*با پيشكسوتان جهاد و شهادت* يك آزاده: اگر دفاع‌مقدس را جز به عشق معنا كنيم جفا كرده‌ايم بچه‌هاي جنگ را فراموش نكنيد

به لحظه لحظه اسارتم قسم، قرار گرفتن در شرايط سخت و دردآور شكنجه‌هاي اسارت، جزو لذت‌هاي عميق زندگي من است كه از آن بهره‌مند شده‌ام. ابوالقاسم عيسي‌مراد فوق‌ليسانس روانشناسي باليني متولد سال 1344 اولين بار در سن 19 سالگي به جبهه رفت و بعد از هفت ماه حضور،در تاريخ دهم شهريور سال 1365 در جريان عمليات كربلاي 2 اسير شد و تا تاريخ 69/6/8 در اسارتگاه‌هاي عراق به سر برد. آن‌چه در زير مي‌خوانيد گفت‌وگوي خبرنگار ايسنا با ابوالقاسم عيسي‌نژاد است. از ساعت سه بعد از ظهر براي صعود به قلل حاج عمران حركت كرديم. ساعت 12 شب بود كه به قله رسيديم. از سه طرف در محاصره بوديم تا اين‌كه ساعت 8 صبح اسير شديم. بعد از اين‌كه به اسارت درآمديم دست، پا و چشم ما را بستند و ما را به پادگان چومان مصطفي در پشت قله‌هاي حاج عمران بردند. در آن‌جا بود كه نيروهاي كرد و فرماندهان عراقي به زور تعدادي از بچه ها را وادار به انجام مصاحبه كردند. بعد از آن ما را در حالي كه سوار آيفا بوديم به سمت اربيل بردند. در اربيل ما را به زيرزميني با حدود 15 پله بردند كه فقط يك لامپ 60 در گوشه‌اي از آن روشن بود. پس از دو روز شكنجه آن محل را به سمت استخبارات عراق كه منطقه‌اي در بغداد بود ترك كرديم. 4-3 شب را در زندان تنگ و تاريك آن‌جا كه معروف به زندان‌هاي ناصريه بود گذرانديم. بعد از آن به سلول‌هاي ديگري منتقل شديم كه منافقين در آن‌جا حضور داشتند و فارسي با بچه‌ها صحبت كرده و گفت‌وگو مي‌گرفتند. در عين اين‌كه به شدت اسرا را كتك مي‌زدند. روزهاي به شدت دردآوري بود. گرماي شديد، تشنگي،شكنجه و مجروحين كه به شدت خونريزي داشتند. روز هشتم بود كه ما را به كمپ 9 اسرا در رماديه بردند. آن‌جا اسراي سال‌هاي 63 و 64 هم بودند ما هم كه سال 65 اسير شده بوديم. روز اول حضور ما در كمپ برابر با 18 شهريور بود. با حالت تقريبا عريان ما را روي ريگ‌هاي داغ نشاندند و با ميل گرد، نبشي، تسمه ماشين و هر وسيله ديگر زدند. تمام بچه‌ها شهادتين خود را گفتند. اين شكنجه‌ها به دستور افسري به نام «خضير» بود كه در سخنانش به جمهوري اسلامي توهين مي‌كرد و مي‌گفت كه شما را به زور به جنگ آورده‌اند. طي شكنجه‌هاي روز اول دو تن از بچه‌ها در حالي كه بدن‌هايشان زخمي و پاره پاره بود، يا زهرا و يا حسين بر لب داشتند شهيد شدند. حدود 72 نفر بسيجي بوديم كه همزمان و در طي عمليات اسير شده بوديم و آنها با تحميل كردن گرسنگي و تشنگي بر ما قصد داشتند انتقام كشته و زخمي‌هاي خود در عمليات را از ما بگيرند. مشكلاتي از اين دست و حتي بيشتر داشتيم ولي بچه‌ها با اميد، ايمان، اعتقاد و اعتماد به نفسي كه داشتند ارزش‌هايي را در دورنماي ذهن خود مي‌ديدند كه به عنوان مدافعين جمهوري اسلامي آنها را تحمل مي‌كردند، سختي‌ها را به جان مي‌خريدند و دشمن را به زانو در مي‌آوردند و اينها دروغ و افسانه نيست. در كتاب روانشناسي اسارت موضوعات رواني پيش آمده در دوران اسارت براي يك اسير را از بعد روانشناسي باليني بررسي كردم و در مورد راه‌ها، مكانيز و ساز و كارهايي كه يك اسير مي‌توانست با كمك آنها شرايط دشوار اسارت را تحمل كند و از مشكلات بعدي پيشگيري نمايد نيز سخن گفته‌ام. به طور مثال بچه‌ها با توكل به خدا و توسل به ائمه (ع) با وجود تمام فشارهايي كه عراقي‌ها وارد مي‌كردند سعي در حفظ بهداشت رواني خود داشتند. اعتقاد من اين است كه انسان در شرايط سخت جوهره وجودي خود را آشكار مي‌كند. بچه‌ها كمك‌هاي امام زمان (عج) را به چشم مي‌ديدند و فقط كساني كه از امام زمان (عج) ياري مي‌گرفتند مي‌توانند بگويند كه چه زيبا حمايت مي‌شدند؛ زيرا شلاق و زنجير و ميلگرد با بدن انسان هيچ سازگاري ندارند. اما زماني كه شكنجه‌ها معنادار گردد براي انسان قابل قبول‌تر مي‌شود و در قرآن و كلام معصومين (ع) به تكرار مي‌خوانيم كه انسان‌هايي رشد مي‌كنند و بالنده شده و داراي ارزش‌هاي قوي مي‌شوند كه ميزان تحمل‌پذيري‌شان در شرايط بد زياد باشد. درد و نگراني و سختي براي اهل خداست و كساني كه اهل فكر هستند. ارتباط عميق عاطفي بچه‌ها يكي از دلايل بالا بودن تحمل‌پذيري ما بود و نيز درس خواندن يعني تعليم و تعلمي كه در اسارت به وجود مي‌آمد، مرتب تدريس مي‌كرديم، مي‌خوانديم و آموزش مي‌ديديم. انواع كلاس‌هاي زبان انگليسي، فرانسه، آلماني، عربي، قرآن، تفسيير، تجزيه و تركيب، حتي در سطح نهضت سوادآموزي داشتيم. در مناسبت‌هاي مختلف مراسم داشتيم كه باعث مي‌شد بچه‌ها فشار رواني و نگراني‌هايي كه در اسارت بود را تحمل كنند. اما با وجود تمام اين راهكارها براي مقابله با اثرپذيري از محيط اسارتگاه بعد از آزادي مشكلاتي پيش مي‌آيد كه قابل پيشگيري و انكار نيست. يكي از اين اختلالات PTSD نام دارد. اختلالات استرس‌زايي كه پس از حادثه به وجود مي‌آيد و بعد از 6 ماه خود را نشان مي‌دهد كه اين عارضه علائم مختلفي همچون كابوس‌هاي وحشتناك، اختلال در خواب، اختلال در خلق و خوش شخص چون افسردگي و گاهي شيدايي دارد. حتي ممكن است اين افراد در ارتباطات بين فردي خود هم دچار مشكل شوند. البته اين مشكلات در بين آزادگان ايراني كمتر از اسراي عراقي كه ارزش‌هاي اعتقادي خيلي براي آنها معنا ندارد، ديده مي‌شود. در محدوده‌ اعتقادي ما همه چيز مي‌توانند خود را در ايمان تجلي دهند. هدف من از شركت در دفاع مقدس مثل ديگران، تفكر، انديشه و اعتقاد بود كه اين را روح ملكوتي و اشراف معنوي حضرت امام در وجود رزمندگان ايجاد كرده بود. من عشق را در همان سختي‌هاي دوران اسارت متبلور ديدم. اگر واژه‌ دفاع مقدس را جز به عشق معنا كنيم جفا كرده‌ايم. درحوزه‌ دفاع مقدس انسان‌ها به جايگاه رفيعي دست يافتند. اولين دستاورد دفاع مقدس پيدا كردن يك روح معنوي و يك عرفان عملي در وجود رزمنده‌ها بود و در فرهنگ جامعه تسري پيدا كرد. اگر امروز بخواهيم فرهنگ جهاد و دفاع مقدس را با همان زيبايي كه بود و ترسيم عاشقانه‌اي كه حضرت امام خميني (ره) داشتند و مقام عظماي ولايت دارند ترسيم كرده و با همان ظرافت هنري كه در اين اتفاقات هست به گوش نسل جوان و نسل‌هاي بعد برسانيم به همان اندازه مي‌توانيم موفق باشيم. مهم‌ترين كار در رساندن اين فرهنگ است كه در يك مقطع 8 ساله متولد شد. دفاع مقدس يك سمبل واقعي عاشقانه است. جنگ ما جنگ ارزش‌ها و نبرد حق عليه باطل بود و اين شعار نيست، شعور است. تحقيقات در حوزه‌هاي روانشناسي نشان مي‌دهد كه رزمندگان اهل احساس صرف نبودند. تعقل‌گرايي و انديشه‌مداري آنان ثابت شده است.اگر از رزمندگان سؤال شود كه اگر زمان به عقب برگردد چه مي‌كنيد؟ مي‌گويند همان كار را تكرار مي‌كنيم و اين يعني در حوزه اعتقادي و احساس عقب‌نشيني نكردن. و دليلش هم اين است كه مرامشان، مرام ارزشي، درست، اعتقادي و منطقي بود. هركس به دنبال عرفان است بايد به نزد رزمنده‌ها برود و ببيند بچه‌هاي جنگ چه حرف‌هايي براي گفتن دارند؟.هنوز چندان از جنگ فاصله نگرفته‌ايم و اثرات آن در وجود ايثارگران جاري و ساري است. اگر به وصيت‌نامه شهدا مراجعه كنيم با دنيايي از معارف الهي، ديني و عملي روبه‌رو مي‌شويم كه به ما گوشزد مي‌كنند. بهترين سوژه براي كار كردن بعد از انقلاب اسلامي، دفاع مقدس است كه هركس در وادي خود مي‌تواند در اين زمينه كار كند. بهترين شعر و ادبيات را در حوزه‌ دفاع مقدس داريم. اشعاري كه ايثارگران با تمام وجود از جبهه، جانبازي،اسارت و شهادت مي‌گويند و بر دل هر خواننده و شنونده‌اي مي‌نشيند؛ زيرا بار معنوي دارد و عشق‌بازي‌ها در آن مستتر است. فرهنگ ايثار و شهادت را با هنر بايد منتقل كرد. منظورم صرفا فعاليت هنري نيست بلكه هنرمندانه منتقل كردن است. ما در جبهه هزاران هزار حلاج داشتيم كه به روي مين رفتند و با انتخاب «يا پيروزي و يا شهادت» ره صد ساله را يك شبه پيمودند و ثابت كردند كه: بزرگي سراسر به گفتار نيست دو صد گفته چو نيم كردار نيست انتقال اين فرهنگ خود هنر است و در اين مسير بايد از كساني كه در متن حادثه بوده‌اند استفاده شود. چه كسي مي‌تواند لحظه‌هاي شكنجه اسيري را كه بر اثر جراحات به شهادت مي‌رسد به تصوير بكشد؟ جز كسي كه با اسير شهيد همراه بوده است؟ انتظار شهدا از ما اين است كه فرهنگ ايثار و شهادت را نه به يك نسل بلكه به نسل‌هاي مختلف منتقل كنيم. اعتقاد من اين است كه بهترين پيام‌رسانان فرهنگ دفاع مقدس، خود بچه‌هاي دفاع‌مقدس هستند. رزمندگان ما خالصانه از همه چيز خود گذشتند و آن را تسليم دوست كردند. اگر بخواهيم نعمتي را كه جمهوري اسلامي ارمغان‌آور آن بود نام ببريم چيزي جز شهادت را نمي‌توان در نظر گرفت. ما براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت نيازمند انسجامي هستيم كه تحت لواي يك گروه فكري، تجربي و تخصصي قوي بتواند حركت‌هاي پراكنده‌اي را كه صورت مي‌گيرد راهبري و مديريت كند كه اگر جز اين باشد آسيب‌رسان است. اگر كسي كه تنها از دور دستي بر آتش داشته است مي‌خواهد در اين حوزه فعاليت كند بايد حتما از مشاوره ايثارگران بهره ببرد. خدمات‌رساني به اسرا زير نظر بنياد شهيد و امور ايثارگران انجام مي‌شود ولي ايراداتي هم به آن وارد است. به طور مثال مبتلايان به بيماري‌هاي «سايكو سوماتيك» بيماري روان‌تني كه طي آن بيماري‌هاي رواني باعث مشكلات جسمي مي‌شود را جزو جانبازان به حساب نمي‌آورند؛زيرا نمي‌دانند كه از عوارض شكنجه‌هاي روحي دوران اسارت است. سيستم‌هاي بيمار اداري باعث شده است گاهي جانبازان و آزادگان در بعضي قسمت‌ها مورد غفلت قرار بگيرند كه اين نيازمند ملاحظات دقيق‌تر و عميق‌تر است تا ميزان آسيب‌پذيري اين بچه‌ها را به حداقل برساند. اگر ما اين هنر را داشتيم اتفاقات خوبي مي‌افتاد. انتهاي پيام
  • شنبه/ ۱۳ مرداد ۱۳۸۶ / ۱۰:۱۹
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8605-11125
  • خبرنگار :