فاطمه راكعي: خيلي از دردهاي انساني بر دوش قيصر امينپور بودند
فاطمه راكعي گفت: خيلي از دردهاي انساني بر دوش قيصر بودند؛ ولي او هرگز نناليد و تسليم محض بود. اين شاعر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: آدم بايد خودش در حد كسي كه ميخواهد او را توصيف كند، باشد، و آن روح بزرگ را درك كند؛ به اين دليل من با شناختي كه از قيصر امينپور در درك خودم دارم، صحبت ميكنم. راكعي در ادامه افزود: او از معدود شخصيتهايي بود كه بسيار از او ياد گرفتم و مصداق شعر او را دربارهي امام (ره) با مضمون «لبخند تو خلاصهي خوبيهاست»، هميشه در مورد خود قيصر ديدهام. از 20 سال پيش كه او را ميشناسم، هميشه عليرغم همهي خستگيها و كارهاي علمي، فكري و هنري با روي باز از همه استقبال ميكرد. گاهي با كمال خستگي در حالي كه شب را نخوابيده بود، دقايق و يا حتا ساعاتي را به كساني اختصاص ميداد تا جوابشان را بدهد. مخصوصاً به جوانها توجه ويژهاي داشت. وي يادآور شد: امكان نداشت كه كسي او را يكبار ببيند و شيفتهي روح صيقلي و سرشار از مهر و انسانيتش نشود و روح بزرگش، كسي را جذب نكند. راكعي با اشاره به دردهاي قيصر امينپور، ادامه داد: با بيماريهاي متوالي كه قيصر داشت و دياليزهايي كه ماهها دچارش بود، هر كس ديگري بود، از پا درميآمد؛ اما انگار درد را با شكوه بزرگش ميچشيد و دم برنميآورد. مديرعامل انجمن شاعران ايران با اشاره به آخرين ديدارش با قيصر امينپور، افزود: آخرين ديدار پنجشنبه بعد از دياليز بود كه يكسره از بيمارستان آمد. بهعنوان عضو هيأت مديرهي انجمن شاعران از همه دقيقتر و جديتر كارهايش را پيگيري ميكرد. هيچوقت به دوستانش نميگفت كه بيمارستان بوده است. نميخواست غصهاش را بخورند. پنجشنبه كه آمد، گفت، دو روز بيمارستان بودم، نفسم بند آمده بود. گفتم به همين راحتي؟! گفت، الآن خوبم. به ملاحظهي اينكه ناراحت نشود، زنگ نزديم كه حالش را بپرسيم و امروز صبح تلفن زنگ زد. سهيل محمودي بود. قلبم ريخت. اصلاً فكر نميكردم قيصر رفته باشد؛ اما او ساعت 3 صبح دنياي ما را ترك كرد. راكعي در پايان اين شعر را براي قيصر خواند كه: پس از تو شعر تو را عاشقانه ميخوانم / چقدر مثل خودت شعرهاي تو خوب بود انتهاي پيام