دومين روز از برپايي كنگرهي بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا در سالن اجلاس بهپايان رسيد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جليل تجليل در نشست بخش هنر و زيبايي دربارهي «صورتگري در شعر مولانا» گفت: در شعر فارسي، مولانا جلالالدين را ميتوان دريا و آسماني خواند كه معارف و فرهنگ بيكران و لايزالي را به مدد بيان و تخيل و شيوههاي هنري سخن در قالبهايي از تمثيل و تشبيه و مجاز و صوري از كنايات در ساختار شعري خود به كار گرفته و از عهدهي شرح پيچيدهترين انديشهها و موضوعات با سرفرازي و افتخار بيرون آمده است.
اين استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان كرد: موسيقي شعر مولانا همان ترنمي است كه در تمام عالم، زمين و آسمان و ذرهذرهي هستي آن را زمزمه ميكند. البته همه سعادت شنيدن اين را ندارند و عدهاي از شنيدن اين آواها و اشارهها بخت و توفيق نيافتهاند. مولوي توانسته بي «الف» و «لام» را بشنود و بنوشاند و در دلها نفوذ كند. مولانا از بيكرانگي سخن ميگويد و با استفاده از فرهنگ، انديشه، احاديث، قرآن و بهرهگيري از حسآميزيها و تلفيق ناسازها، قرنها بر جان بشري فرمان ميراند.
تجليل همچنين با طرح اين پرسش كه آيا سماع بر استماع مقدم است يا خير، و توضيحي دربارهي اين پرسش، تصريح كرد: مولانا با يك تلفيق زيبا و شاعرانه، بنديان را با قنديان در يك تشبيه تنگاتنگ گرد هم آورده است.
به گزارش ايسنا، احمد خاتمي نيز دربارهي «معرفت ديني و نشانههاي هنرمندانهي مولوي در مثنوي» سخن گفت.
خاتمي با طرح مقدمات معرفت ديني و نشانهشناسي، به برخي از نشانههاي مثنوي معنوي اشاره كرد و گفت: نشانههاي متعددي از مقولههاي متعدد در مثنوي به كار گرفته شده است. برخي از نشانهها مقولههاي طبيعي مانند آب، باد، دريا و كوه هستند و برخي از نشانهها اسماء خاص هستند؛ مانند رستم و خضر. همچنين برخي از نشانهها نام ميوهها و حيوانات هستند و عدهاي ديگر از نشانهها اسباب و اشيا مانند ترازو، ميزان، زنبور، شمشير و مقولاتي از اين دست هستند.
او همچنين يادآور شد: با سيري در مثنوي معنوي ديده ميشود، اين كتاب كه يادگار تجربههاي شخصي عارفي والاست، رمز و رازهاي فراوان دارد. با آنكه رمز و رازها با زبان و روش مولانا در يك افق نيست، اما علاوه بر معناي ظاهري، معناي باطني نيز از آن رمز و رازها استنباط ميشود. همچنين قالب آن رمز و رازهاي بهكاررفته در مثنوي معنوي، ديني است.
خاتمي از «ني» به عنوان يكي از نشانههاي هنرمندانهي مولوي در مثنوي ياد كرد و افزود: ني، رمز حال عارف مشتاق يا روح طالب بازگشت به عصر خويش است و اين انتخاب هنرمندانهي مولانا نشان از ارتباط و توجه او به موسيقي دارد. نيهاي بدون گره، صداي خدا را درمييابند و منعكس ميكنند. ني نشانهاي كه ملموس است و همچنين نشانهاي برآمده از خاك، انسان را به افلاك رهنمون ميكند. آنچه مولانا از ني اراده كرده، نيزن است و ني تنها وسيلهي عاشق است كه ميتواند با معشوق ارتباط برقرار كند. گره در ني جز هواهاي نفساني و علاقهي آدمي به جهان خاكي نيست.
اين استاد دانشگاه در پايان تصريح كرد: هنر ديگري كه مولانا از آن در مثنوي استفاده ميكند، نقش و نقاش است. نقش نشانهي انسان است. در تفكر هستيشناسانهي مولانا، مراد از نقاش همان خداوند است و نقاش، رمز خداي قادر و مطلق است. در نظام فكري مولانا، نقاش است كه هر نقشي را كه ميخواهد ميآفريند و نقش با همهي زيباييهايي كه دارد، از خود حركت و قدرتي ندارد. اگر آدمي به عنوان نقش نقاش، توان انديشيدن را دارد، خداوند است كه اين قدرت انديشيدن را به او داده است. مولانا با همين نشانهي نقش و نقاش، فلسفهي خلقت را پي ميريزد.
همچنين نصرالله حكمت در نشست بخش حكمت و فلسفهي كنگرهي بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا، دربارهي «تفاوت عقول نزد مولانا» گفت: يكي از مباحث بنيادي در عقلانيت عرفاني، بحث تفاوت عقول انسانهاست. در سنت فكري – فلسفي مسلمانان، پيدايي و تكوين عرفان نظري و طرح عقلانيت عرفاني به معناي ضرورت عبور از عقلانيت فلسفي است.
اين استاد فلسفه در ادامه خاطرنشان كرد: در واقع نخستين گام در عرفان نظري و نزد عرفا، نقادي عقلي – فلسفي است و تعيين ميزان توانايي آن در شناخت حقايق هستي است. به عبارت ديگر، از نظر عرفاي اسلامي، اگر عقل فيلسوف قادر به درك همهي حقايق هستي ميبود، هرگز راهي به ساحت عقلانيت عرفاني گشوده نميشد و عرفان نظري متبلور نميشد.
او در ادامه تصريح كرد: مولانا جلالالدين بلخي از جمله عرفاي مسلمان است كه در عرصهي بحث از عقل، صراحتا تفاوت عقول را مطرح ميكند و سخن را مراتب عقول ميگويد و قول به برابري عقول را به معتزله نسبت ميدهد و در دفتر سوم به اين نكته اشاره دارد. وي قايل است كه تدوين تفاوت عقول بر اساس تجربه و تعليم و تحصيل علم، چنانچه معتزله ميگويند، قابل قبول نيست و اين تفاوتها ريشه در فطرت و اصل انسانها دارد.
حكمت همچنين يادآور شد: از همينجاست كه وي به بحث اتحاد عالم و معلوم ميرود و آن را به عنوان مبناي تفاوت عقول مطرح ميكند. قول به تفاوت عقول، مبتني بر آن است كه دانش هركس، جواهر و مقوم ذات اوست؛ نه از اعراضش. به بيان ديگر، علم كمال اول انسان است كه نه كمال ثاني او، و بيت معروف او همين اتحاد عالم و معلوم را بيان ميكند و ميگويد اي برادر تو همه انديشهاي / مابقي تو استخوان و ريشهاي.
نصرالله حكمت در پايان تصريح كرد: در نتيجه تساوي انسانها در ماهيت، عدم تشكيك در ذات، ذومراتب نبودن حقيقت انسان به قول صدرالمتألهين مربوط به نشئهي دنيوي و ظاهر انسانهاست. اما انسانها در باطن و به لحاظ نشئهي اخروي، ماهيتي معقول به تشكيك دارند؛ چرا كه معقول و معلوم آنها متفاوت است.
موسي ديباج نيز دربارهي «هرمنوتيك قرآن و مثنوي معنوي» ضمن طرح مقدماتي گفت: در نظر عموم معتزله، عقل را معلوم نبود؛ زيرا تحصيل مقدمات بر ترتيب خود علم به همراه آورد. كار عقل دشوار افتاد؛ اما مشروط به تعليم معلم نباشد و علم و اظهر اشيا و اوضح دلايل دشوار اما ممكن باشد. چه تواند كه عقل با احكام بديهي آغازد. معلم و متعلم هردو با اين احكام آغاز كنند، بي هيچ تمايزي.
اين استاد فلسفه تصريح كرد: معتزله، نظر را واصل به علم دانند و سبب آن شمارند و اشاعره ميگويند، نظر موجب و سبب علم نيست؛ زيرا علم انسان بسان موجود، حادث ممكن است و خداي تعالي قادر به همهي ممكنات است و فاعل آنهاست؛ پس علم از فعل خداي تعالي صادر آيد و علم نتيجهي عادت باشد. مولانا بر اين نظر با اشاعره همراهي كند؛ اما برخلاف اشاعره، گاهي برخي تذكر، نظر و فكر را مولد علم داند.
او در ادامه با ارايهي مثال و شواهدي، بحث هرمنوتيك قرآن و مثنوي معنوي را ادامه داد.
همچنين حسن بلخاري در نشست بخش هنر و زيبايي، با موضوع «عكس مهرويان، خيال عارفان؛ تحقيقي در معنا و گسترهي وسيع خيال در مثنوي مولانا» گفت: خيال كه در ذهن و زبان مولانا معنايي ژرف و گسترهاي وسيع دارد، در فرهنگ و جهانبيني اسلامي گاه از مراتب عالم بوده و گاه قوهاي از قواي نفس انسان در ادراك، همچنين گاه تصويري از حقيقت عالم و از سويي نيز ادراك نادرست از واقع است. مفهوم خيال در مثنوي معنوي با ابداعات و ابتكارات حضرت مولانا مورد تأمل خاص قرار گرفته است.
بلخاري در ادامه ضمن برشمردن معاني متعدد مفهوم خيال در مثنوي مولانا تصريح كرد: خيال گاه مصدر رويش صور است، گاه به عنوان دامگاه اولياي حضرت حق ياد ميكند و گاه همان مرتبتي را دارد كه در نزد فلاسفهي مشاء، يكي از مراتب قواي نفس در امر ادراك است.
بهمن نامور مطلق هم كه در نشست بخش هنر و زيبايي صحبت ميكرد، به «بررسي روابط بينانشانهيي هنر در آثار مولانا» پرداخت و اذعان كرد: برخي از آثار داراي چنان ابعاد گسترده و گوناگوني هستند كه از قالبهاي زماني، مكاني و شاخهاي خاص فراتر ميروند و به اسطورهي متنهاي فرازماني، فرامكاني و فراشاخهاي تبديل ميشوند.
دبير فرهنگستان هنر اظهار كرد: مولانا دو اسطورهي متن بزرگ تاريخ ادبي، هنري و فكري است. مثنوي معنوي و ديوان شمس دو اثري هستند كه در سدههاي گذشته يا بازخواني شدهاند يا اينكه مورد اقتباس قرار گرفتهاند و به شكل غيرمستقيم مورد خوانش قرار گرفتهاند.
نامور مطلق در ادامه با رويكردي بينامتني و بينافرهنگي به مطالعهي بينانشانهيي متنهاي مولانا پرداخت.
انتهاي پيام