دومين روز از كنگرهي بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا صبح امروز كار خود را آغاز كرد.
به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفهي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سروش دباغ كه در نشست حكمت و فلسفهي كنگرهي مولانا سخن ميگفت، دربارهي «سه تلقي از سكوت در نزد مولانا» گفت: آنگونه كه از «مثنوي معنوي» و «ديوان شمس» برميآيد، ميتوان ميان سه نوع سكوت نزد مولانا تفكيك قايل شد.
عضو مؤسسهي پژوهشي حكمت و فلسفهي ايران در ادامه ضمن توضيح مفهوم «سه تلقي از سكوت» يادآورد شد: سكوت اخلاقي اولين نوع سكوت است؛ سكوتي است كه سالك طريق طي درنورديدن مراتب سلوك، آن را در مقام عمل بهكار ميگيرد. اين سنخ از سكوت ناظر به آفات لسان است و صبغهي عملي - اخلاقي دارد. چنين سكوتي كمتر صبغهي فلسفي - نظري دارد.
دباغ با خواندن بيتهايي از داستان «طوطي و بازرگان» تصريح كرد: در اين داستان به آفات زبان اشاره شده و اين را ميتوان سكوت اخلاقي ناميد. پس از اين، نوع دوم سكوت است و در حالت دوم سكوت، عارف در حال تجربهي عرفاني اگزيستانسي است. در اين حالت، سالك ديگر خودي نميبيند و به مقامي كه در ادبيات عرفاني تحت عنوان فنا ياد شده، متعلق است. سكوت وجودشناختي درواقع متعلق به حالتي است كه سالك مدهوش ميشود. در دفتر اول «مثنوي» پارهاي از ابيات از اين مقام خبر ميدهند.
سروش دباغ پس از توضيحي دربارهي سكوت وجودشناختي، از سكوت دلالتشناسي با عنون نوع سوم سكوت ياد كرد و افزود: در سكوت دلالتشناسي، عارف پس از آنكه از مدهوشي و استحاله بيرون آمده، دنبال صورت بستن تجربههاي اگزيستانسي و اشراقي خودش است و اينجا با يك پارادوكس مواجه ميشود.
اين پژوهشگر فلسفه در پايان تأكيد كرد: گلايهاي كه عرفا از تنگناي زبان ميكردند، مربوط به همين مقام است. يكي از كارهايي كه عرفا ميكردند، اختيار كردن سكوت بود؛ سكوتي كه صبغهي سلبي دارد و امري اشارهيي است؛ چون با امر كرانمند نميتوان به سراغ امر بيكرانهاي رفت؛ بههمين خاطر، مولانا آرزو ميكرد كاش هستي را زباني داشتي، و اينجاست كه عارف بيش از هر چيز متوجه عجز و سويههاي سلبي خويش ميشود.
همچنين مهدي دهباشي دربارهي «وحدت از داد در هستيشناسي مولانا» گفت: دوگانگي و كثرتگرايي در عرصهي هستي از يك طرف، و وحدت از داد پيوسته در قلمرو هستيشناسي و شناختشناسي از ديرباز مورد توجه حكما و عرفا بوده است. اين بحث در تفكرات فلسفي بويژه در نظريهي شناخت در قالب سوژه و ابژه، رابطهي عالم و معلوم و نقش من در تبيين جهان مطرح است.
دهباشي در ادامه خاطرنشان كرد: مولانا در جهانبيني خود همچون عرفاي ديگر همانند ابن عربي قلمرو هستي و عالم امكان را همچون قلمرو ذهن و معرفت در پرتو گسترهي شعاع نور وحدت و حقيقت توجيه ميكند.
اين پژوهشگر فلسفه تصريح كرد: در نگاه مولانا، غلبهي وحدت بر كثرت در سرتاسر عالم هستي سايه افكنده و با معرفت شهودي، وحدت كثرات و اضداد را از نگاهي فراسوي عالم امكان و فراتر از شناخت متعارف نظاره ميكند.
او در ادامهي صحبت به بحث وحدت اضداد در دو قلمرو هستيشناسي و شناختشناسي مولانا پرداخت.
به گزارش ايسنا، كيارش آرامش نيز دربارهي «فلسفه و اخلاق پزشكي از ديدگاه مولانا» تصريح كرد: اگرچه مولاي روم خويش را در «ديوان كبير» طبيب ناميده، در نزد او، پزشكي نيز در كنار فلسفه و هندسه علم بناي آخور است و خود نميتواند بالذات ارزشمند تلقي شود؛ مگر آنكه ابزاري باشد براي تحقق هدف متعالي انسان؛ يعني دچار آفت «بتر» نشود و درك استثنا نكند.
آرامش همچنين از ديدگاه هستشناختي، مولانا را واقعگرا دانست و از ديدگاه معرفتشناختي، از او بهعنوان عقلگرا ياد كرد و در ادامه به تبيين تفاوت معرفشناسي پزشكي از ديدگاه مولانا با تجربهگرايي امروزي پرداخت.
انتهاي پيام