جمشيد مشايخي در ادامه گفتگوي تفصيلي با خبرنگار هنري ايسنا به فيلم "كمالالمك" اشاره كرد و گفت: در يكي از وقفههايي كه در طول ساخت مجموعه "هزاردستان" پيش آمد. دوستي به پيش من آمد و گفت ميخواهند به همراه چند شريك ديگر فيلمي را سرمايهگذاري كنند؛ كه من در آن نقش اصلي را داشته باشم. علي حاتمي را براي كارگرداني معرفي كردم وقرار شد كمالالملك ساخته شود. براي اين فيلم كتابهاي زيادي مطالعه كرديم و حتي سراغ نوهها وشاگردان كمالالملك رفتيم وسعي كرديم شخصيت او هماني باشد كه همه ميگويند. وقتي سناريو را خواندم كمالالملك بيشتر با مردم و درمدرسهاش بود و كمتردر كاخها حضور داشت . ولي در نهايت قرار شد قسمت تبعيد به خاطر بالارفتن هزينه فيلم حذف شود كه من گفتم بدون قسمت آخر اصلا به درد نميخورد و ديگر كمالالملكي نيست كه به قول خودش "خاك پاي ملت ايران" باشد و بالاخره آن قسمتها هم گرفته شد. من براي اين فيلم پيش استاد شكيبا رفتم واز ايشان نقاشي كردن ياد گرفتم و سعي كردم اين نقش را هر چه طبيعيتر بازي كنم. بعد از اتمام فيلم درمنزل استاد عربزاده كه شاگرد كمالالمك بود، حضور داشتم كه ايشان به من گفت: « نقش استادم را خيلي خوب بازي كردي، فقط قدت كوتاهتر از او بود.» اين حرف او جايزه بزرگي براي من بود و يا وقتي زمان اكران فيلم از نوههاي كمالالملك راجع به فيلم پرسيده بودند جواب دادند كه پدر بزرگمان را در فيلم ديديم علي حاتمي در اين فيلم شاه هنر ايران را در مقابل سلاطين قرار داد.
/ علي حاتمي /
مرحوم "حاتمي "سعدي سينماي ايران بود كه ديالوگهاي حساب شدهاي در فيلمهايش استفاده ميكرد. او حرف امروز را در قصههاي ديروز ميگفت و تاريخ برايش وسيله بود. حاتمي هنرمند توانايي بود كه به تاريخ وادبيات اشراف كاملي داشت واثر را از فيلتر ذهن خود خارج و روايت ميكرد. من در داستانهاي مولوي، سلطان صابحقران، سوتهدلان، كمالالملك و هزاردستان با او همكاري داشتم. ضمن اينكه قرار بود در "دلشدگان" هم حضور داشته باشم و حتي تست گريم دادم و قرارداد بستم. يك روز هم علي حاتمي با حسين دهلوي خانه ما آمدند و قرار شد او هم به ما كمك كند. مدتي هم تار زدن ياد گرفتم تا استيل ساز زدن را در فيلم به شكل درست داشته باشم. حاتمي به من گفت تا شهريور كاري با من ندارد و دراين فاصله سريال "پيك سحر" پيشنهاد شد. به گونهاي قرارداد بستم كه كارم اول شهريور تمام شود. اما 10 مرداد حاتمي مدير توليد را سراغ من فرستاد و به خاطر اينكه كاخ گلستان را جلوتر گرفته بودند، خواستند كار را شروع كنند كه نتوانستم در فيلم بازي كنم. در "مادر" هم قرار بود بازي كنم آن هم نشد. "ورسيون اول "تختي" را هم به من داد و قرار بود نقش "مردم" را در مقابل پيروزيها و شكستهاي "تختي" بازي كنم. اما عدهاي نميخواستند علي با من كار كند وهمين افراد باعث شدند دلخوريهايي بين ما بوجود آيد. من كار با او را خيلي دوست داشتم و خود حاتمي معتقد بود ديالوگهايش را من از همه بهتر ميگويم و به همين دليل هنوز هم بعضي ازديالوگهايش را حفظ هستم.
/ ساير فيلمها و جوايز/
"آوار"، "گلهاي داوودي"، "خانه عنكبوت" كه نقش منفي داشتم. "پدربزرگ"، "طلسم"، "كاغذ بيخط" و "روز واقعه" از ديگر كارهايي هستند كه به آنها علاقه دارم. براي "خانه عنكبوت" تا به 20 دقيقه قبل از مراسم قرار بود جايزه بازيگري به من وخانم خروش تعلق گيرد كه نتايج را عوض كردند وتقديرنامهاي به ما دادند. براي "گلهاي داوودي" و "كمالالملك" هم جايزه بهترين بازيگر نقش اول جشنواره فيلم فجر را گرفتم. "پدربزرگ" نيز در جشنواره پيونگ يانگ كره شمالي بهترين بازيگري را دريافت كرد. چند جايزه داخلي ديگر هم از جمله جايزه تلاش براي راه افتخار ،تنديس خانه سينما براي "بانوي من" و يك جايزه هم از شهرداري براي "شمعي در باد" گرفتهام.
/ خانهاي روي آب/
با فرمانآرا يك بار در سال 52 در "شازده احتجاب" همكاري داشتم و وقتي پيشنهاد "خانهاي روي آب" را داد به خاطر احترامي كه برايش قاتل بودم از كوتاه بودن نقش ايراد نگرفتم. براي ما كه تئاتر كار ميكرديم كوتاه و بزرگ بودن نقش از نظر مقدار معنا نداشت. مهم بازيگر بزرگ و كوچك است. هميشه نقش اول را همه نگاه ميكنند و نقشهاي ديگر ديده نميشود، در حاليكه بايد توجه داشت آن كسي كه در نقش اول مطرح ميشود چگونه بدون بازيگران ديگر اين كار عملي ميشود. اين حرفها آدم را متاثر ميكند كه ميآيي و نقش كوتاهي را به نحو احسن بازي ميكني ولي كسي آنرا نميبيند. اما بعد از چند وقت ميگويند اين سكانس در "خانهاي روي آب" عجيب بوده اما موقعي كه فيلم به نمايش درميآيد، خبري از هيچ تقديري نيست. زمان فيلم "چشمه" هم ايراد ميگرفتند، اما امروز ميگويند يكي از بهترينهاي ايران است.
/ مجموعههاي تلويزيوني /
بعد از "هزاردستان" كه بهترين بود، سريال "پهلوانان نميميرند" را با اينكه نقشم زياد نبود اما دوست داشتم. همچنين "روشنتر از خاموشي"، "بهشت گمشده"، "عشق گمشده"، "پيلههاي پرواز" و "امام علي (ع)"، در امام علي (ع) نقش "ابن مسعود" را بازي ميكردم و سكانس زيبايي با "مالك اشتر" بود كه دربارهي مولا علي (ع) صحبت ميشد. در واقع بازي در اين مجموعه را به خاطر اين سكانس طولاني قبول كردم. اين صحنه را از سه زاويه هم فيلمبردار كردند، اما وقتي خانه آمدم به همسرم گفتم اين صحنه را نميگذارند چون با تمام وجود بازي كردم و آنرا خيلي دوست دارم. بعد كه علت حذف آنرا پرسيدم گفتند «چون دكور بد بوده حذف شده» گفتم خاك بر سر بازيگري كه آنقدر بد بازي كند كه مردم دكور را ببيند. اين چيزهاست كه آدم را عصبي و ناراحت ميكند.
/ بهترينها/
فيلم "خشت و آينه" را با اينكه نقشم زياد نبود ولي بسيار مشكل بود، دوست دارم. همچنين "قيصر"، "گاو"، "سوتهدلان"، "شازده احتجاب"، "طلوع" و "ماهيها در خاك ميميرند". در بعد از انقلاب هم يكي از فيلمهايي كه خيلي از نظر بازيگري برايم مشكل بود و آن نقش را خيلي با زحمت بازي كردم "خانه عنكبوت" بود. اما چيزي كه خيلي به آن نزديك بودم و اين اواخر با آن زندگي كردم همين "يك بوس كوچولو" بود. مثل اينكه خود من بودم و دارم ميميرم با آن عشقي كه به ايران دارم ودر روحيه خود من هم همچنين احساس بوده است، من اين فيلم را بهترين كار دوران بازيگريام ميدانم.
/ تئاتر/
بعد از انقلاب 4 نمايش بازي كردم يكي "ولد كشته" كه زمان مسووليت من در اداره تئاتر بود كه مريض شدم و 7،8 روز بيشتر كار نكردم. همچنين پياس تلويزيوني بنام "سبز در پاييز" كار فرهودي و اسماعيل خاني، "خانهاي روي آب" را حدود 7 سال پيش با هادي مرزبان كار كردم و "ميرعشق" را 4 سال پيش به مدت 18 شب در اصفهان بازي كردم كه در اجراهاي تهران آن ، ايرج راد بازي كرد. الان هم با وجود اينكه تئاتر را خيلي دوست دارم اما از نظر روحي در شرايطي نيستم كه كار كنم.
/حضوردر تبليغات شهري/
سرحضور من در تبليغ يك كالا انتقادهاي زيادي صورت گرفت. اما الان ميبينيد كه همه به اين كار روي آوردهاند. چطوري است كه "پهلوان جهان" براي روغن ماشين تبليغ ميكند و ايرادي ندارد اما كار من ايراد داشت مگر دزدي كرده بودم. اين كار در همه كشورهاي دنيا صورت ميگيرد. ضربه را من خوردم. بعد كه ديگران كردند هيچ اتفاقي نيفتاد. در واقع من راه را براي بقيه باز كردم مصداق اين شعر كه "دربند اين نه ايم كه دشنام يا دعاست، يادش بخير هر كه زما ياد ميكند."
/ جوانان بازيگر/
كار بعضي از جوانهاي واقعا بينظير است. گروهي هم كه بعد از انقلاب مثل شكيبايي و پرستويي آمدند، واقعا هنرمندان شايسته و بزرگي هستند. ما بازيگران خيلي خوبي داريم. ساز ويولون چون پرده ندارد نواختن آن سخت است وكمتر كسي به سراغ آن ميرود بازيگري هم بايد به همين شكل باشد و هر كسي كه فكرميكند ميتواند داد بزند، بخندد، راه برود، بازيگر نيست. چرا كه بايد استعداد و نبوغ اين كار را داشت و تربيت كرد تا شكل بگيرد. ضمن آنكه هدف مشخصي هم بايد داشت. متاسفانه وضع بازيگري ما جور خاصي شده و جوانهايي كه واقعا استعداد دارند و دوره ديدهاند و تئاتر كار كردهاند كمتر به اين حرفه راه پيدا ميكنند و ورود با قيافه و پول شده در حاليكه هنر بازيگري ربطي به قيافه ندارد. سينماي امروز جهان به دنبال هنر است و ما تازه به دهه 60 آمريكا كه دنبال چهرههاي زيبا بودند رسيدهايم.
/فرزندان/
من دو پسر و يك دختر دارم. "نادر" بزرگترين است كه سه فرزند دارد. فرزند دومم "نغمه" است كه در آمريكا تدريس ميكند و دو دختر دارد. "سام" هم پسر كوچكم است كه در دفتر چهرهآزاد مشغول است بازي هم كرده اما علاقه بيشتري به تهيهكنندگي وتوليد دارد او هم صاحب دختري است.
/ نادرمشايخي/
نادر در اينجا به هنرستان عالي موسيقي ميرفت كه بعد او را به اطريش فرستاديم وادامه تحصيل داد. تا سال 59 هم ميتوانستيم برايش پول بفرستيم كه بعد اعلام كردند، كساني كه در رشتههاي هنري در خارج تحصيل ميكنند نميتوان برايشان پول ارسال كرد. به همين دليل روي پاي خودش ايستاد و زحمات زيادي كشيد. خواهرم هم در طول 28 سال كمكهاي زيادي در خارج از كشور به او كرد تا اينكه برگشت و به عنوان رهبر اركستر سمفونيك تهران انتخاب شد. با اينكه نادر فرزند من است اما كاري برايش نكردم و هر چه شده تلاش خودش بوده وهيچ دخالتي در پيشرفت او نداشتم. الان به وجودش افتخار ميكنم و معتقدم از من جلوتر است و بعضي وقتها از او ياد ميگيرم.
/ برنامه آينده /
هيچ برنامهاي ندارم. چند پيشنهاد شده كه نقشهاي خوبي نبودهاند مردم هم انتظار ندارند هر نقشي را بازي كنم. سالها پيش آقايي به من گفت چرا در فلان كار بازي كرديد، گفتم:« كارگردانش جوان بود و به من احتياج داشت و به خاطر همين بازي كردم» گفت: « تو دلت براي آن جوان سوخت ولي براي يك ملت نسوخت» اين حرف خيلي جالبي است.
و فكر نميكنم، ديگر پيشنهاد خوبي براي بازيگريام پيش بيايد. بنابراين بايد بعد از اين دنبال كارديگري بگردم. كاري كه اصلا هنري نيست. عرصه هنر ديگر به من احتياج ندارد. دوست دارم گوشهاي در طبيعت كتاب بزرگان بخوانم و شجريان و بنان گوش بدهم. من هميشه گفتهام بازيگر نبودم ولي اينبار ميخواهم بگويم اتفاقا بازيگر توانايي بودم و بازيهايي كه كردم ماندگار است. برعكس هميشه ديگر فروتني به درد نميخورد و حالا كه كار را كنار گذاشتم بگذاريد حقايق را بگويم.
/ جامانده از صحبتهاي مشايخي /
** اولين كار بهرام بيضايي نمايشنامهي تك پردهاي بود بنام "ميراث و ضيافت" كه در دهه 40 اجرا كرد. من و جمشيد لايق و محمود دولتآبادي در آن حضور داشتيم.
** بعد از "كمالالملك" به اين نتيجه رسيدم. اي كاش به جاي بازيگر نقاش بودم. چون هم زيباتر است و هم بسيار آرامش ميدهد.
** در مجموعه "پيك سحر" نقش "رفتهگر" را بازي ميكردم وانتقادهاي زيادي به من شد. در حاليكه توقع داشتم مرا تشويق كنند.
*** حكم استخدامي من دراداره تئاتر كارگرداني است اما يك نمايش بيشتر كارگرداني نكردم.
*** از هنرمندان با جمشيد شاهمحمدي ، مرتضي احمدي، ولي شيراندامي و سعيد اميرسليماني معاشرت دارم.
*** قلمي كه خبرنگاران به دست دارند احترام دارد و اين قلم به دست فردوسي و مولانا بوده است. وظيفه كسي كه قلم به دست ميگيرد سنگين است و نبايد پا را روي حق گذاشت. هميشه گفتهام دست اهل قلم را ميبوسم.
/گفت و گو از خبرنگار ايسنا مسعود نجفي /
انتهاي پيام