«پلان‌هايم را بين مرگ و زندگي مي‌گيرم » همزمان با چهلمين روز درگذشت رسول ملاقلي‌پور

« پلان‌هايم را بين مرگ و زندگي مي‌گيرم»

به گزارش خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)؛ زنده‌ياد رسول ملاقلي‌پور مي‌گفت: «هرگز اين‌گونه نبوده كه بعد از گرفتن هر پلان، به گرفتن پلان بعدي اميدوار باشم چه رسد به اين‌كه فيلم ادامه پيدا خواهد كرد يا نه. هرگز براي من اميدي به پايان يك پلان، سكانس و نمايش از هريك از كارهايم نبوده كه در نهايت تاثير اين نگاه روي شخصيت‌هايم متمركز مي‌شود.»

اين كارگردان سينما كه امروز ـ23 فروردين ماه ـ همزمان با چهلمين روز درگذشت‌اش است، در گفت‌و گويي همزمان با ساخت «نسل سوخته» درباره‌ي تلخي فيلمهايش و روايت فاصله‌ي ميان مرگ و زندگي گفته بود:« وقتي خودم نگاه مي‌كنم مي‌بينم كه آمدن من به سينما ادامه‌ي حضورم در سينما و فعاليتم در سينما به عنوان يك حرفه‌اي همه‌ي اينها مثل راه رفتن روي لبه تيغ بوده است. من در سينما موضوعاتي را انتخاب كردم و در شرايطي آنها را تصوير كردم كه بي‌شباهت به راه رفتن روي لبه تيغ نبود يعني يك جوري آدم‌ها بين مرگ و زندگي نقش‌آفريني كرده‌اند. حال يك بار در بستر جنگ و يك بار در بستر موضوعات اجتماعي. اين برمي‌گردد به شرايطي كه در آن كار مي‌كرده‌ام كه هيچ وقت تغيير محسوسي را در آن احساس نكرده‌ام. يعني هر وقت آمدم فيلم ديگري را شروع كنم با مشكلات اساسي درگير شده‌ام، مشكلاتي كه خيلي ايجاب نمي‌كرده تا در آن زمان فيلم مورد نظرم را كار كنم.

«پرواز در شب» زماني كه درصدد دريافت پروانه ساخت بود به اصرار مسوولين فرهنگي و به اقرار خودشان كه مي‌گفتند «رسول را اجبار كرديم تا پايانش را تغيير دهد» با مشكلاتي مواجه شد. حتي در آن مقطع بسياري از دوستان اين فيلم را فيلمي ضد جنگ مي‌دانستند. فيلمي كه نگاه متفاوتي به جنگ دارد آن هم در شرايطي كه مساله‌ي اصلي كشور ما جنگ بود اوج بحران‌هاي جنگ را پشت سر مي‌گذاشتيم. بعد از اين فيلم وقتي مي‌خواستم فيلم «مجنون» را كار كنم – كه يك فيلم اجتماعي بود – باز خيلي‌ها دچار بهت شدند. از اين‌كه مي‌ديدند من در آن شرايط خاص يك موضوع اجتماعي را كار مي‌كنم با همين تعبيري كه شما داريد. يعني اين‌كه شخصيت‌هايم بين مرگ و زندگي دست و پا مي‌زنند و تلاش مي‌كنند تا كورسوي اميدي در اجتماع پيدا كنند. تاريخ ساخت «پناهنده»، «سفر به چزابه» و «نجات يافتگان» هم به مقاطعي برمي‌گردد كه يك سري بحران‌هاي سياسي و فرهنگي در جامعه‌ي ما وجود داشته است. طبعا وقتي من در اين بحران‌ها موضوعاتي را براي كار انتخاب مي‌كنم خودم درگير شرايط بينابين مرگ و زندگي مي‌شوم.»

اما ملاقلي‌پور در پايان همان گفت‌و گو مطرح كرده بود: «دلم مي‌خواهد يك تجربه‌ي جديد داشته باشم. آن تجربيات برايم كافي است. دوست دارم با يك زاويه ديد جديد به زندگي نگاه كنم.»

اين كارگردان پنجاه و دو ساله‌ي سينماي ايران كه 15 اسفند ماه در گذشت، پيش از شروع فيلم‌سازي، حرفه‌هاي مختلفي را تجربه كرده بود . پس از شروع جنگ تحميلي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و براي ساخت فيلم به جبهه رفت. در سال 1359 فيلم كوتاه «خرمشهر» را ساخت و در 1362 با كارگرداني فيلم جنگي «نينوا» فيلم‌سازي در عرصه‌ي جنگ را تجربه كرد.

در كارنامه‌ي فيلم‌سازي‌اش فيلمهايي همچون «بلمي به سوس ساحل» 1364 ، «پرواز در شب» 1366 ، «افق» 1368 ، «سفر به چزابه» 1375 ، «تا آخرين نفس» 1374 ، «كمكم كن» 1376 ، «هيوا» 1379 «قارچ سمي» 1381 و «مزرعه پدري» 1382 و ميم مثل مادر 1385 را دارد.

ملاقلي‌پور قرار بود «عصر روز دهم» را امسال مقابل دوربين ببرد اما ...

بخشهايي از مطلب ذكر شده از كتاب فيلم‌نامه‌ي «نسل سوخته» و گفت‌و گوي نادر مقدس با زنده‌ياد ملاقلي‌پور است.

انتهاي پيام

  • جمعه/ ۲۴ فروردین ۱۳۸۶ / ۰۹:۲۸
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 8601-07597
  • خبرنگار : 71091