ساعت 17:30 در مركز هنرپژوهي نقش جهان بسياري از كساني كه او را ميشناختند، آمده بودند، تا سپاسگزار 40 سال خدمت بيمنت او در عرصهي ميراث فرهنگي و معماري كشور باشند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در مراسم بزرگداشت دكتر باقر آيتاللهزاده شيرازي كه با حضور خود او برگزار شده بود، نخست، همدورهييها و همنسلهايش از او گفتند؛ از خاطراتي كه لحظه لحظهي آنرا به خاطر ميآوردند و از عشق به كاري كه استاد با همهي وجود در دامان آنها گذاشت.
پس از سخنان نخستين سيدمحمد بهشتي ـ رييس اسبق سازمان ميراث فرهنگي ـ بهعنوان مجري اين بزرگداشت، سيدمهدي حجت ـ بنيانگذار سازمان ميراث فرهنگي ـ با اشاره به زندگي سرشار از علم و آگاهي دكتر شيرازي و يادآوري چند خاطره از دورانهايي كه با او سپري كرده بود، پيشنهاد كرد كه هياتي از استادان مرمت، چه با روي خوش و چه با زور از مطالب عظيمي كه در ذهن پدر معماري و مرمت ايران است، نت بردارند و آنها را ميراث آيندگان خود كنند.
محمدحسن محبعلي ـ كارشناس پيشكسوت حوزهي ميراث فرهنگي ـ نيز از چگونگي آشنايي خود با شيرازي در كارگاه مرمت سخن گفت و افزود: هميشه پس از مطالعه، تحقيق و بررسي، تصميمگيري و به نتيجه رساندن كارها برايم سخت بود؛ ولي استاد هميشه اين جرات را به من ميداد. او گذشته از تمام علم، تكنيك، مطالعه، رسم و هندسه، عشقي در كار داشت كه علوم و اطلاعاتاش را كنار ميزد و هرگاه قصد انجام كار را داشت، آنرا بهنحو احسن انجام ميداد.
سپس نوبت شهريار عدل ـ كارشناس آثار تاريخي ـ بود كه استاد را دايرهالمعارف اصفهان بنامد و بعد جهاني شدن او را هنر مرمت او بداند.
اسكندر مختاري نيز با اشاره به گذشت 34 سال از آشنايي خود با دكتر شيرازي، هنوز او را الگوي خود و مرجع تقليد مرمتگران ميداند.
مدير پايگاه محور فرهنگي تهران به سه مقطع مهم كاري دكتر شيرازي اشاره كرد؛ نخستين فعاليتهاي او در دفتر سازمان حفاظت آثار باستاني از سال 1345 تا انقلاب اسلامي، سپس مقطع بحراني در خطر بودن ميراث فرهنگي در زمان انقلاب و جنگ هشت ساله كه باز هم وي سربلند بيرون آمد و دورهي بازنشستگياش كه در اين زمان نيز همچنان تاثيرگذار و مرجع تقليد مرمتگران بود.
حال نوبت استاد است؛ او پشت تريبون رفت و پس از تشكر از همه، كلام خود را با سخن دوست آغاز كرد و اينكه هنوز آرزو دارد، اي كاش كار مرمت در آينده نيز بهنحو احسن انجام شود.
استاد آرزو كرد كه همانگونه كه نسل او مرمت را به ارث برد، آيندگان نيز آنرا به بهترين نحو به ارث ببرند.
آيتاللهزاده شيرازي گفت: سراغ مرمت رفتم، چون زماني كه از پدرم دربارهي انتخاب شغل آيندهام پرسيدم، پاسخ داد كه شغلي را پيدا كن كه آخر و عاقبتت را به خير كند و هم خدا و هم بندهي او از تو راضي باشند و اين شد كه براي انجام حرف پدر و با علاقهي خود نخست به مرمت مساجد روي آوردم.
نوبت شاگردان و مريدان اوست كه يكي پس از ديگري با اشكي كه از سر ذوق ميريختند، هرچند با زبان الكن براي پاسداشت زحمات او تلاش ميكردند.
سر بر كاغذهاي خود براي نگاشتن آنچه شاگردان دكتر شيرازي از آن بهعنوان سپاسنامه ياد ميكردند، داشتم كه ناگهان همهمهاي سالن را پر كرد، سر بلند كردم، همه به سمت سن و ميز استاد ميدوند، حال او بد شده است؟ ولي نه، انگار قضيه جديتر از تنگي نفس است. او را روي ميز ميگذارند و تنفس مصنوعي ميدهند.
با اوژانس تماس گرفتند، ولي براي دقايقي كه مانند چند ساعت گذشت، هيچ خبري از اورژانس نبود. ده دقيقه گذشت، دكتري را از خيابان به بالين استاد آورند. ثانيهها سنگينتر از آناند كه نفسهاي حبسشده را در حنجرهها در خود بتوانند جا دهند.
بالاخره ماموران اورژانس رسيدند. سالن بايد خلوت شود، اين دستور آنهاست و همه با نگراني و دلهره قدمي به عقب برداشتند. شاگردان استاد هريك در گوشهاي دستها را به آسمان بلند كردند و اشكهايشان بر گونهها روان بود. همدورهييها هم كه نميدانستند چه كنند و همديگر را به آرامش دعوت ميكردند.
بالاخره ماموران اورژانس دست به كار شدند و استاد را به بخش احياي بيمارستان منتقل كردند. بيشتر حاضران در مراسم بزرگداشت دكتر شيرازي به بيمارستان رفتند؛ انگار بزرگداشت را به بخش اورژانس بيمارستان آورده بودند.
از هركسي كه حال استاد را پرسيدم، حتا حوصلهي سر بلند كردن هم نداشت.
دكتر از اتاق احيا بيرون آمد، زانوهاي پسر استاد تاب ايستادن نداشتند ...
هرچند شاهد همه چيز بودم، اما هنوز هم خبر را نميتوانم باور كنم. حال نوبت من است كه خبر را مخابره كنم:
باقر آيتاللهزاده شيرازي درگذشت
عمر مردي شايستهي تمدني بزرگ به پايان مراسم بزرگداشت نرسيد
انتهاي پيام