«موزهي فرش ايران؛ ساعات بازديد: 18 ـ 9 بهجز روزهاي دوشنبه»؛ اينها كلمات قرار گرفته در ويترينياند كه يكچهارم ميلههاي سفيد ورودي موزهي فرش را هم شامل نميشوند.
به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كلمات بهتنهايي بايد دربارهي هويت اين ساختمان بزرگ اطلاعرساني كنند و معرف هنر باقيمانده از قرنهاي نهم هجري قمري تا دوران معاصر باشند! ولي اگر بينندهي باذوق و علاقمندي باشي، شايد آذينهاي نماي ورودي ساختمان كه بيشتر يادآور قالي و دار هستند، كمك كنند، تا به درون خوانده شوي.
به حياط كه پا ميگذاري، از در ورودي سطح نمايشي موزه را مساحتي حدود سه هزار و 400 متر مربع ميتوان تخمين زد. كمي پايينتر، ديوارهايي بدون سقف، بسيار بلند و تودرتو يادآور دوران كودكي و بازيهاي آن دورهاند. شايد از هماكنون بايد آماده باشي، تا در نقش و نگارهايي كه از اجدادت باقي ماندهاند گم شوي، ولي صبر كن؛ نخست ذهنت را از زنگارها پاك كن، شايد اينجا آنقدر تقدس داشته باشد كه تو حتا اگر لازم بود، بايد كفشهاي خاكيات را پشت در جا بگذاري. مگر نه اينكه قرار است، به سرزمين مقدس افكاري قدم بگذاري كه روزي از آن نياكانات بودهاند و اكنون فكر و روح تو را آزاد در درياي بيكران طبيعتي بيجان ميتوانند رها كنند.
در تالار اصلي نمايش فرشها 90 درصد آنها از پالتهاي مخصوص آويز فرش بهوسيلهي ليبرهايي با گيرههاي مخصوص كه لبههاي فرش را نگه ميدارند، آويزان هستند.
به گفتهي يكي از مراقبان، قديميترين فرش اين موزه، اثري از قرن دهم هجري قمري است كه از يك حراجي در لندن خريده شده و اكنون بهدليل سست شدن تار و پودش روي شيشهاي آيينهنما براي نمايش قرار داده شده است.
لچهها، ترنجها، محرابها، گلدانها و حتا تصاوير شاهها و فرماندهان قاجار و دورههاي پيش از آن، تصاويري از زندگي پيشينيان را بهراحتي پيش رويت ميآورند؛ ولي اي كاش اين تصاوير و فرشهاي معرف آنها با نورپردازي بهتري، ذوق و هنر گذشتگانمان را بهنمايش ميگذاشتند.
به گفتهي يكي از مراقبان، سطح استاندارد نورپردازي براي هر قالي بايد پنج پروژكتور با درجهي نورپردازي استاندارد مناسب باشد، در صورتي كه هر قالي دست كم يك پروژكتور و حداكثر سه پروژكتور براي خودنمايي در اختيار دارد.
گويي در طبيعت قدم ميزني؛ طرحها، نقشها و تنوع رنگها، آنقدر زيبا، جذاب و وسوسهانگيزند كه در تالاري به اين بزرگي و خلوتي، وسوسهي دست كشيدن روي آنها تو را رها نميكند؛ اما به قول يكي ديگر از مراقبان، دوربينهاي مداربسته در سرتاسر موزه حتا نفسهاي تو را ميشمارند؛ البته اگر مسؤولان اين سيستمها آنقدر سرعت عمل داشته باشند كه پيش از آنكه بازديدكنندگان خدشهاي غير قابل جبران به فرشها وارد كنند، جلوي آنها را بگيرند.
براي در امان ماندن اين اسناد تاريخي، در كنار سيستمهاي امنيتي به افرادي نياز است كه از فيلترهاي مختلف اطلاعاتي و امنيتي عبور كرده باشند، تا ديگر شاهد سرقت آثار ارزشمند موزهي فرش مانند آنچه در سال 1383 رخ داد و احتمال همكاري عوامل داخلي موزه براي سرقت قاليچهاي از دورهي پهلوي مطرح شد، اتفاق نيفتد؛ در آن زمان و پس از پيدا شدن قاليچه در نشستي خبر اعلام شد، اثري كه 31 شهريورماه 1383 ناپديد شده بود، 29 مهرماه در نزديكى موزهي فرش كشف شد.
در آن مقطع، مدير يگان پاسداران ميراث فرهنگي دربارهي وضعيت امنيت موزهها اظهار كرد كه موزهها از نظر امنيتى شرايط خوبى ندارند؛ برخى از بناها و اماكنى نيز كه براى كاربرى موزه درنظر گرفته شده، كاربرى پيشين متفاوتى داشتهاند. برخى ديگر از بناها مانند موزهي فرش از ابتدا با كاربرى موزه آغاز بهكار كرده كه وضعيت امنيت و حفاظت در آنها از زمان ساخت طراحى شده است.
در موزهي فرش ايران و در گوشهي ديگري از تالار بزرگ نمايش فرشها، دو بافنده درحال بافت قالي با نخهاي پشمي مرينوس هستند و نقشهاي كه در بالاي آن مصرع «من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم» كه يكي از سرودههاي امام خميني (ره) است، وجود دارد. يكي از بافندگان دليل بافت فرش را هديه به مقام معظم رهبري عنوان ميكند و نقشهي آنرا نشانم ميدهد كه در سه طرف فرش، ادامهي اين شعر طراحي شده است. به گفتهي اين بافنده، طراح اين نقشه، مدير موزهي فرش است.
پرسشها در ذهنم براي رها شدن بر سر و كلهي هم ميزنند و من كه ميترسم آنها را فراموش كنم، بهدنبال راهنمايي براي رها شدن از اين تلاطم ميگردم؛ اما در اين موزه هيچ راهنمايي نيست!
وقتي از مراقبان ميخواهم، يك راهنما معرفي كنند، ميگويند كه اگر سوال يا كار خاصي مثل تحقيق براي دانشگاه داريد، معرفينامه بياوريد، تا راهنماها تو را همراهي كنند و من ميان اين همه سوال ...؛ نه، ديگر سوالي ندارم وقتي ...
به ميان انبوه يادگاران گذشته برميگردم و به اين ميانديشم كه سرانگشتان كدام هنرمندي، خالق اين آثار زيبا بودهاند و اين همه ذوق و هنر، آميخته با روح لطيف كدام هنرمند بوده است. اي كاش دست كم نام آنها را ميدانستم.
ياد فيلم كوتاه رخشان بنياعتماد در مجموعهي «فرش ايراني» ميافتم؛ فيلمي مستند كه فرشي سهبعدي را با طرحي از مسجد امام (ره) اصفهان بهنمايش ميگذارد؛ فرشي كه توسط رضا عمراني در سال 1378 بافته شده و در زمان ساخت فيلم در گوشهاي از انبار خانهي او بدون استفاده افتاده بود.
از مدير موزهي فرش دربارهي شرايط انتخاب فرشها پرسيدم كه گفت: قاليهايي كه به موزهي فرش ايران آورده ميشوند، بايد دست كم 70 سال قدمت داشته باشند و از كارگاههاي معتبر و زير دست طراحان خوشنام، صاحبنام و جزو يكي از مناطق مهم بافت قالي در ايران مانند كاشان، كرمان، تبريز، خراسان، قم و چند شهر مهم صنعتي ديگر باشند.
پرويز اسكندرپور خرمي دربارهي وضعيت چنين فرشهاي نفيس و منحصربهفردي توضيح داد: فرشهاي نفيس و منحصربهفرد بسياري هستند كه آنها را به موزه نميتوان آورد، چون به قدمت فرشهاي موجود در موزه نيستند؛ ولي در مناطق بينالمللي كلكسيونرهايي بهدنبال اينگونه اشيا و فرشهاي نفيس و منحصربهفرد ميگردند.
بازديد از موزهي فرش بهپايان رسيد، اما بهجز احساس مطلوب قدم زدن در ميان دنيايي از نقش و طرح، دادههاي اندكي بهدست آمدند. در اينباره، كاستيها روشناند و مسؤولان بهتر ميدانند چه بايد بكنند، البته اگر دغدغهي بهبود شرايط وجود داشته باشد.
انتهاي پيام