جلالالدين كزازي در كنگرهي مولانا: مولانا ايراني مسلماني است كه جهاني ميانديشد
ميرجلالالدين كزازي عصر امروز در نشست بخش تفاهم بين مذهبي و فرهنگي در انديشهي مولوي به سخنراني دربارهي «مولانا؛ فرزانهي فراخانديش» پرداخت. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كزازي از مولانا بهعنوان خدايمرد شگرف عرفان، انديشه و ادب ايران ياد كرد و افزود: دو ويژگي بنيادين در مولانا كه او را بيش و پيش از هر ويژگي ديگر ميشناسيم، يكي ايراني بودن است، دو ديگر مسلمان بودن. مولانا يكي از برومندترين فرزندان ايرانزمين است. او مردي است از بن جان و ژرفاي دل ايراني. نوشتهاند در 12سالگي و ساليان سپسين از زندگي او يكسره در سرزمين كوچ سپري ميشود. در اين ساليان پرشمار هرگز به ايران باز نميآيد. كودكي در سرزمين بيگانهي كوچ؛ اما با اين همه مولانا در انديشه، جهانبيني و زبان و همچنين در همهي نشانهها و نمودهاي زندگي خويش به گونهاي بيچند و چون ايراني است. اين نويسنده و پژوهشگر افزود: شما در سرودههاي مولانا لختي به زبان ديگر نمييابيد و اين پديدهاي است كه از ديدگاههاي گوناگون شايستهي بررسي است؛ از جمله در زمينهي زبانشناسي، فرهنگشناسي و روانشناسي. اين استاد زبان و ادبيات فارسي در ادامه تأكيد كرد: كساني را ميشناسيد كه اندك زماني در سرزمين بيگانه به سر ميبردند و به يكبارگي خود را گم ميكنند؛ اما مولانا نه تنها ايراني ميماند؛ بلكه فرهنگ، انديشه و زبان ايران را در سرزمين كوچ ميگسترد. كزازي سرودههاي مولانا را درخشان و برهنه دانست و افزود: او در سرودههايش گمانزدايي ميكند و راه را بر ما روشن ميدارد، كه او مسلماني است سختباورمند به آيين اسلام و فرهنگ اسلامي. همچنين در همهي آفريدههاي انديشه و طبع مولانا، فرهنگ اسلامي موج ميزند. اما همين "اما" است كه از مولانا فرزانهاي فراخانديش ميسازد؛ مولانا ايراني مسلمان است؛ اما جهاني ميانديشد. اين پژوهشگر ادبيات و زبان فارسي از پرسمان مولانا به عنوان پرسمان انسان ياد كرد و گفت: پيام آموزههاي مولانا هرگز در تنگناي هيچ جغرافيا، تاريخ و آيين ويژهاي نميگنجد و باقي نميماند. او همچنين اذعان كرد: جهاني بودن مولانا با آن دو ويژگي او پيوند سخت و تنگ و ساختاري دارد.بزرگترين اندرز مولانا در اين روزگار نخست براي ما كه ايرانيانيم، سپس براي جهانيان، اين است كه اگر ميخواهيد، جهاني باشيد پيش از آن به ناچار ميبايد بومي باشيد. اگر مولانا ابتدا ايراني نميبود و مسلمان، با همهي هستي خود، هرگز نميتوانست جهاني بيانديشد. جهاني بودن به شيوهي ناگزير در گرو بومي بودن است. وي همچنين خاطرنشان كرد: مولانا ما را به آشتي، پيوند و همبستگي فراميخواند؛ آنچه در اين روزگار پرآشوب بيفرياد كه روزگار بيگانگيهاست، بيش از هرچيز ديگر نياز داريم. مولانا مرد زمانهي ماست؛ زيرا نياز زمانهي ما را پاسخ ميدهد. كزازي تصريح كرد: اگر جهانيان آموزههاي مولانا را ميشناختند و به كار ميبستند، نيازي به سازمانهايي از گونهي سازمان ملل متحد نميداشتيم، كه ميخواهد ميان مردمان و فرهنگها پيوند آشتي پديد آورد. آموزههاي مولانا مرزشكن است و از هر تنگنايي فرا ميرود و درهم ميشكند. او غم انسان را ميخورد. وي با اشاره به استقبال مردم سرزمين آمريكا از برگردان شعرهاي مولانا، تصريح كرد: اين استقبال از اين جهت است كه مولانا و سرودههايش رازهايي را در خود نهفته ميتواند داشت. مولانا جهانشناس ژرفانديش است و ميداند كه هماوردي و دوگانگي ناگزير جهان ماست؛ زيرا در سرشت گيتي اين دوگانگي نهفته است. ما در پي سوديم و گريزان از زيان؛ اما مولانا ما را در دل اين ناسازي به سازواري فراميخواند. «زندگي آشتي زندههاست»، آشكار ميگويد؛ اما ما در دام ناسازي و هماوردي درافتادهايم و در تنگناي تن گرفتار شدهايم، كه آزمون بزرگ را از سر بگذرانيم و آن آزمون بزرگ، رسيدن به آشتي و سازگاري در هماوردي و ناسازي است، در نهايت راه بردن به يگانگي در دل دوگانگي، و آرمان از ديد مولانا همين است. ما رو به سوي آشتي ميبايد داشته باشيم تا به آرامش برسيم. كزازي در پايان تأكيد كرد: آن ابرمرد انديشه و ادب بارها به اين پرسش كه چگونه به آرامش و آشتي ميرسيم، پاسخ داده است. مولانا ميگويد بايد تنگبيني، خشكانديشي و يكسونگري را به كناري بنهيم. انتهاي پيام