هادي خانيكي و مصطفي ملكيان امروز در نشست بخش تفاهم بين مذهبي و فرهنگي در انديشهي مولانا به ايراد سخن پرداختند.
به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفهي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، هادي خانيكي - استاد رشتهي ارتباطات - دربارهي «گفتوگو، ارتباط و تمايز معنايي در نگاه مولانا»، با تبيين مفهوم گفتوگو و تمايز آن با ارتباط ، تصريح كرد: در زبان فارسي و ديگر زبانها بهرغم بار معنايي مثبت مفهوم گفتوگو كه امروزه دارد، در زمانهاي گذشته به معناي مثبت نبوده؛ چنانچه در نزد مولانا كه در صدر متفكران گفتوگو قرار دارد، گفتوگو كمتر در معناي مثبت است و با استناد به ابيات مولانا ميتوان گفت كه گفتوگو در انديشهي وي معناي جنگ پيدا ميكند.
او در ادامه ضمن توضيحي دربارهي تحول در معناي گفتوگو به بيان عناصر ارتباط در زبان مولانا پرداخت و اظهار كرد: مولانا در فهم مطالب از صورتهاي گفتاري فراتر ميرود تا بتواند آنچه را كه ميخواهد، صورت ببندد. در آثار مولانا ميتوان پررنگي يا كمرنگي برخي عناصر ارتباط را به وضوح ديد. مولانا در ارتباط به معناي ارسطويي كلمه متوقف نميشود و به ديالوگ در معناي سقراطي نزديك است.
خانيكي در ادامه پنج عنصر نظام ارتباطي مولانا را اينگونه برشمرد و گفت: زبان در تمثيل مولانا به منزلهي جاروب است كه هم ميتواند گرد و غبار از روي بگيرد و هم ميتواند در چشم فرورود. همچنين زبان و دهان كه از ابزارهاي انتقال معنا هستند، در نزد مولانا سنگ و آتش به حساب ميآيند. ديگر عنصر ارتباطي مولانا اينكه وي زبان را پردهي وجود ميداند و بايد بتواند از يك رو رازگشا شود. اين زبان در نگاه مولانا فراتر از ابزار ارتباطي ميرود و آن را در داستان معروف درخت دانايي تبيين ميكند.
خانيكي دربارهي عنصر سوم نظام ارتباطي گفت: صورت زباني مطلوب مولانا قالبهاي گفتوگويي نظير تمثيل، قصه و طنز است. حتا طنز و هزل در نظر او يك وسيلهي ارتباطي بااهميت است.
خانيكي در پايان تأكيد كرد: گفتوگوهاي مولوي مخاطبمحور است و همچنين مولانا در وراي زبان گفتاري، دنبال زبان مشترك است تا بتواند مشتركات معنايي را منتقل كند، كه نقطهي اوج آن را در داستان چهار نفر ترك، عرب، رومي و فارس بيان ميكند و اين اوج نگاه عارفانه و پاك انساني اوست. مولانا درواقع به همدلي نظر دارد و براي اينكه به زبان تفاهم در وراي صورتها برسيم، كم گفتن را براي تمام كردن جهان ناتمام لازم ميداند.
به گزارش ايسنا، مصطفي ملكيان نيز دربارهي «رويكرد مولانا به سنتهاي ديني» سخن گفت و اظهار كرد: در اين سخن من پنج مدعاي اصلي دارم؛ اول اينكه از طريق استقرا ميتوان پنج رويكرد مختلف به سنتهاي ديني داشت و هر كس به هر ديني التزام نظري و عملي دارد، ميتواند اين پنج رويكرد را در باب دين خود به كار گيرد. از اين پنج رويكرد، سه رويكرد مجالي براي گفتوگو باقي نميگذارند و رويكرد چهارم و پنجم امكان گفتوگوي بين مذاهب را فراهم ميآورند.
اين محقق و پژوهشگر فلسفه يادآور شد: مولانا از ميان اين پنج رويكرد مطلقا به رويكرد اول قايل نيست و در آثار او نمونههاي چهار رويكرد ديگر را ميتوان پيدا كرد. مدعاي چهارم اينكه اين رويكردها با هم سازگاري ندارند و اگر به يكي از اينها قايل باشيم، امكان قايل بودن به رويكردهاي ديگر نيست و در صورتي كه به رويكردهاي متعدد قايل باشيم، امري تناقضآميز است. با توجه به مدعاي قبل، ديدگاه مولانا ديدگاهي پارادوكسيكال است؛ بنابراين مولانا هم كه به اين چهار رويكرد قايل است، به نوعي متناقض سخن ميگويد؛ اما پاسخ من اين است كه دليل اين ناسازگاري و تناقض را در اين ميتوان جست كه مولانا به اين جهت بر چهار رويكرد ديگر تأكيد ميكند، كه رويكرد اول را نفي كند.
مصطفي ملكيان در ادامه رويكردها را اينگونه برشمرد و اظهار كرد: رويكرد اول، رويكرد انحصارگرايي است. در اين رويكرد، فرد مدعي معتقد است كه فقط دين من بر حق است و دين ديگري حقانيت ندارد و مولانا اين ديدگاه را نفي ميكند. ديدگاه دوم شمولگرايي است؛ شمولگرايي ميگويد دين من بر حق است؛ اما در اديان ديگر هم حقايقي وجود دارد؛ بنابراين دين من يك هويت فراگير دارد. حقايق اختصاصي خود را دارد و حقايق گهگاه يافتني در حقايق ديگر را نيز دارد. همچنين مولانا نيز از اين ديدگاه حمايت ميكند.
ملكيان در ادامه دربارهي ديگاه سوم گفت: ديدگاه سوم ديدگاه شبيهانگارانه است. در اين ديدگاه، همهي دينها راههاي مختلفي به يك مقصد واحدند؛ بنابراين وضع دين من با اديان ديگر فرق ندارد؛ البته اين را كه همهي راهها يك مقصد واحد دارند، كساني درمييابد كه به دين و مذهب خودشان التزام كامل عملي داشته باشند. در ديدگاه چهارم كه بهعنوان ديدگاه تكميلگرايي از آن ياد ميشود، گفته ميشود هيچ دين و مذهبي كامل نيست و هر كسي پيرو هر دين و مذهبي كه باشد، براي رفع نيازهايش ميتواند از اديان و مذاهب ديگر استمداد بطلبد.
ملكيان در پايان سخن يادآور شد: ديدگاه پنجم ماندن در دين و مذهب خود را كار درستي نميداند و توصيه ميكند به سمت يك دين كلي، عمومي و جهاني برويم و افتراقها را رها كنيم و به سمت اشتراكها برويم. مولانا با چهار رويكرد آخر موافق است و رويكرد اول را برنميتابد.
انتهاي پيام