مبادا با رفتارهايي خارج از اصول اسلامي شرمنده شهدا باشيم خواهر شهيد طهماسب قادري: عمل به سيره و روش نبوي و شهدا،جامعه را در برابر دشمنان حفظ مي‌كند

در راستاي آشنايي با شهداي دوران 8 سال دفاع مقدس اين بار به سراغ يكي از خانواده‌هاي شهدا رفته و پاي صحبت‌هاي خواهر شهيدي كه پس از 12 سال موفق به ديدن پيكر مطهر برادر شهيدش شده است مي‌نشينيم.

اكرم قادري خواهر شهيد طهماسب قادري در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا مي‌گويد: شهيد قادري كه در خانه او را همانند دوستانش ناصر صدا مي‌كرديم در اول مردادماه سال 1343 در شهرستان نير به دنيا آمد. از همان روز اول كه متولد شد مادرم به خاطر بيماري در بيمارستان بستري بود. با همه مشكلاتي كه وجود داشت وظيفه بزرگ كردن ماه‌هاي اوليه زندگي برادرم را بر عهده گرفتم و بعد از مرخصي مادرم نيز كماكان وظيفه نگهداري او با من بود تا اينكه بعد از ازدواج من، خانواده‌ام به تهران نقل و مكان كردند و او از آن زمان در آغوش مادرم بزرگ شد.

وي افزود: شهيد قادري از همان دوران كودكي عشق عجيبي به ائمه اطهار (ع) داشت. از سن 14 سالگي در كلاس‌هاي حوزه علميه قم شركت مي‌كرد و در مبارزات عليه رژيم طاغوت نقش فعالي داشت، با آغاز جنگ تحميلي نيز در همان سنين نوجواني داوطلبانه به جبهه رفت.

در تمام مدت حضورش در جبهه يك بار به مرخصي آمد كه آن هم به خاطر مجروحيتش در عمليات فتح‌المبين بود كه آن زمان در بيمارستان اصفهان بستري شد. بعد از مرخص شدن از بيمارستان، منزل ما در اردبيل مهمان بود. فرداي آن روز عازم جبهه شد و از آن زمان خبري از او نداشتيم. نامه‌هايي كه براي او مي‌فرستاديم بي‌جواب برگشت مي‌خورد تا اينكه به ما اطلاع دادند تعدادي از رزمندگاني كه در عمليات والفجر شركت داشتند همگي در آتش سوخته‌اند و شهيد قادري نيز همراه آنها بوده است. به خاطر همين مادرم هر روز براي پيدا كردن جنازه برادرم به بيمارستان‌ها مي‌رفت.

بعد از چند سال كه از اين موضوع سپري شد و خبري از شهيد شدن و يا زنده بودن برادرم نشد مادرم براي او مزاري در بهشت زهرا (س) تدارك ديد و پيراهن ناصر را داخلش گذاشته بود و براي تسكين خود هر روز به مزارش مي‌رفت و در خلوت خود با برادرم صحبت مي‌كرد.

5 سال پس از آزادي اسراء، عكسي از ناصر كه پيكري بي‌جان و شكنجه ديده‌اي بيش نداشت به دستمان رسيد كه فهميديم اين مدت را اسير بوده و بر اثر شكنجه‌هاي دشمن به شهادت رسيده است. ولي پدرم راضي نشده و براي ديدن جنازه برادرم 2 سال در فكه دنبال پيكرش گشت و هيچ نتيجه‌اي نگرفت، مادرم نيز از آن زمان آرام و قرار نداشت. تابستان مي‌گفت. فرزندم زير آفتاب مانده و زمستان كه مي‌شد نگران زير سرما بودن برادرم بود.

هيچ موقع آن لحظه يادم نمي‌رود كه مادرم در بيمارستان بستري شده و قرار بود عمل جراحي شود كه خبر دار شديم پيكر ناصر را آورده‌اند. مادرم با همان حالي كه داشت همراه ما به ديدن جنازه برادرم رفت. مادرم پيكر شهيد قادري را كه تنها اسكلت بدنش باقي مانده بود بعد از 12 سال دوري و انتظار به آغوش كشيد و به آرزوي هميشگي ديدن فرزندش دست يافت.

پيكر شهيد طهماسب قادري در سال 1370 همراه با 25 شهيد ديگر از جمله شهيد تندگويان وزير نفت وقت در بهشت زهرا(س) تهران به خاك سپرده شد.

اكرم قادري در مورد خصوصيات اخلاقي برادر شهيدش مي‌گويد: برادرم واقعا يك مومن بود هميشه همه ما را به دعا كردن به سلامتي امام زمان (عج) دعوت مي‌كرد، بيشتر از همه ما به پدر و مادرم مي‌رسيد. در همان سنين نوجواني سرپرستي آنها را بر عهده گرفته بود.

قبل از اينكه به جبهه برود با وامي كه تهيه كرده بود به همراه چند نفر از دوستانش حسينيه‌اي را رو به روي خانه‌مان در تهران احداث كرد و هميشه كلاس و جلسات قرآن در آنجا داير مي‌كرد.

با اينكه برادرم زمان بيشتري با ما زندگي نكرد ولي وجود او را هر لحظه احساس مي‌كنم. برخي اوقات در مواجه با مشكلات زندگي ياد ايثارگري‌هاي ايثارگران و شهدا كه در راه اعتقادات و حفظ دين جان خود را خدا كرده‌اند تحمل سختي‌ها را برايم آسان مي‌كند.

اكرم قادري در ادامه با اشاره به اهميت ديدار با خانواده‌هاي شهدا و دلجويي از آنها گفت: رسيدگي به مشكلات آنها وظيفه همه ماست چرا كه آسايش همه ما در سايه رشادت‌هاي شهدا است. براي به دست آوردن هر ذره خاك اين كشور صدها هزار شهيد داده‌ايم مبادا با رفتارهايي خارج از اصول اسلامي شرمنده شهدا باشيم.

وي رواج بدحجابي در جامعه را عامل آزرده خاطرشدن خانواده‌هاي شهدا دانست و گفت: نقش خانواده‌ها در اين خصوص بسيار ضروري است و بايد با هدايت فرزندان خود مطابق سيره و روش نبوي و شهدا، جامعه را در برابر نفوذ دشمنان حفظ كنند.

انتهاي پيام

  • سه‌شنبه/ ۱۲ دی ۱۳۸۵ / ۱۰:۱۴
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8510-05402
  • خبرنگار :