رضا بختياري اصل: شعر دهه‌ي 80 آغاز نگاه امروز انسان ايراني است

رضا بختياري اصل معتقد است: شعر دهه 80 افق‌هاي كهن را به بالكن‌هاي مدرن پيوند زده و بر پشت بام پسامدرن مي‌خواهد ستاره ايران‌باوري را رصد كند؛ آن‌جا كه ديگر جغرافيا نيست. اين شاعر در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) درباره شعر دهه 80، ابتدا با اشاره به حركت نيما يوشيج در شعر ما متذكر شد: حركت بزرگ و مباركي كه نيما نزديك به 90 سال پيش در گستره شعر فارسي آغاز كرد، تحولي بنيادين را در اين هنر پيشينه‌دار ايراني سبب شد. در اين مدت مدعيان و مخالفان زيادي سر بر كردند؛ پاره‌اي نيما را به سبب تعادل و حركت گام به گامش مرتجع خواندند و عده‌اي او را به اغتشاش ادبي متهم كردند، كه اينك 50 سال بعد از مرگ نيما به حقانيت شعرش صحه مي‌گذاريم. او افزود: در اين ميان نوآوراني چون احمد شاملو و فروغ فرخزاد برخاستند، كه كار آن‌ها را مي‌توان ضرورت تاريخي بر بستر زمانه خويش دانست. بختياري اصل اعتقاد دارد: در سال‌هاي اخير بويژه بعد از انقلاب و جنگ، عده‌اي به باور بحران در شعر معاصر، راهكارهايي را براي برون‌رفت از آن ارايه دادند؛ اما چون اين راهكارها بيش‌تر بر مدار رهيافت‌هاي كشورهاي حوزه تمدن غرب مي‌چرخيد، كه في‌نفسه شناخت آن، لازم اما كافي نيست و تبار از اسطوره و هويت تاريخي ايراني و دستاوردهاي شرق را نداشت، راه به جايي نمي‌برد و بيش‌تر به ميوه‌هاي پيوندي مي‌مانست، كه فقط رنگ و بو دارد؛ اما دريغ از مزه. بختياري اصل در ادامه به دهه 70 و تحولات شعر در اين دهه اشاره كرد و يادآور شد: از ميانه دهه 70، با درك ضرورت‌هاي تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي، عده‌اي از شاعران جوان با نگاه به دوران گذاري كه زيرساخت‌هاي آن كم‌كم مي‌رفت نهادينه شود و به روند شدن جامعه و به تبع آن ادبيات و شعر، شتاب دگرباره بخشد، حركتي تبارمند، تاريخي‌انگار، اسطوره‌پرداز و طنزآگين را رقم زده‌اند. وي شعر دهه 80 را خانه‌اي با پنجره‌هاي متعدد و باز به افق‌هاي گشوده و ناگشوده دانست و در توصيف شعر اين دهه گفت: شعر دهه 80، مستتر و آشكار در ذات زبان فارسي است، كه بيش‌تر به دنبال اثبات سويه‌هاي اثباتي است، تا سلبي؛ يعني تلاقي را بيش‌تر ارج مي‌نهد، تا تضاد و تنفر را. برآيند گونه‌هاي شعرهاي تا كنون است، در عين حال شبيه هيچ‌كدام از آن‌ها نيست. اين شاعر همچنين معتقد است: شعر دهه 80 فرآيند شدن و آغاز نگاه امروز انسان ايراني است، كه در اين ترافيك بي‌هويتي و معناگريزي مي‌خواهد نقطه پيوند انسان به تعليق‌درآمده در خلاء در جهان ميانه (ايران‌مثالي) ‌باشد. در اين نوع شعر، قايل به ساختار سيستماتيك شده‌ام. اگر در ادوار شعر فارسي قايل به دو ساختار مكانيكي (شعر كلاسيك) و ارگانيكي (شعر نيمايي) باشيم، شعر دهه 80 شعري است با ساختار سيستماتيك؛ پس در اين نوع شعر، يك ديد تاريخي‌انگارانه صرف تاريخي يا پرداختن تنها به گرايش‌هاي تاريخي، روايت‌هاي تاريخي نيست؛ ليك بازسرايي صرف از نوع شاهنامه‌يي است. بختياري اصل افزود: از اين منظر در يك فرآيند منطقي و حساب‌شده، الگوها و شخصيت‌هاي تاريخي از پالايشگاه ذهن و زبان شاعر گذشته و در يك نويسش ميانه و متعادل، با تكيه بر حافظه ملي در ساختار شعر مستحيل مي‌شود و ما با وضعيتي جديد از تاريخ مواجه مي‌شويم؛ زيرا ما همواره از بيماري نداشتن حافظه تاريخي رنج برده‌ايم. او با اشاره به كاركرد اسطوره، اين موضوع را يكي ديگر از ويژگي‌هاي شعر اين دهه دانست و ادامه داد: كاركرد اسطوره‌يي شامل اسطوره‌آفريني و اسطوره‌زدايي است. اسطوره‌آفريني از الگوهاي زندگي بشري ريشه مي‌گيرد و اسطوره‌زدايي به پديده‌هاي اقتدارمآبانه ناظر است. وي همچنين طنز را از ديگر ويژگي‌هاي شعر دهه 80 برشمرد و توضيح داد: طنز انتقام انسان هوش‌ورز است از وضعيت تراژيكي كه در آن به سر مي‌برد، يا در نهان‌گاه خنده به ديدار فرزانگي رفتن. گزنه‌زاري زيبا از پس شقايق‌ها در بهاري كه گويا اين‌جا قرار است هميشه ابتر بماند. طنز در واقع از تقابل ذهنيت جنون‌مند شاعر با پديده‌هاي اقتدارگرايانه پيرامونش زاده مي‌شود. اين شاعر در ادامه با اشاره به فراواقع‌گرايي شعر دهه 80 گفت: اين فراواقع‌گرايي در هستي‌شناسي زندگي بشري ريشه دارد؛ انساني كه هم از نخستين دم سپيده جهانش به درك چرايي، چيستي اشيا و موجودات و پديده‌ها پرداخت و در اين راه شاعري آغاز كرد با نام‌گذاري اشياي پيرامونش، و مگر شعر وسيله‌اي براي شناخت و ارايه فهم تازه از هستي نيست؟ انتهاي پيام
  • جمعه/ ۷ اردیبهشت ۱۳۸۶ / ۱۰:۱۰
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8602-03288
  • خبرنگار :