محمد مجتهد شبستري: مولانا جهان را به گونه‌ي حكايت مي‌خواند

محمد مجتهد شبستري در نشست بخش عرفان و دين كنگره‌ي بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا درباره‌ي «قرائت مولانا از جهان» سخن گفت. به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفه‌ي خبرنگار دانشجويان ايران (ايسنا)، مجتهد شبستري با بيان اين مطلب كه من مولوي‌پژوه نيستم و بر حسب علاقه و ارادت شخصي كه به اين انسان بزرگ دارم، به مطالعه‌ي او پرداخته‌ام و به‌صورت شخصي با آثار مولانا بويژه «مثنوي معنوي» مأنوس شده‌ام و آن‌چه را كه ارائه مي‌كنم، خاطره‌هايي از سال‌هاي تدريس و تتبع در «مثنوي معنوي» است، اظهار كرد: مولانا از جهان يك قرائت دارد. يك وقت انسان درباره‌ي جهان خيلي چيزها را مي‌داند و مي‌خواهد به اين سؤال پاسخ دهد كه جهان چگونه است؟ يك وقت انسان جهان را مانند يك متن مي‌خواند، كه از آن به‌عنوان قرائت ياد مي‌كنيم. او در ادامه خاطرنشان كرد: در «مثنوي معنوي»، مولوي جهان را به گونه‌اي مي‌خواند. مهم‌ترين مطلبي كه او تبيين مي‌كند، همه‌ي پديده‌ها را صورت‌هايي مي‌داند كه معنا دارند. تعبير معنا در آثار مولوي بسيار به‌چشم مي‌خورد و اين تعبير صورت و معنا بيش از تعبير ظاهر ديده مي‌شود و اين دو متفاوت است. وي همچنين تأكيد كرد: معنا در جايي معنا پيدا مي‌كند كه معنادهنده‌اي باشد و همچنين خواننده‌اي. متن اگر خوانده نشود، نمي‌شود گفت معنادار است. مسلم است كه چنان‌چه خواننده‌اي باشد، معنا هم هست. وقتي مولانا پديده‌ها را صورت‌هايي مي‌داند كه داراي معنا هستند؛ يعني آن‌ها را مي‌خواند، و چون مي‌خواند، از معناي صورت‌ها سخن مي‌گويد. اشعار مولانا درباره‌ي معنادار بودن جهان متعدد است. مجتهد شبستري در پاسخ به اين پرسش كه خواندن مولانا چگونه است، تصريح كرد: مولانا جهان را به گونه‌ي حكايت مي‌خواند. حكايت، تعريف كردن و شرح حوادث است و همچنين معنا بخشيدن به آن حوادث، سرگذشت‌ها و جاودانه كردن آن‌هاست. در حكايت درباره‌ي موجودي سخن نمي‌گويد؛ از خود آن كس و چيز سخن مي‌گويد. از نسبتي كه با آن كس پيدا كرده است، سخن مي‌گويد، از كاري كه او با حكايت‌كننده مي‌كند. درواقع از مهر و وفا و خشم و غضب آن كس در حكايت مي‌گويد. اين محقق و پژوهش‌گر فلسفه گفت: شيوه‌ي خواندن مولانا از جهان، حكايت است و ما در اولين بيت از اولين دفتر «مثنوي» با تعبير حكايت روبه‌رو مي‌شويم؛ چنان‌چه مي‌گويد بشنو از ني چون حكايت مي‌كند. تمام اين كتاب، حكايت است و اين‌كه در آغاز از مفهوم حكايت استفاده مي‌كند، طليعه‌ي خوبي است. شيوه‌ي اين حكايت، شكايت است و آن شكايت عشق است. او در ادامه با استناد به بيت‌هايي از «مثنوي معنوي» تأكيد كرد: مولانا در جاهاي گوناگون گفته است آن‌قدر حكايت گفته‌ايم كه خود حكايت شده‌ايم. مجتهد شبستري در ادامه باطن حكايات را حضور دانست و افزود: آن‌جا كه حضور است، سرگذشت‌ها معناي سرگذشت‌ بودن‌شان را از دست مي‌دهند. اين استاد دانشگاه در ادامه اظهار كرد: چرا مولانا در «مثنوي» از داستان استفاده كرده است. گفته مي‌شود مولوي اين داستان‌ها را مي‌گويد كه در فضاي لطيفي معارف عرفاني را مطرح كند؛ اما من عرض مي‌كنم وقتي مولانا فضاي داستاني مي‌سازد، در نظر او، آن‌چه در بطن داستان مي‌گويد، غير از داستان نيست. عرفان مولانا يك عرفان داستاني است و اگر اين را قبول كنيم، مي‌توانيم بپذيريم مولانا جهان را به‌صورت حكايت قرائت مي‌كند. مجتهد شبستري در پايان با تبيين مفهوم جان آدمي در نزد مولانا يادآورد شد: آن‌جا كه مولانا شكل‌گزاري فلسفي و يا حكمتي را بيان مي‌كند، آن‌جا نيز او دارد اتفاقات را بيان مي‌كند، كه درواقع چه اتفاقي در عالم دارد مي‌افتد و همواره ذهنش مشغول اتفاق‌هاست. انتهاي پيام
  • دوشنبه/ ۷ آبان ۱۳۸۶ / ۱۴:۳۸
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 8608-04091
  • خبرنگار :