"آيا متوليان راهآهن اصفهان ـ فارس سه هزاره سلوک معنوي ايرانيان را ميشکنند؟"
يك باستانشناس در مقالهاي با عنوان «آيا متوليان راهآهن اصفهان ـ فارس سه هزاره سلوک معنوي ايرانيان را ميشکنند؟» به توضيح شرايط، ويژگيها و تاريخ شهر استخر و آثار و بناهاي هخامنشي منطقه پرداخت. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن كامل مقالهي شهرام زارع به اين شرح است: فرهنگ و مدنيت ايراني روزگار ما چالشهاي بسياري فراروي خود دارد. چالشهاي ميراث فرهنگي و طبيعي که در قامت نزاع ميان سازمانهاي متولي اين ميراث با دستگاههاي اجرايي و عمراني يا با دوستداران و حاميان ميراث فرهنگي رخ نموده، از بارزترين نمودهاي اين چالش است. بهنظر ميرسد، مسالهي «بودن» و «هويت داشتن» در هيات «ارج نهادن به ميراث فرهنگي» يکي از شاخصهها و ويژگيهاي مهم اين سالها براي بخش بزرگي از جامعهي ايراني مطرح شده است. حجم بالاي فعاليتهاي عمراني يا «نهضت آبادسازي» که در قالب طرحهاي کلان اكتشاف نفت، سدسازي، راهسازي و ... در دست اجراست، هريک بهنوعي ناقض قوانين ميراث فرهنگي و طبيعي شدهاند و چنان شده است که دولت، هم مهمترين حافظ ميراث فرهنگي است و سالانه هزينههاي فراواني در اين راه صرف ميکند و هم بزرگترين عامل تخريب محوطههاي باستاني و يادمانهاي کهن. مدرسهي چهارباغ و ميدان نقش جهان اصفهان، سد سيوند (در درهي بلاغي فارس)، حدود 400 طرح سدسازي در دست طراحي و اجرا و اکنون عبور راهآهن اصفهان ـ فارس از ميان دو کوه نقش رستم و مهر در دشت مرودشت از مهمترين مصاديق اين امر در چند سال اخير بهشمار ميآيند. متاسفانه چنين طرحهايي همواره با صرف نيرو و هزينههاي مادي و معنوي بسيار، با رايزنيهايي نهچندان کارشناسانه و توافقهايي بر همان مبنا آغاز ميشوند و در نهايت، با برون افتادن از پرده و در معرض داوري همگاني قرار گرفتن محل اشکال ميشود. طرح عبور راهآهن اصفهان ـ فارس از کنار مجموعه آثار جهاني موسوم به نقش رستم نيز از جملهي اين طرحهاست که از قضا براي سرزمين ما بسيار هم حياتي است؛ اما با كاري كه منجر به تخريب يکي از مهمترين و بزرگترين مجموعههاي باستاني و تاريخي ايران ميشود، چه ميتوان كرد كه با موازين ميراث فرهنگي سخت ناساز و ناهماهنگ است. طرح مسير راهآهن اصفهان ـ فارس درحالي تصويب شده است که در صورت به اجرا درآمدن، «حريم و چشمانداز فرهنگي» مجموعهي جهاني تخت جمشيد شکسته خواهد شد. افزون بر آن، مسير راهآهن از ميان دو کوه نقش رستم و مهر خواهد گذشت که فاصلهي اين دو کوه از يکديگر تنها دو تا سه کيلومتر است و دست کم براي سه هزاره بهطور مستمر جايگاهي مقدس براي ايرانيان بوده است. در طول سه هزاره مجموعه آثاري آييني و يادماني از دورههاي عيلامي، هخامنشي، فراهخامنشي، ساساني و آغاز اسلامي در اين مجموعه پديد آمده و به جا ماندهاند که امروزه بالغ بر 30 اثر آن براي ما شناخته شده و نمايان است. از آن ميان، يکي از مهمترين آثار اين مجموعه که قريب سه هزاره سلوک معنوي ايرانيان را در مربعي پنج در پنج کيلومتري در خود قرار داده، شهر کهن استخر است. شهر و مجموعهي کهن استخر، يکي از بلندآوازهترين جايگاههاي تاريخي ايران است که بهدليل همجواري با مجموعههاي بزرگي چون تخت جمشيد و نقش رستم کمتر به عموم شناسانده شده است. شايد بارزترين اهميت استخر (علاوه بر اينکه جزيي از اجزاي يکي از بزرگترين مجموعههاي باستاني ايران است) اين باشد که خاستگاه يکي از بزرگترين حکومتهاي دنياي باستان، يعني شاهنشاهي ساساني است. اگرچه 300 سال پيش، نخستين سياحان اروپايي از اين شهر کهن نام بردهاند، اما هنوز پژوهشهاي جامع و کاملي دربارهي اين مجموعهي کهن صورت نگرفته است. با اين وصف، امروزه ميدانيم که اين شهر در دورهي هخامنشي و پس از آن و سپس دورهي ساساني و سدههاي ابتدايي اسلامي اهميت ويژهاي داشته است. شهر استخر، متمايل به رشتهكوه مهر و در جهت جنوبي رود پلوار (که با گذر از درهي بلاغي، سد سيوند بر آن بسته شده است و طي ماههاي گذشته هياهوي بسياري برانگيخت) قرار گرفته است. نقش رستم در دو كيلومتري شمال غربي، تخت جمشيد در هشت كيلومتري جنوب غربي و تخت گوهر در نزديكي نقش رجب نيز در دو كيلومتري غرب آن قرار دارند. نخستين توصيف از شهر استخر را همانطور كه گفته شد، حدود 300 سال پيش، جان استرويس ـ جهانگرد انگليسي ـ در سال 1672 ثبت کرده است. پس از وي، سياحان و محققاني چون كرپورتر، ريچ، تكسيه، جيمز موريه، سر ويليام اوزلي، فلاندن و کست، ارنست هرتسفلد، اريخ اشميت، دونالد ويتکامب و ... دربارهي اين مجموعهي مهم باستاني قلمفرسايي كرده يا تصاويري از خود بهجا گذاشتهاند. باستانشناس و ايرانشناس آلمانيتبار ـ ارنست هرتسفلد ـ در آغاز دههي 1930 ميلادي مسجد آغاز اسلامي اين شهر را از حجاب خاک بيرون آورد و پژوهشهاي درخشاني را دربارهي آن انجام داد. پس از او، اريک اشميت كاوشهاي استخر را در نيمهي دوم دههي 1930 ادامه داد. اشميت اعتراف ميکند که تشخيص باقيماندههاي شهر اوليهي استخر بهدليل همپوشاني استقرار در دورههاي بعد بسيار دشوار است و به کاري گستره، وقتگير و دقيق نياز دارد. دونالد ويتکامب از ديگر پژوهشگراني است که دربارهي استخر قلمفرسايي کرده است. وي بر اين باور است که مسجد استخر نخستين مسجد ساختهشده در ايران است. به باور او، مسجد استخر توسط زياد بن ابيه در زمان فرمانداريش در استخر در فاصلهي سالهاي 659 ـ 662 ميلادي بنياد نهاده شده است. بنابراين بايد بهعنوان نخستين مسجد ساختهشده در ايران يعني پيش از سجدهاي سيراف و شوش مطرح شود. پژوهشگر ديگري به نام ليونل بي ير اين فرض را مطرح ميكند که ساختار اوليهي بناي اين مسجد به پيش از اسلام برميگردد و مربوط به آتشكدهي بزرگي در دورهي ساساني ميشود که کرتير، موبد بزرگ آن زمان، رياست آنرا برعهده داشته است. بنا به كاوشهاي ارنست هرتسفلد و پژوهشهاي محققان ديگر و همچنين آگاهيهاي برخاسته از متون مورخان و جغرافينويسان مسلمان، پلان مسجد تا اندازهي زيادي براي ما شناخته شده است. رونق و آباداني و اهميت اين شهر بر اين استوار بوده که در بيشتر متون کهن جغرافيايي و تاريخي سدههاي نخست اسلامي دربارهي اين شهر سخن رانده شده است. از جمله شگفتيهاي اين مسجد، اين است که بهعنوان نماد شهر، تداوم سلوک معنوي ايرانيان را در طي نزديك به دو هزار سال بهنمايش ميگذارد؛ چنانکه بر مبناي اقوال مندرج در متون تاريخي، اين شهر داراي يکي از مهمترين معبدهاي ناهيد بوده است. يافتههاي ديگر نيز بر وجود آتشکده صحه ميگذارند و بالاخره در آغاز حضور و ظهور اسلام نيز مسجد شهر ايجاد شده است. اقوال مندرج در متون تاريخي نيز همگي مويد اين امر هستند، چنانکه علاوه بر مورخان و جغرافينگاران، حکيم توس نيز در شاهنامه بارها و بارها از اين شهر کهن و بلندآوازه بهعنوان يک مرکز حکومتي و ديني نام برده است. متاسفانه پس از اشميت، يعني از 70 سال پيش تاکنون، پروندهي كاوشهاي جدي و گسترده در استخر بسته شد و چنان پژوهشهايي ديگر بهدست فراموشي سپرده شدند. ويتکامب نيز که در سالهاي اخير چندبار علاقهي خود را براي از سرگيري کاوشها و پژوهشهاي استخر بيان كرده، ناکام مانده است. امروزه، دانستههاي ما از پيش از دورهي ساساني و بويژه دورهي هخامنشي استخر، بسيار ناچيز است. همچنين آگاهيهاي درستي از محدودهي گسترش شهر و وسعت حقيقي آن وجود ندارند. امروزه، تنها ميتوان تصور کرد که هستهي اصلي شهر در دورهي هخامنشي شكل گرفته، در دورههاي بعد از هخامنشي رشد كرده است، در اوايل دورهي ساساني به مهمترين شهر ايالت فارس تبديل ميشود و در سدههاي نخست دورهي اسلامي همزمان با گسترش شهر شيراز موقعيت خود را از دست ميدهد. دکتر کاميار عبدي به بهترين شيوه، موقعيت محيطي اين مجموعهي بزرگ را که شهر استخر نيز در ميان آن قرار دارد، بيان ميکند: «هنگامي که موقعيت آثار و محوطههاي عيلامي، هخامنشي، ساساني و اسلامي دشت مرودشت مانند تخت جمشيد، تخت گوهر، نقش رستم و نقش رجب را که در مربعي پنج در پنج کيلومتري قرار گرفتهاند، مرور کنيم، درمييابيم که اين مجموعهي کهن، ارتباط زنجيرهواري دارد و مانند يک «پازل تاريخي» مانند مجموعهي بازار و ميدان نقش جهان اصفهان در ارتباط تنگاتنگ با يکديگر است، اما چون زمان بسياري از آن گذشته، روابط ميان مجموعه بهسادگي قابل شناسايي و ردگيري نيست و نيازمند انجام پژوهشهاي دقيق و گسترده است. نقشبرجستهي عيلامي نقش رستم، مجموعهي آثار تخت جمشيد، بناي ناتمام تخت گوهر، آرامگاههاي شاهنشاهان بزرگ هخامنشي و نقشهاي برجستهي شاهان ساساني در نقش رستم (که خود کوهي مقدس است) و آثار ساساني ـ اسلامي شهر استخر، همه از وجود تحرك و جنب و جوش فراوان در دورههاي عيلامي، هخامنشي، ساساني و اسلامي در اين مربع پنج در پنج کيلومتر حكايت دارند». متاسفانه با وجود آنکه همهگونه شواهد اعم از شواهد تاريخي و باستانشناسي دربارهي اهميت اين مربع پنج در پنج کيلومتري وجود دارند و بررسيهاي باستانشناسي ماههاي اخير در اين محدوده (آثار و محوطههاي پارينه سنگي، نقشبرجستهي عيلامي، اثر رنگ روي آرامگاههاي هخامنشي، قبرهاي کوه رحمت) همچنان از بکر بودن آن حکايت دارند، قرار است، راهآهن اصفهان ـ فارس از ميان اين مجموعهي منحصربهفرد تاريخ بشري بگذرد و به بهانهي فراهم آوردن امکان دسترسي خوب براي گردشگري، چشمانداز فرهنگي، شرعي، عرفي و رسمي آنرا نقض کند. انتهاي پيام