/آذربايجان و تبريز در گذر تاريخ ايران/ تبريز فرزند خلف ايرانيان است هيچ كس نمي‌تواند حتي نام آذربايجان زنده و هوشيار را از مام ايران بدزدد

ايران كنوني تنها بخشي از سرزمين ايران تاريخي محسوب مي‌شود و در روزگاري نه چندان دور مناطقي چون آسياي مركزي (ماوراء النهر)، قفقازيه، بخش‌هايي از عراق عرب و آناطولي نيز جزئي از خاك اين سرزمين به حساب مي‌آمدند؛ البته فرهنگ ايراني در جغرافيايي بسي وسيع‌تر از چين تا بالكان و از شبه قاره‌ي هند تا جنوب روسيه گسترده شده است.

به گزارش گروه تاريخ خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، «ماد كوچك»، «آتروپاتن» و يا «آذربايجان» نام‌هايي هستند كه در دوره‌هاي مختلف براي ناميدن ايالت مهم شمال‌غربي ايران به كار برده شده‌اند؛ ايالتي كه همواره براي ايران و ايراني مهم بوده و در سرنوشت آن تاثيرگذار و نقش‌آفرين بوده است. اين ايالت ايراني بعد از اسلام اهميت بيشتري پيدا كرد و اين اهميت با ورود مغولان صدچندان شد؛ چرا كه پس از تهاجم مغول، آفتاب عظمت و بزرگي در شهرهاي شرقي ايران غروب مي‌كند و خورشيد پيشرفت و ترقي بر سرزمين‌هاي غربي اين ديار و از آن جمله ايالت آذربايجان پرتوافكن مي‌شود.

ايالت آذربايجان كه در جغرافياي شمال‌غربي فلات ايران قرار گرفته است ، پس از اسلام داراي مركزيت‌هاي گوناگوني چون اردبيل، مراغه و تبريز بوده است كه شهر تبريز در ادوار متعدد تاريخي مركز ايالت آذربايجان و حتي كل ايران مي‌شود.

تبريز يكي از كهن‌ترين شهرهاي دنياي شرق به شمار مي‌رود؛ شهري كه در بسياري از ادوار تاريخي قلب تپنده‌ي ايران‌زمين بوده است و هويت و مليت ايراني پيوندي ژرف با هستي اين شهر داشته و دارد.

اعتبار سياسي تبريز از دوره‌ي سلجوقيان رو به افزايش بود كه سرانجام در دوران اتابكان به پايتختي سياسي ايران برگزيده مي‌شود. از تبريز دوران ايلخانان مغول مي‌بايست با عنوان پايتخت سياسي، اقتصادي، فرهنگي و علمي ايران ياد كرد. تمامي راه‌ها در ايران آن دوره به تبريز ختم مي‌شد. بازارهاي اين شهر فعال‌ترين و پوياترين بازارهاي ايران بودند و علم و دانش در «ربع رشيدي» اين شهر در بالاترين حد قابل تصور سير صعودي را طي مي‌كرد.

ربع رشيدي كه شهركي علمي در تبريز بود، توسط وزير دانشمند ايلخانان، خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني ساخته شد و نسخه‌اي از وقف‌نامه‌اي كه موقوفات اين مركز علمي را ثبت و ضبط كرده، هنوز نيز در كتابخانه مركزي تبريز نگهداري مي‌شود. اين وقف‌نامه اعتبار سندي است كه علاوه بر مشخص نمودن ارزش و اعتبار علمي تبريز به عنوان پايتخت ايران عهد مغول، محدوده‌ي سرزمين‌هاي ايراني را نيز مشخص مي‌كند. براي مثال موقوفاتي در يزد، كرمان، كشورهاي همسايه چون افغانستان، تركمنستان، جمهوري آذربايجان و ... براي اين مجتمع علمي ذكر شده است و اين يعني اين كه قدرت و تسلط ايران دوران ايلخاني به مركزيت تبريز در اين حدود نيز گسترده بوده است.

هويت و نام و نشان ايران كه پس از تهاجم‌هاي مختلف بيگانگان كم‌رونق و كم‌سو گشته بود در همين دوران ايلخاني اندك اندك احياء مي‌شود اما براي احياي كامل آن هنوز به زمان بيشتري نياز بود.

ارزش و اعتبار تبريز براي حكومت‌گران ديگر سرزمين ايران نيز پنهان نماند. تيمور هر چند عاشقانه به آراستن سمرقند، ديگر شهر ايراني، همت گماشت و آن را به تختگاهي برگزيد، اما حكومت در تبريز و ايالت آذربايجان تنها شايسته‌ي فرزندان و نوادگان تيمور گوركاني بود.

چوپانيان، آق‌قويونلوها، قراقويونلوها و ... نيز بر سر دستيابي به تبريز تمامي سعي و تلاش خود را مبذول ‌داشتند؛ چرا كه آنها به خوبي مي‌دانستند حكمراني بر تبريز يعني پادشاهي بر كل ايران‌زمين.

اهميت و اعتبار تبريز دارالسلطنه در حال فزوني بود تا اين كه اخلاف شيخ صفي‌الدين اردبيلي، سياست پيشه مي‌كنند و درصدد تشكيل دولت صفوي برمي‌آيند؛ دولتي كه به گفته موخان بسيار هويت ملي و مذهبي ايراني‌ها به كامل‌ترين اشكال در قالب آن احياء شد و بنيان‌هاي اين كار در هيچ جاي ديگري پي افكنده نشد به جز تبريز.

شاه اسماعيل اول نيز در دوران صفويه براي اعلام موجوديت قدرت سياسي تبريز را برمي‌گزيند و در اين شهر بود كه مذهب تشيع 12 امامي به عنوان مذهب رسمي ايران اعلام شد.

برخي عقيده دارند رسميت يافتن مذهب تشيع كه در تبريز صورت پذيرفت، خود نقش بسيار مهمي در حفظ و تقويت هويت ايراني داشته است؛ مذهبي كه ايران را از همسايگان شرقي و غربي‌اش كاملا متمايز ساخت و نيروي دوچنداني به ايرانيان در راه دفاع از وطن بخشيد؛ چيزي كه در جنگ‌هاي معروف ايران و عثماني اين عهد به صورت كاملا آشكاري جلوه كرد.

در دوران صفويه به علت نزديكي تبريز به مرزهاي عثماني و خطر اشغالش توسط اين كشور همسايه، پايتخت ايران صفوي از اين شهر به قزوين و سپس به اصفهان منتقل شد؛ اما اين شهر همچنان براي ايران و ايراني مهم بود و در راه وطن جان‌بازي‌ها و فداكاري‌ها مي‌كرد.

تبريز بارها به همراه بسياري از شهرهاي نيمه‌ي غربي كشور به اشغال عثمانيان درآمد؛ اما هيچگاه هويت ايراني خود را از دست نداد و در بيرون كردن دشمن از خاك خود جانفشاني‌ها و فداكاري‌هاي بسيار كرد. در عهد صفوي هنر ايراني نيز رشد و ترقي مي‌كند و يكي از درخشان‌ترين روزگاران هنر نگارگري ايران در تبريز در اين دوران و با ظهور مكتب تبريز رقم مي‌خورد. مكتبي كه خود از مكتب هرات الهام گرفته بود و الهام‌بخش مكتب اصفهان شد و در بخشي از تاريخ زيباترين و سحرآميزترين آثارنگارگري ايراني در سه جغرافياي ايراني هرات و تبريز و اصفهان آفريده مي‌شود.

دوران قاجار از ديگر دوره‌هاي بسيار مهم تاريخي در حيات شهر تبريز به حساب مي‌آيد. تبريز و آذربايجان در اين دوران در راه وطن فداكاري و از جان گذشتگي فراواني از خود نشان دادند. نخستين جلوه‌هاي اين ايثار در جنگ‌هاي ايران و روس آشكار شد و عباس ميرزاي نايب‌السلطنه، سرباز هوشمند و فداكار وطن در تبريز و نواحي اطراف آن عمليات اين محاربات را هدايت مي‌كرد.

اما در نتيجه دو عهدنامه‌ي ننگين، ايراني‌ترين شهرهاي وطن به دست بيگانگان روس افتاد؛ ايروان، نخجوان، قره‌باغ، باكو، قبه، گنجه، شكي، شيروان و ...

تبريز دوران قاجار در اكتساب مظاهر تجدد و ترقي جهان قرن نوزدهم در كل ايران، پيشگام بود و بدين علت است كه تبريز را شهر اولين‌هاي ايران مي‌نامند.

اين شهر در عهد قاجار وليعهدنشين بود. شاهزادگان وليعهد قجري در اين شهر تمرين سياست و مملكت‌داري مي‌كردند و شخصيت‌هاي بزرگ تاريخ ايران چون قائم‌مقام‌ها، اميركبير و ... همه و همه از اين شهر كار سياسي را آغاز كردند. خانه‌ي تاريخي امير نظام گروسي تبريز كه به تازگي عنوان خانه‌ي قاجار ايران را يافته است هنوز نيز نام و خاطره‌ي سياستمداران بزرگ تاريخ معاصر ايران را در خود حفظ كرده است. عظمت و بزرگي مردان سترگي چون ميرزا تقي‌خان اميركبير را در بالاترين حد مي‌شود در اين خانه‌ي تاريخي درك كرد.

انقلاب مشروطه‌ي ايران نيز داغ‌ترين و پرالتهاب‌ترين ايام خود را در تبريز سپري كرد. خانه‌ي مشروطه‌ي ايران هنوز نيز در محله‌ي تاريخي راسته‌ي كوچه‌ي تبريز پا برجاست و ياد سرداران بزرگ و ملي ايران، ستارخان و باقرخان را زنده نگاه داشته است.

تبريز در راه آرمان مشروطه‌ي ايراني ماه‌ها در محاصره‌ي استبداديان قرار گرفت، آذوقه در شهر تمام شد، مردم از كمبود كالاهاي اساسي رنج بردند و گرسنگي بيداد كرد، اما شهر سقوط نكرد و پايدار ماند و جانفشاني كرد تا مشروطه بماند و استبداد رخت از ميهن بربندد؛ تبريز

قلب تپنده و فرزند خلف ايرانيان بوده و خواهد بود و هيچ تحريف‌گر ناجوانمردي نمي‌تواند حتي نام تبريز و آذربايجان زنده و هوشيار را از مام ايران بدزدد.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۲۱ آبان ۱۳۸۵ / ۱۵:۵۴
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8508-11716
  • خبرنگار :