده له ميشوند و روح و جانشان افسرده شده است.
اين استاد دانشگاه عنصر "سادگي" را يكي از ويژگيهاي مهم آثار چخوف دانست و به ايسنا گفت: اين ويژگي كار كارگردانها و بازيگران را مشكل ميكند، زيرا تصوير كردن ظرافتهاي درون متن و پرسناژها كار آساني نيست، ضمن اينكه تلاش كرديم بازيها و اجرا به طرف كليشهسازيهاي رايج تئاتري نرود.
او درباره تفاوت بازيها در دنياي ديوانگان و عاقلان اين نمايش گفت: اين تفاوت برگرفته از طنز آثار چخوف است، طنز اين امكان را فراهم ميكند كه از واقعيت فراتر برويم. شخصيتها اگر رئال باشند ديگر چخوفي نيستند، بنابراين كاراكترهاي دنياي عاقلان كاملاً كاريكاتوري ميشوند تا تماشاگر به آنها بخندد و اين برگرفته از "گروتسك" پنهان در اثر چخوف است پس اگر بتوانيم جنبههاي شوخ و كميك شخصيت و موقعيتها را در اجراي نمايشنامه مورد توجه قرار دهيم، بيترديد لايههاي دراماتيك و تراژيك اثر بيشتر خود را نشان ميدهد.
ناصر حسيني درباره "وفاداري" طنز ظريف آثار چخوف گفت: دوست داشتن چخوف كليدي است براي درك آثار او. اهل فن به خوبي ميدانند هر يك از كاركترهاي او همچون لامپ روشني است كه با لايههايي پيچيده شده است و وظيفه بازيگر برداشتن هر يك از اين لايههاست.
وي تأكيد بر پرهيز از اشكال كليشهاي آثار چخوف در اجراي "اتاق شماره 6" گفت: تلاش من بر پاك كردن رنگها و جلوههاي قراردادي و كليشهاي بود كه اميدوارم تحقق پيدا كرده باشد.
كوشيدهام زوايد صحنهاي و گريم تند و غليظ رايج را از اجرا دور كنم و رنگ كسالتآور زندگي را جانشين رنگهاي سفيد تكراري آثار چخوف بكنم.
حسينيمهر در ادامه با يادآوري پروسه طولاني آمادهسازي اين نمايش به ايسنا گفت: اين پروسه بيشتر از همه، كارگردان را فرسوده و تصاوير ذهني او را كهنه ميكند و اين تصور را پديد ميآورد كار تئاتر در ايران مانند "آب در هاون كوبيدن" است.
وي متذكر شد: اصولاً اين نمايش پروسه توليد تلخي داشت، چرا كه وسايل و لباس بازيگران به سرقت رفت و ناچار شديم دوباره آنها را تهيه كنيم.علاوه بر اين مسايل اداري و از دست دادن مدام بازيگران به خاطر عقب افتادن زمان اجرا، خستگي بسياري به همراه داشت.
اين كارگردان تئاتر درباره پايانبندي كار خود گفت: تابلوي غمانگيز پاياني همچون كليدي است كه تماشاگر با خود به خانه ميبرد و دريچههاي گوناگوني از آثار چخوف را بر او ميگشايد. با اين پايانبندي ميخواستيم با مخدوش نكردن تصاوير ذهني تماشاگر، نهايت احترام را به او بگذاريم بدين معنا كه نخواستيم با تماشاگر خداحافظي بكنيم.
انتهاي پيام