«در سالهاي اخير، يکي از دلايلي که بارها براي مخالفت با آبگيري سد سيوند بيان شده و ازسوي موافقان نيز ناديده انگاشته نشده، عبارت بوده است از افزايش رطوبت ناشي از درياچه سد و تاثير مخرب آن بر آرامگاه کوروش و ديگر بناهاي سنگي پاسارگاد».
به گزارش بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مطلب بخشي از نوشتاري است كه رضا مرادي غياثآبادي در اختيار اين خبرگزاري قرار داده است.
وي در ادامهي اين نوشتار آورده است: با اينکه اين نگارنده افزايش رطوبت را در منطقه داراي چنين تاثيري بر آثار سنگي نميداند و اين نکته را بارها گفته و نوشته است، اما انتظار ميرفت، در اين مدت طولاني، کساني که آگاهي و تخصص کافي در اين زمينه داشتند، نظر خود را بيان کنند، تا تنها به کليگوييها بسنده نشده باشد؛ اما از آنجا که تاکنون چنين اظهار نظري را نديدهام و هيچيک از کساني که از تاثير مخرب رطوبت بر سازههاي سنگي سخن راندهاند، چگونگي فرآيند و فعل و انفعالات فيزيکي يا شيميايي چنين تخريبي را بازگو نکردهاند، کوشش ميشود، تا بر مبناي اطلاعات عمومي و غير تخصصي خود در زمينه عوامل تخريب سنگ و سازههاي سنگي، مطلب کوتاهي ارايه شود و اميدوارم باشيم، تا ايرادها و کمبودهاي آن با نظر اهل فن، اصلاح و برطرف شود.
اين باستانشناس ادامه داده است: از آنجا که سنگهاي کليست که گونهاي از سنگهاي آهکي هستند، داراي درجه سختي سه بوده و در نتيجه جزو سنگهاي نرم دانسته شده و قابليت پرداخت و صيقلکاري مطلوبي نيز دارند، تقريبا تمام بناها، سنگنگارهها و سنگنبشتههاي باستاني و ديگر آثار هنري با بهرهگيري از همين سنگ ساخته شدهاند. آثار باستاني تخت جمشيد، پاسارگاد، شوش، بيستون و ديگر يادمانهاي سنگي هخامنشي نيز با همين گونه از سنگهاي آهکي ساخته شدهاند.
مرادي غياثآبادي مهمترين عوامل تخريب، فرسايش سنگ و سازههاي سنگي را با تاکيد بر سنگهاي آهکي در چند بخش توضيح داده است.
دامنهي تغييرات دماي محيط
براثر دامنهي زياد تغييرات دماي روز و شب، بويژه در نواحي خشک و بياباني که اختلاف دما معمولا به 30 درجه سانتيگراد و براثر دامنهي تغييرات دماي ساليانه به 60 درجه ميرسد، سطح بيروني اثر سنگي نسبت به بخشهاي دروني آن دچار انبساط و انقباض بيشتري ميشود که ترکخوردگي و سرعت بيشتر در متلاشيشدن سنگ را به همراه دارد.
چنانچه اثر سنگي داراي بلورهاي ناهمگرا باشد، موجب ميشود، تا ضريب انبساط خطي طولي و عرضي آن متفاوت باشد و روند تخريب را سرعت بخشد. ضريب انبساط خطي سنگ آهک بين 25 تا 55 در ميليون است (دکتر عبدالکريم قريب، شناخت سنگها، 1372، ص 295).
هر اندازه که از رطوبت هوا کاسته شود، موجب فعال شدن بيشتر شرايط آبوهوايي خشک و بياباني، افزايش دامنه تغييرات دماي روزانه و سالانه، و در نتيجه تخريب بيشتر سازه سنگي خواهد شد. عکس اين روند نيز صادق است و افزايش رطوبت در منطقه، موجب کاهش دامنه تغييرات دما و پايداري بيشتر سازههاي سنگي خواهد شد. از سوي ديگر، افزايش رطوبت هوا موجب گسترش پوشش گياهي در منطقه خواهد شد که از شدت تغييرات دمايي خواهد کاست.
بارش بارانهاي رگباري و برف
بارش بارانهاي رگباري و برف ميتواند دماي سطح سنگ را به ناگهان پايين آورده و موجب انقباض سريع و ترکخوردگي آن شود. نفوذ آب به درون ترکهاي پيشين، حفرهاي را تشکيل ميدهد که به مرور و با فرسايش بيشتر، به راهآبهاي بزرگ تبديل ميشود. نمونههايي کوچک از اين رخداد در بناي آرامگاه کوروش و نمونهاي بزرگتر در سنگنگاره داريوش بزرگ در بيستون ديده شده است.
در فصل زمستان چنين واقعهاي اثر تخريبي شديدتري به همراه دارد. آب بازمانده از بارش برف يا باران، بر بام يا بدنه يا پايههاي بنا برجاي ميماند و چندين روز و شب متوالي به تناوب ذوب ميشود و دگرباره يخ ميبندد. از آنجا که حجم آب در هنگام يخ بستن حدود 10 درصد افزايش مييابد و فشاري بالغ بر 300 کيلوگرم بر سانتيمتر مربع بر شکافهاي پيرامون خود وارد ميسازد، يکي از شديدترين اثرات مخرب را برجاي ميگذارد. چارهي پيشگيري از چنين پيشامدي، ايجاد موانعي بهشکل سقف يا سطح شيبدار (با توجه به شکل بنا) است که بويژه در آثار باستاني که از اهميت بيشتري برخوردار هستند، ضروري است.
تبلور نمک در درز سنگها
يکي ديگر از عوامل تخريب سازههاي سنگي، عبارت است از تبلور نمکهايي که در مناطق خشک با تابش آفتاب از درز سنگها به سطح بيروني آن راه مييابند و با توليد فشار ناشي از تبلور، موجب خردشدن سنگها ميشوند. افزايش رطوبت منطقه ميتواند نقش بهسزايي در کاهش تبلور نمکها و پايداري بيشتر سازه سنگي به همراه داشته باشد.
رشد گياهان بر بدنهي سنگها
رويش گياهان و فرو رفتن ريشههاي آن در درز سنگها، ميتواند فشاري فراوان بر جوانب ترکخوردگيها وارد سازد. اين فشارها، حتا پس از خشکيدن گياه نيز برجا ميماند و ريشه خشکيده آن با جذب آب ناشي از باران و تورم خود، تخريب سنگ را سرعت ميبخشد. ريشه گياهان، علاوه بر تاثير مکانيکي، براثر ترشح اسيدهايي که از انتهاي ريشه آن خارج ميشود، موجب تجزيه شيميايي سنگها ميشود. البته از آنجا که گلسنگها بدون ريشه هستند، چنين تاثير مخربي به همراه ندارند. براي نمونهاي از اين تخريب ميتوان از رويش درخت انجيري بر بام آرامگاه کورش ياد کرد که دست کم بهمدت دويست سال ريشههاي خود را در بنا فرو برده برد و در دهه 1330 خورشيدي به کوشش روانشاد استاد علي سامي زدوده شد.
بارانهاي اسيدي ناشي از سوختهاي فسيلي
سنگهاي آهکي در برابر دود ناشي از احتراق سوختهاي فسيلي کارخانجات و خودروها بهشدت عاجز هستند. دي اکسيد کربن پراکنده در جو ميتواند پس از آميختن با باران و تشکيل باران اسيدي، سبب فرسودگي سطح بيروني سنگها شود. در اينجا چنانچه سطح سنگ بهدليل وجود نگاره يا کتيبه اهميت فراواني داشته باشد، چنين رويدادي ميتواند به سرعت موجب تخريب اثر شود. واقعهاي که در بيستون به سبب وجود کارخانه قند و جاده اصلي کرمانشاه اتفاق افتاد و موجب تخريب وسيع کتيبه بيستون و ناخوانا شدن بسياري از بخشهاي آن شد.
او همچنين اضافه كرده است: با توجه به نکات بالا بهنظر ميآيد، آنچه که براي حفاظت از بناها و آثار غير منقول سنگي ضروريتر است، جلوگيري از ريزش باران و نفوذ آب به درون سازه، و همچنين ممانعت از ايجاد و نزديک شدن دود سوختهاي فسيلي به سازه است.
از آنجا که سنگهاي آهکي يا کربنات کلسيم در آب نامحلول هستند (جين ماري تيتونيکو، راهنماي آزمايشگاهي براي حفاظتگران بنا، ترجمه منيژه هاديان دهکردي، 1385، ص 139) و اصولا خود در زير دريا بهوجود آمدهاند، رطوبت هوا نهتنها اثري مخرب بر سازه سنگي ندارد، بلکه موجب معتدل شدن دما و کاسته شدن از دامنه تغييرات آن، رشد گياهان در منطقه، جلوگيري از تبلور نمک و در نتيجه پايداري بيشتر بنا ميشود.
بديهي است که در اين گفتار، تخريبها و فرسايشهاي ميانمدت در نظر بوده است و نه فرسايشهاي بلندمدت چند صد هزار ساله که خارج از موضوع اين گفتار است. همچنين فوايد افزايش رطوبت در قياس با شرايط آبوهوايي خشک درنظر بوده است و نه تاثيرات ناشي از آبگيري کردن يا نکردن سد سيوند؛ چراکه ميزان رطوبت ناشي از درياچه سد سيوند کمتر از آن است که تاثيري اقليمي برجاي نهد.
انتهاي پيام