كمال تبريزي كارگردان سينماي ايران در پي درگذشت رسول ملاقليپور متني را در اختيار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گذاشت.
به گزارش ايسنا، در متن اين پيام آمده است:
« هوالباقي
خداحافظ رسول !
وقتي خبر رفتنش را شنيدم باورم نشد؛ پيش خودم گفتم شايد يکي دو ساعت ديگه خودش تماس ميگيره و ميخنده، ميگه همتونو سرکار گذاشتم! ولي افسوس که اينبار برخلاف هميشه هرچي منتظرشدم؛ خبري نشد! کم کم باورم شد وعادت کردم! خيلي وقتا ميشد که تلفن ميزد و طوري صداشو تغيير ميداد که چند دقيقهاي بهت زده فکر ميکردم که ، خدايا اين کيه تماس گرفته ! با لهجه غريب آذري ميگه من فاميل شما هستم و همين الان رسيدم ترمينال! پاشو بيا دنبال من ؛ ميخوام بيام خونتون ! بعد از اينکه متوجه ميشدم رسوله که داره سر به سرم ميذاره ؛ جفتمون از خنده پشت تلفن غش ميکرديم ! بعدش يهکم احوالپرسي و درد دل مثل هميشه؛ از دوري آدمها از انسانيت شکوه ميکرد! اين مهمترين ويژگي رسول بود؛ مثل يک فرستاده که دائم در قلب و جانات ، ذکر ميگفت تا تو را از عجب و غرور دور کند؛ به همين دليل رفتناش، زود بود و براي خودش که آرام و قرار نداشت؛ شايد خيلي دير! وجودش براي هنرورزي هنرمندان ضروري بود چرا کههم، فرستاده حادثه بينظير پايداري و مقاومت مردم سرزميناش بود؛ براي آنان که دستي از دور بر آتش داشتند وهم، فضاي آثاري که در سينماي ايران خلق ميکرد؛ بيمانند بود و اثرگذار؛ نوع کاملا متفاوتي از هنر هنرمند ايراني. ناگفته در سينه بسيار داشت چرا که صحنههاي ناديدني بسيار ديده بود! و باز براي همين يکي هم رفتنش خيلي زود بود ! حرفهايي که بايد در آثار بعدياش مي ديديم اما در حد يک درد دل و گفتگوي آذري ميانمان خلاصه شد ! ... هر وقت
ميخواست از بغض فروخورده ساليان پشت سر گذاشته شده! بگويد ؛ به زبان مادري ميگفت و شايد اگر ميماند؛ همه را به زبان ميم مثل مادر ميساخت ! خدايا
رسولات را رحمت کن و ما را هم ببخش و بيامرز ! الهي آمين.»
کمال تبريزي 16 / 12 / 85
انتهاي پيام