استاد سيدجعفر شهيدي كه در سالهاي پاياني هشتمين دههي زندگي پربار خود بهسر ميبرد، سالها در راه روشن كردن زواياي تاريخ اسلام، قلم زدن دربارهي زندگي ائمهي اطهار (ع) و واقعهي عاشورا، آموزش دانشجويان، فرهنگنويسي در لغتنامهي «دهخدا» و نوشتن براي حفظ فرهنگ اين سرزمين تلاش كرده است. او در راه اعتلاي اسلام و ايران ذرهذرهي وجود خود را گذاشته و گذشته و حالا بخشي از فرهنگ ايران وامدار نام سيدجعفر شهيدي است.
بهگزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، شهيدي كه از جمله آثارش، ترجمهي «نهجالبلاغه»ي حضرت علي (ع) است، هنوز دلش در نجف جا مانده است: «آنجا سايهي اميرالمومنين (ع) بود، حالا هم درست است دستمان كوتاه است، ولي متوسليم».
سال 1320 براي تحصيل علوم ديني و فقه و اصول راهي نجف ميشود، اما بعد از هشت سال، بيماري ناگزير او را به ايران بازميگرداند. هر هفته بايد خود را به پزشك نشان ميداده، درنتيجه از رفتن به حوزه بازميماند. براي گذران زندگي و بهمنظور ترجمهي متون عربي، نزد دكتر سنجابي ـ وزير فرهنگ وقت ـ ميرود، اما به او اشتغال به تدريس پيشنهاد ميشود. با ماهي 150 تومان در دبيرستان ابومسلم مشغول ميشود و بعد كه به او ميگويند با مدرك ليسانس حقوقش به 300 تومان خواهد رسيد، بدون شركت در كلاسها، ليسانس الهياتش را با بهترين نمرهها ميگيرد.
سپس علامه دهخدا از سيدجعفر شهيدي دعوت به همكاري ميكند و در نامهاي به دكتر آذر ـ وزير فرهنگ وقت ـ مينويسد: «او اگرنه در نوع خود بينظير، ولي كمنظير است». دهخدا در اين نامه ميخواهد كه به جاي 22 ساعت، به او شش ساعت تدريس اختصاص دهند؛ تا بقيهي وقتش را در لغتنامهي دهخدا بگذارند. مدتي اينگونه ميگذرد، تا سال 1340 كه با مدرك دكتري به دانشگاه منتقل ميشود. تدريس در دانشگاه تا سالهاي 45، 46 ادامه پيدا ميكند، اما بعد با ناامني دانشگاه، دانشجويان خود را به لغتنامه ميبرد؛ كه تا چندي پيش كه استاد با ناراحتي جسمي مواجه شد، پس از سالها، هنوز هم دانشجويانش چهارشنبهها به لغتنامه ميرفتند، تا در محضر او كسب فيض كنند.
شهيدي اولين كتابش را در نجف در رد احمد كسروي مينويسد، هرچند بر خوب بودن كارهاي تاريخي او ـ تاريخ آذربايجان، تاريخچهي چپق و قليان، مشعشيان و... ـ تأكيد ميكند. ديگر كتابش، سه جلد «جنايات تاريخ» توسط ساواك توقيف ميشود، اما بعدها با گذشت دورهي زماني، بعضي مطالب انتقادي را چندان ضروري نميبيند و آنها را از چاپ بعدي حذف ميكند.
شهيدي هرچند كتابهايي چون: شرح مثنوي، عرشيان، قيام حسين (ع)، زندگاني فاطمه زهرا (س)، زندگاني علي بن الحسين (ع)، شيرزن كربلا، امام حسين (ع) قيامي، ابوذر غفاري، گزينهاي از سخنان اميرالمومنين علي (ع)، زندگاني امام صادق (ع)، از ديروز تا امروز (مجموعهي مقالهها و سفرنامهها) و ترجمههايي چون: براهين العجم، تاريخ الاسلام التحليلي، علي بلسان علي، شوره الحسين (ع)، حيات فاطمه (س)، حياه الامام الصادق جعفربن محمد (ع) و حيات السيده فاطمه الزهرا (س) را در كارنامهي خود دارد، هنوز اما با شوري خاص دلبستهي نهجالبلاغه است و بر فصاحت و بلاغت آن، يعني كلمات رسا و همهكسفهمش و مطابقت آن با فهم شنوندهها، تأكيد دارد.
ميگويد: «بزرگان ادب عرب كه شيعه هم نبودهاند و حتا ميانهي خوبي هم با امام (ع) نداشتهاند، بلاغت خطبهها، نامهها و كلمات قصار نهجالبلاغه را ستودهاند».
استاد به اين موضوع اشاره ميكند كه اين كتاب در خارج از ايران از سدهي سه و چهار معروف بوده؛ اما بهدليل محافظهكاري ايرانيان و راه باز نكردن تشيع در اينجا، از قرن هشتم مورد توجه قرار گرفته است.
سيدجعفر شهيدي ميگويد: «اگر كسي بخواهد از يك زندگي درست و حسابي و خداپسند برخوردار شود، بايد نهجالبلاغه و دستوراتش را بخواند، چون هم مصلحت فردي در آن رعايت شده و هم مصلحت اجتماعي».
او اوايل انقلاب پافشاري ميكند تا به جاي متون عربي كتابهاي درسي، بخشهايي از نهجالبلاغه و اخلاقيات و اجتماعيات آن در كتابها قرار بگيرد؛ ميگويد: «زمان ما در مكتبخانه نه ملاي مكتب چيزي از نهجالبلاغه ميفهميد؛ نه دانشآموزان، و فقط قرآن ميخوانديم. اما از سال 1313 آيات منتخبي از قرآن و بخشهايي از نهجالبلاغه در دانشگاهها ارايه شد و كساني چون مهندس معينفر، دكتر طاهري و آيتالله طالقاني كه با نهجالبلاغه آشنايي داشتند، در اين زمينه فعاليتهايي كردند؛ منتها ما انتظارمان اين بود كه بعد از انقلاب مردم و بخصوص تحصيلكردهها بيشتر با نهجالبلاغه آشنا شوند، كه البته اين كار حكومت هم نيست».
شهيدي كه همواره به تاريخ اسلام و زندگي ائمهي اطهار (ع) توجه خاصي داشته است، دربارهي وضعيت پرداختن به تاريخ، بويژه تاريخ اسلام در ايران ميگويد: «متأسفانه آن چيزي كه كمتر به آن اهميت دادهاند، تاريخ است و علت اين است كه از ابتدا تاريخ را براي وقتگذراني ميخواندهاند».
او تأكيد ميكند: «وقتي در اروپا ميخواهند تاريخ بنويسند، چند نفر به تاريخ يك قرن مشغول ميشوند؛ ولي شرقيها اينگونه نيستند و تاريخ ما بيشتر شفاهي و نقلي است».
دكتر شهيدي با تأكيد بر اينكه تحليل تاريخي هنوز در كشور ما جا نيفتاده است، خاطرنشان ميكند: «اوايل انقلاب خواهش كردم گروهي براي تاريخ تشكيل شود، كه به نتيجه نرسيد. حالا هم مورخان خوبي داريم؛ اما به تاريخ اسلام كمتر توجه ميشود».
سيدجعفر شهيدي دربارهي وضعيت فلسفه نيز معتقد است: «فلسفهي ما تا ابن رشد خوب پيش رفته، اما از قرن پنج درجا زده است».
او ميگويد: «بزرگترين فيلسوف ما ميخواهد با چند كتاب در اتاقش تكليف دنيا را روشن كند؛ اما اينطور كه نميشود».
به اعتقاد شهيدي، «آنچه براي مردم و كشور ما اهميت دارد، اين است كه دانشجويان ما در هر رشتهاي كه هستند، در زمينهي علم، امروزشان بهتر از ديروزشان باشد». او ميگويد: «دانشجويان ما از لحاظ هوش و استعداد چيزي كم ندارند، اما نميدانم چطور است كه از 1400 سال پيش كه من اطلاع دارم، به سمت كارهاي عملي و تجربي نرفتهايم و برخلاف پژوهش علمي از لحاظ پژوهش تجربي عقبيم».
او با بيان اين مثال كه ما هميشه در ورزش كشتي جلو هستيم، اما در فوتبال نه، ميگويد: «كار دستهجمعي نيازمند گذشت و آزادي عمل است، كه ما هنوز عادت نكردهايم دستهجمعي جلو برويم».
به نظر شهيدي «ما به پژوهش عادت نداريم، آنچنان كه به دموكراسي، و اين چاله و كمبود را دانشجويان بايد پر كنند.»
از توصيههاي استاد اين است كه: «سعي كنيد امروزتان بهتر از ديروز باشد. از كاري كه براي اجتماع ميكنيد، انتظار پاداش نداشته باشيد و تكيهتان بيشتر بر معنويات باشد.»
به گزارش ايسنا، شهيدي اين روزها حدود دو هفته در بيمارستان بستري بود و عصر روز گذشته (سهشنبه) توانست به منزل برود.
ديدار بهيادماندني خود را با استاد در بهار 83 يادآوري كرديم، تا بهانهاي باشد براي سخن گفتن از مردي كه امروز، گفتن و نوشتن بهراحتي برايش ميسر نيست؛ مردي كه يك عمر قلم عصايش بود و نهجالبلاغه كلامش. دست دعا به درگاه حضرت حق برميداريم، كه جاودانگي انسان از اوست، و بسياري شهادت ميدهند كه شهيدي جاودانگي آثارش را از او هديه گرفته است.
با آرزوي طول عمر و سلامتي براي دكتر سيدجعفر شهيدي؛ اميد كه مسؤولان، اصحاب رسانه و مردم، قدردان زحمتها و خدمتهايش باشند؛ خدمتهاي كسي كه حالا ذرهذرهي وجودش در تن فرهنگ ايران و اسلام تنيده شده است. اميد كه اين سرزمين قدر مفاخر خود را بداند و بركت حضور آنها را پاس بدارد!
انتهاي پيام