آنچه كه درپي ميآيد دومين قسمت از « چهارمين كارگاه بررسي و نقد طرح جامع تهران » در دفتر مطالعات ايسنا است كه با سخنان دكتر بهزادفر، عضو هيأت علمي دانشگاه علم و صنعت و دكتر منصوري، عضو هيأت علمي دانشگاه تهران ادامه مييابد.
دكتر بهزاد فر در اين بخش به قصور شوراي راهبري و تناقضات موجود در قرارداد اوليه طرح جامع تهران اشاره مي كند كه تأثير منفي آنها در فصل اهداف طرح بروز مييابد.
دكتر منصوري اما با ارئه گزارشي از تغيير و تحول اهداف در پنج گزارش از طرح جامع تهران، تحول كلي آنها را در سال پاياني طرح غير قابل پذيرش ميداند و با نقد ادبيات فصل اهداف، به مواردي اشاره ميكند كه تهيه كنندگان طرح به اشتباه به جاي اهداف طرح مطرح كردهاند. وي سپس در 7 محور به آسيبشناسي فصل اهداف ميپردازد و با بيان مجموعهاي از اصليترين مسائل شهر تهران، بي توجهي طرح جامع را به اين مسائل مورد نقد قرار ميدهد.
دكتر منصوري در سخنان خود به توجه ويژه طرح جامع تهران به منطقه 22 و 4 تهران اشاره ميكند و توضيح ميدهد كه اين طرح همچون طرح مجموعه شهري تهران توسعه جمعيت در اين دو منطقه را محدود كرده است. وي توضيح بيشتري در اين باره ارائه نمي دهد.
وي ميگويد: گويا پيشفرضهاي آشكاري وجود داشته است كه تحت عنوان حريم تهران مطرح شده است؛ پيشفرضهايي كه توجيهگر اقدامات طراحي شدهاند.
شايان ذكر است كه مناطق 22 و 4 دو منطقه ارزشمند تهران هستند كه زمينههاي اصلي براي توسعه آن محسوب مي شوند و ارزش افزوده توسعه تهران در اين دو جهت بسيار قابل توجه است.
شوراي راهبري وظيفه خود را در نظارت بر تدوين اهداف به خوبي انجام نداده است
دكتر بهزادفر:
همكاران، تقريباَ همه مباحث را درباره اهداف مطرح كردند و من به چيزي بيش از آنچه كه مطرح شد، نميتوانم اشاره كنم. اما مسئله اينجاست كه آيا با بررسي كردن اهداف در اين مقطع زماني، ميتوانيم كمكي به اصلاح مسير طرح كنيم، چرا كه در حال حاضر طرح در مسير تصويب قرار گرفته است.
همان طور كه آقاي دكتر پورموسوي به درستي توضيح دادند، در واقع كارفرما ميبايست در طول انجام كار نظارت بر كيفيت تدوين اهداف را از طريق شوراي راهبري انجام ميداد، روشن است كه شوراي راهبري وظيفه خود را در اين زمينه انجام نداده است.
مشاور منطقه 21 اساساَ به هدف، سياست و راهبرد نپرداخته است
در صورتجلسه به اين نتيجه رسيديم كه از اول تا پايان اين طرح را خط بزنيم
اگر ما ميخواهيم طرح را از اول علمي بررسي كنيم، ضروري است كه به بحث اهداف بپردازيم. براي اينكه موضوع را روشن كنم، به جلسه بررسي طرح تفصيلي منطقه 21 ارجاع ميدهم كه به اتفاق آقاي دكتر پورموسوي حضور داشتم. در آن جلسه به اين نتيجه رسيديم كه مشاور اساساَ به هدف، سياست و راهبرد نپرداخته است و در پايان طوري نتيجهگيري كرده است كه عملاَ ميبايست از اول تا پايان اين طرح را خط ميزديم؛ چنانكه عملاَ هم در صورتجلسه به اين نتيجهاي رسيديم.
تناقضي در شروع كار و تناقضي در پايان كار وجود دارد
برنامه من اين است كه فردا در جلسه شوراي شهر، از بعد ديگري مسئله مطرح كنم؛ اينكه، اگر در چارچوب ضوابط و مقرراتي كه در قرارداد طرح جامع بسته شده است، به اين طرح نگاه كنيم، با مجموعهاي از تناقضات در شروع عقد قرارداد مواجه ميشويم.
ما بايد به اين موضوع بپردازيم كه طرح جامع تهران با چه هدفي قرار بود تهيه شود. اگر قرار بود اين طرح، طبق تعريف دقيقي كه قانون تغيير نام وزارت آباداني و مسكن به وزارت مسكن و شهرسازي ارائه داده است، تهيه شود، تهيه كنندگان، معتقدند كه منظور آنها چنين چيزي نبوده است. اما اگر اين تعريف، هدف نبوده، چرا قرارداد، طبق آن بسته شده است و چرا بايد تصويب كننده، شوراي عالي معماري و شهرسازي باشد. در واقع، تناقضي در شروع كار و تناقضي در پايان كار وجود دارد كه ما بايد به اين تناقضات بيشتر توجه كنيم.
مسئله هدف، مسئلهاي سهل و ممنتع!
تهيه و عدم تهيه طرح جامع تهران بدون تعيين هدف در چارچوب طرح آمايش ملي، طرح مجموعه شهري و نيازهاي شهر تهران به عنوان پايتخت كشور، تفاوتي ندارد
به زعم من ميتوان هدف را خيلي ساده كرد:
اينكه داشتن يك طرح جامع با همه نواقص آن بهتر از نداشتن آن است
از اين منظر هدف، حل مسئله عدم وجود هر نوع ضابطه در شهر تهران است
اگر ما به اين تناقضات توجه كنيم، مسئله هدف مسئلهاي سهل و ممنتع است. موضوع هدف ممكن است، مسئله باشد و ممكن است، مسئله نباشد؛ مسئله باشد، از اين نظر كه تهيه و عدم تهيه طرح جامع تهران، بدون تعيين هدف در چارچوب طرح آمايش ملي، طرح مجموعه شهري و نيازهاي شهر تهران به عنوان پايتخت كشور، تفاوتي ندارد.
اما از سوي ديگر، تهران مشكلاتي دارد كه به هر حال بايد به نحوي به اين مشكلات پاسخ دهد. به زعم من ميتوان هدف را خيلي ساده كرد، و آن اينكه داشتن يك طرح جامع با همه نواقص آن بهتر از نداشتن آن است. دليل من اين است كه اگر ما يك طرح جامع داشتيم، اتفاقي كه در دوره شهرداري آقاي كرباسچي با هدف درستي و سازندگي و پاكي در شهر افتاد، اما در عمل تخريب شهر بود، به وقوع نمي پيوست؛ چرا كه هيچ ضابطهاي وجود نداشت، كه بگويد تراكم فروشي را انجام بگيرد يا نگيرد. الآن هم هيچ ضابطه مدون مصوب شوراي عالي شهرسازي، قابل استناد مطالعه شده مبتني بر طرح جامعي وجود ندارد كه بگويد شهرداري هاي مناطق چگونه عمل كنند.
از اين منظر هدف، مسئله عدم وجود هر نوع ضابطه در شهر تهران، و نتيجتاَ كيفيت در حال تخريب محيط تهران است.
سه مسئله و سه هدف؛
بيبرنامهگي، عدم وجود كيفيت، حركت شهر در مسيري نامشخص
از اين منظر ما سه مسئله و سه هدف پيدا ميكنيم؛
1- بيبرنامهگي در شهر تهران
2- عدم وجود كيفيت
3- حركت شهر در مسيري كه مشخص نيست، انتهاي آن چيست
اما مسئله اينجاست كه اگر از اين منظر نگاه كنيم، مواردي همچون جمعيت 6/8 ميليون نفر ديگر هدف نيست، بلكه پذيرش يك معيار اوليه براي شهر تهران در محدوده 618 كيلومتري شهر است؛ چرا كه همان طور كه آقاي دكتر مطوف گفتند، هيچ فردي در دنياي امروز به هيچ عنوان نميتواند در مورد جمعيت نظر قطعي بدهد.
مشكل فقط هدف نيست، هدف از اول گم شده است، همه چيز به هم ريخته است
طرح را طرح جامع مينامند اما
يك استراتژيك پلن است كه با تكنيك استراتژيك پلن كار نشده است
نكتهاي را كه من قصد دارم فردا در جلسه شوراي شهر مطرح كنم، اين است كه دوستان اين طرح را طرح جامع مينامند، اما يك استراتژيك پلن است كه با تكنيك استراتژيك پلن كار نشده است. تكنيك چيز ديگري است، اما نتيجه استراتژيك پلن است، چنانكه در مقياس شهر، گفته ميشود شهر را در چهار پلن پهنهبندي ميكنيم، همچنانكه در كليات استراتژيك پلنهاي دنيا اكثراَ چهار پهنه مي بينيم. اما آنها با تكنيكي پيش ميآيند كه اين طرح آن را بكارنبسته است. از اين رو به نظر ميرسد، مشكل فقط هدف نيست، هدف از اول گم شده است، همه چيز به هم ريخته است و مشخص نيست كه چگونه عمل كردهاند.
طرح جامع تهران نمي تواند در حوزه 618 كيلومتري باشد
بايستي در حوزه كل مجموعه شهري تهران ديده شود
اما الآن كه اتفاق افتاده است، پرداختن به آن به اين شكل به نظر من چندان توجيه ندارد
اگر به موضوع جمعيت با اهداف كلاني كه در طرحهاي آمايشي نوشته شده است نگاه كنيم، اصلا نمي توانيم در مورد آن حرف بزنيم و حل مسئله هم در چارچوب 618 كيلومتر غير ممكن است. يعني بايد به عقب برگرديم و بر مبناي اصول روش تحقيق كه دوستان مطرح كردند - مسئله در مقابل هدف و هدف در مقابل مسئله - اگر اين دو را درست در مقابل هم قرار دهيم، طرح جامع تهران نمي تواند در حوزه 618 كيلومتري باشد و بايستي در حوزه كل مجموعه شهري تهران ديده شود. اما الآن كه اتفاق افتاده است، پرداختن به آن به اين شكل به نظر من چندان توجيه ندارد، چرا كه در واقع اتلاف نيرو است، جز آنكه مسوولين ملي و شهر تهران و شهرداري به ايننتيجه برسند كه كل جريان را كات كنند تا چند ماه ديگر تصميم ديگري در مورد آن گرفته شود.
از اعضاي شوراي راهبري دعوت كنيد
تصميم گيري درباره تهران بدون تصميمگيري درباره 52 شهر ديگر استان تهران امكانناپذير است
به اعتقاد من ما بايد در يك جلسه صميمانه از اعضاي شوراي راهبردي و تهيه كنندگان و مجريان دعوت كنيم،
اگر شما بتوانيد مسائل تهران را بهانه كنيد كه مسئله هزار شهر ديگر را حل كنيد، آن وقت به نتيجه خوبي ميرسيد، در غير اينصورت، اگر مشكل تهران باشد، اين مشكل را ميتوان در چارچوب نظامي از برنامهريزي شهري كه آقاي دكتر دانشپور توضيح دادند حل كرد، نظام برنامهريزي شهري ميگويد كه در استان تهران 20 درصد جمعيت كشور زندگي ميكند و آب 2 درصد است بنابر اين، از اين منظر هيچ جمعيت اضافهاي را نميتوانيم در اين استان بپذيريم. نظام برنامه ريزي شهر تهران كه از طريق وزارت مسكن و شهرداريها به اين موضوع توجه مي كند، ميگويد صورت مسئله خيلي واضح است و ما در تهران بيشتر 14 ميليون نميتوانيم جمعيت بپذيريم. آنها كارشان برنامهريزي فيزيكي و طرح جامع است و اساساَ نمي خواهند بفهمند كه در بيرون چه اتفاقي ميافتد، بلكه فقط طرح جامع را تعريف ميكنند.
اين درحالي است كه 53 شهر در تهران وجود دارد كه يكي از آنها تهران است و اگر بخواهيم در مورد تهران تصميم بگيريم بايد از ابتدا در مورد اين 53 شهر تصميم بگيريم؛ اما اساساَ كسي به چنين چيزي فكر نميكند.
وزارت مسكن و شهرسازي، نهادها، شهرداريها، به دليل فقدان مديريت واحد، مجبورند كه در انجام وظايف خودشان، طرحهاي جامع و تفصيلي را تعريف كنند، از سوي ديگر سازمانبرنامه هم مسووليت دارد كه در چارچوب وظايف خود طرح آمايش سرزمين را تعريف كند، هيچ يك از اين طرحها به موازات هم تهيه نشده است، و اگر بخواهيم اينگونه نگاه كنيم، بايد همه چيز را كنار بگذاريم و بگوييم تا زماني كه درباره ساختارهاي كلان تصميم نگرفتيم، اصلاَ نميتوانيم، تصميم بگيريم.
درباره مسئله جمعيت بايد در مقياس ملي تصميم گيري شود
در حالي كه در مقياس ملي كسي دراينباره بحث نميكند
من در متني كه نوشتهام و فردا به شوراي شهر ارائه خواهم كرد، توضيح دادهام كه، تصميمگيري درباره تهران بدون تصميمگيري درباره كرمانشاه غيرممكن است. كرمانشاه در حال حاضر بالاترين ميزان بيكاري را دركشور دارد، بيكار درجستجو فضاي سبز وآپارتمان آنچناني و تراكم 120 درصد، و مواردي همچون كيفيت محيط زيست و پاسخگويي به زمينههاي عمران شهري نيست، بلكه او در جستجوي كار است. فردي كه در كرمانشاه در جستجوي كار است، اگر به او بگويند برو در تهران كار كن، زير پل ولايت هم زندگي كن، با سر ميآيد. نمي توانيم به او بگوييم، ما جمعيت را به 6/8 محدود كردهايم و تو حق نداري وارد تهران شوي. اين موضوع بايد در مقياس ملي تصميمگيري شود، در حالي كه در مقياس ملي اساساَ كسي در اين باره بحث نميكند.
طبق قراردادي كه بسته شده است، تهيه كنندگان طرح جامع تهران
ميبايست در چارچوب تعريف كلاسيك طرح جامع عمل كنند
تهيه كنندگان عملاَ اشتباه نكردند
بايد با ديدن اين قوانين و اين قرارداد به تصويب طرحي كمك كنيم كه كمترين مشكلات را ايجاد كند
ايسنا:
اما آقاي دكتر گفته ميشود تهيه كنندگان طرح خود معتقدند به دنبال تهيه طرح جامع نبودند، بلكه به دنبال تحولي در شيوه برنامهريزي براي تهران بودند و اساسا تحول در شيوه برنامهريزي و مديريت شهري تهران خود يكي از مسووليتهاي طرح محسوب مي شود.
دكتر بهزاد فر:
تهيه كنندگان درسطح پهنه بندي يا زونينگ كلان كار ميكنند، در حالي كه تعريف طرح جامع كلاسيك چيز ديگري است. برخي از دوستان مي گويند، طرح جامع مردود است، اما طرح جامع را كسي رد نكرد، طرح جامع كلاسيك (كه دقيقاً كاربري زمين را رد ميكند) رد شده است. در حالي كه طبق قراردادي كه بسته شده است، تهيه كنندگان طرح جامع تهران ميبايست در چارچوب همين تعريف كلاسيك عمل ميكردند و عملاً اشتباه نكردند و ما بايد با ديدن اين قوانين و اين قرارداد كمك كينم به تصويب طرحي كه كمترين مشكلات را ايجاد كند. بايد ببينيم كه به كجا داريم ميرويم كه يا بگوييم جلوي آن را بگيريم، يا آنكه اين طرح را در كليات تصويب كنيم، اما بگذاريم كه اتفاقات ديگري بعداً در پي آن بيافتد.
اين اولين فرصتي است كه درباره طرحي تأثيرگذار در زندگي مردم،
در محفلي غير از محفل تعريف شده و طراحي شده توسط تهيه كنندگان طرح بحث ميشود
براي اولين بار در تاريخ شهرسازي كشور ما
گفتوگو درباره طرح جامع تهران به عرصه عمومي وارد ميشود
دكتر منصوري:
اين اولين فرصتي است كه درباره طرحي تأثيرگذار در زندگي مردم، در محفلي غير از محفل تعريف شده و طراحي شده توسط تهيه كنندگان طرح بحث ميشود. ما در ايران سنت مشاركت در برنامهريزي را نداريم. گروههايي كه مسوول برنامه ريزي هستند، خود برنامهريزي و تصويب ميكنند، مردم هم بايد اجرا كنند.
يكي از اجزاي مشاركت اين است كه قدرت ارزيابي و نقد به مردم و حكومت شوندگان داده شود، اما اين فرصت در فرآيند برنامهريزي در كشور ما نهادينه شده نيست.
جاي تقدير دارد كه خبرگزاري دانشجويان ايران براي اولين بار در تاريخ شهرسازي ايران بحث و گفتوگو و اظهار نظر مردم و كساني به نمايندگي از مردم كه از صنف تهيه كنندگان و مديران نيستند را درباره محصول طرح جامع تهران بنيان مي گذارد. ورود بحث و گفتوگو درباره طرح جامع به عرصه عمومي، جاي اميدواري دارد كه كشور ما نيز به تدريج در عرصه مديريت و برنامهريزي شهري گام در دنياي متمدن بگذارد و روشهاي مشاركت مردم در امور را نه در شعار بلكه در عمل در پيش گيرد؛ چرا كه اين مملكت به مردم تعلق دارد و بايستي همچنانكه امام خميني (ره) فرمودند، سرنوشت آن به دست مردم و نه به دست ديگران تعيين شود.
تهيه كنندگان از پاسخگويي فرار ميكنند
اينكه تهيه كنندگان طرح از پاسخگويي فرار ميكنند و با بهانههاي مختلف به رغم دعوت خبرگزاري دانشجويان ايران براي حضور در اين جلسه از پاسخگويي شانه خالي ميكنند و حاضر به پاسخگويي به موكلين خود نيستند،جاي گله و تقبيح دارد.
حمايت شهردار تهران از گفتو گو درباره طرح جامع شايسته تقدير است
فكر ميكنم اينكه بعضاً مديراني در اين وانفساي تنگ جرأت ميكنند و عرصه پاسخگويي به مردم درباره طرح جامع را نه در شعار بلكه در عمل فراهم ميكنند، شايسته تقدير و حمايت است. اين كه شهرداري تهران كه يك سازمان است، اما دو رويكرد مختلف در دو سطح مديريتي آن نسبت به طرح وجود دارد، براي ما محل توجه و تعمق است؛ كه شهردار شهري و مشاوران وي مدافع عرضه عمومي و پاسخگويياند و خود شهردار در پي انتقاد و طرح مسئله از اين طرح برميآيد و در مقابل، معاون وي كه تهيه كننده طرح است، پنهان ميشود و سعي ميكند مديريت طرح و بررسي آن را در پستو ادامه دهد و نگذارد كه طرح در انظار عمومي بحث و مطرح شود. اين وضعيت البته از ويژگيهاي جهان سوم و كشور ما است كه دوران طفوليت را در مشاركت مردمي در امور طي ميكنيم.
كلمهي حقي كه از آن ارادهي باطل ميشود
هيچ كس در صحت اين گزاره كه طرح بد از بي طرحي بدتر است، ترديد ندارد
اما اين گزاره ضرورت طرح و نه چگونگي آن را توجيه ميكند
اين گزاره هرگز معني نميدهد كه برويد و يك طرح بد تهيه كنيد
ما هرگز نميتوانيم منطق ضرورت تهيه طرح را جانشين توجيح كاهش كيفيت آن نماييم
اشتباه بزرگي كه بارها از سوي دستاندركاران طرح به آن استناد شده است، ايناستكه طرح بد از بيطرحي بدتراست. اين كلمهي حقي است، كه از آن اراده باطل ميشود. هيچ كس در صحت اين گزاره كه طرح بد از بي طحي بدتر است و يا قانون بد از بي قانوني بدتر است ترديد ندارد.اما مي دانيد كه اين گزاره ضرورت طرح و نه نه چگونگي آن را توجيه ميكند. اين گزاره تنها توجيح ميكند كه بايد يك طرح داشت، به سلطه اقتدارگرايي در شهر پايان داد و شهر را بدون طرح اداره نكرد، به تعبير ديگر تهيه طرح، به اندازهاي ضرورت دارد كه هر قدر هم طرح بدي هم باشد، بهتر از بي طرحي است، اما گزاره پيشگفته هرگز اين معني را نمي دهد كه برويد و يك طرح بد تهيه كنيد؛ چرا كه از لحظهاي كه ما تهيه طرح را آغاز كرديم و در دوران تهيه آن بايد بيشترين تلاش را براي دستيابي به بهترين طرح در حد وسعمان داشته باشيم و هر كس در اين ميان عمداً و سهواً كارشكني كند به دليل آنكه مسائل ملي و مصلحت اجتماع در ميان است، بايد به شديدترين وجهي توبيخ شود. ما هرگز نمي توانيم ضرورت تهيه طرح را جانشين توجيح كاهش كيفيت آن نماييم. اين اشتباه و لغزشگاه بسيار ظريفي است كه موجب سوء استفاده كساني ميشود كه به وظايف ومأمورتهاي خود درست عمل نكردند.
تحول ناگهاني اهداف در سال پاياني طرح
آيا اين رفتار رفتاري علمي تلقي مي شود؟
درباره « اهداف طرح » كه موضوع اصلي بحث اين جلسه است، بايد توضيح دهم كه اين اهداف تا كنون در 5 سند مختلف ارائه شدهاند؛ 31/ 5/ 83 ، آذر84، سپس فروردين 85 و پس از آن خرداد 85 و در نهايت جزوهاي كه صفحه اهداف آن در اختيار ما قرار گرفت كه من آن را به نام مهر 85 ثبت كردم.
وقتي كه اين اسناد را مرور مي كنيم، مي بينيم كه اسناد يك تا سه، كه از 83 تا 85 ارائه شدهاند، دقيقاً يك مضمون دارند. سند چهارم دربرگيرنده هدف هاي قبلي است به همراه مقدمهاي كه به آنها اضافه شده است، اما در سند پنجم به كلي همه موارد قبلي تغيير كرده است و مطالب ديگري طرح شده است.
بنابراين حتي اگر با رويكردي صوري به بحث درباره اهداف طرح جامع تهران بپردازيم، و به تعبيري، بدون بهكاربستن دانش برنامهريزي و بيآن كه به محتواي اهداف بپردازيم، براي هر مخاطبي روشن است كه برنامهاي به نام طرح جامع تهيه شده است كه هدف هاي آن متغير است؛ از سال اول تا سال آخر بر مبناي اهداف مشخصي پيش مي آمده است، اما در سال پاياني طرح ناگهان اين اهداف تغيير كردهاند.
اين تغيير نه براي متخصصان، بلكه براي هر مخاطب عاقلي سووال برانگيز است؛ كه مگر هدف در پايان كار مي تواند تغيير كند؟ چرا كه هدف امري مبنايي و پيشيني است؛ پس چگونه است كه در انتهاي كار تغيير ماهوي و عمده پيدا ميكند؟ آيا از اين شيوه تغيير اهداف نمي توان تعبير كرد كه تغيير در انتهاي كار براي فرار از سيل سووالات و نوعي پوشش گذاشتن بر اشتباهات صورت گرفته در فصل بنيادين و اساسي طرح بوده است؟ آيا اين رفتار رفتاري علمي تلقي مي شود؟
حتي اگر ما در طول كار به طور مثال شاهد ده درصد اصلاح در فصل اهداف بوديم؛ با اندكي تسامح ميتوانستيم بگوييم كه در يك فرآيند تدريجي به طور طبيعي هر پديدهاي تكامل مييابد و به همين ترتيب در يك فرآيند رفت و برگشت، هدف ها نيز شكل كاملتري پيدا كردهاند؛ اما از 83 تا فروردين 85 ادبيات فصل اهداف بدون يك واو تغيير تكرار شده است، در خرداد 85، يك پاراگراف به آن اضافه مي شود و اندكي بعد در آخرين سند، يكباره به كلي دگرگون مي شوند.
آيا اهداف جديد يكباره خلق شدند؟ يا آنكه تهيه كنندگان طرح متوجه شدند، آنچه كه در اسناد پيشين به عنوان هدف آورده شده بود، هدف نيست و بايد به نكات ديگري به عنوان هدف اشاره ميكردند؟ هريك از اين مفروضات، حكم خاص خود را دارد.
« هدف از تهيه طرح» با « هدف طرح» اشتباه گرفته شده است
وقتي كه تعبير « هدف از تهيه طرح» را بهكار ميبريم
دستاوردهاي طرح هر چه كه باشد ميتواند پاسخ آن باشد
اما اگر خواسته باشيم از بررسي صورت اهداف خارج شويم و به بحث درباره محتوا بپردازيم، بايد به اين نكته اشاره كنم كه اسناد يك تا سه، هر سه با اين جمله شروع مي شوند كه: « هدف از تهيه طرح جامع تهران»، اين است..... دقت كنيم كه تعبير «هدف طرح» بلكه « هدف از تهيه طرح» نوشته شده است.
دكتر بهزادفر:
كاملا درست است. اين دو با هم فرق دارند.
دكتر منصوري:
هدف از تهيه طرح، حتي مي تواند اجراي دستور مافوق باشد. ممكن است، تنها يك تبليغ و ژست مديريتي براي مديران باشد، مبني بر اينكه ما در دنيا طرح داريم، اين جا هم مي خواهيم طرح داشته باشيم. البته هدف تهيه طرح، ضمناً مي تواند رفع مشكلات شهر هم باشد. از اين رو مواردي كه ربطي به محتوا و «هدف طرح» ندارد، مي تواند «هدف از تهيه طرح» باشد. بنابر اين بايد ميان « هدف طرح » و « هدف از تهيه طرح » تمايز قائل شويم.
در اينجا « هدف از تهيه طرح »، با « هدف طرح » خلط شده است. وقتي كه ما تعبير « هدف از تهيه طرح» را بكار ميبريم، بلافاصله « دستاوردهاي طرح » هر چه كه باشد ميتواند پاسخ آن باشد.
اينكه سندي داشته باشيم كه بر اساس آن بتوان بر تراكم فروشي نظارت كرد و به مردم پاسخ داد، در واقع « دستاورد تهيه طرح » است كه با « هدف از تهيه طرح » ملازم است.
برآيند سه مقوله
در هيچ يك از 5 نسخه اهداف
بايد توضيح دهم كه اهداف طرح بايد برآيند سه مقوله باشند:
اهداف ناظر بر مشكلات ومسائل موجود
اهداف توسعه اي و آرماني ( طرحهاي بالادست)
نظرات گروههاي ذي نفع و ذي نفوذ
حال آنكه در هيچ يك از 5 نسخه اهداف طرح، ذكري از مسائل اصلي تهران و رفع آنها به عنوان هدف طرح به ميان نيامده است.
گزارههايي كه از جنس هدف نيستند، جايگزين گزارههاي بيانگر اهداف شدهاند
« توصيف طرح »، « تأكيد بر ضرورت تهيه آن »، « وظايف طرح »، « محصول طرح»
به جاي« اهداف طرح » آورده شدهاست!
ويژگي مشخص ديگري كه در سند يك و دو سه ملاحظه ميشود، اين است كه هدف دو بخشي است، بخش اول « توصيف طرح» و « تأكيد بر ضرورت تهيه طرح » است. در اين بخش گفته شده است:
هدف: « تهيه اسنادي است كه ضمن برخورداري و انعكاس اهداف و راهبرد هاي كلان ملي و منطقه اي، موجب شده تا مديريت شهري، بر مبناي اين اسناد بتواند .....»
ملاحظه ميكنيم كه اين جمله توصيف طرح است.
در بخش بعد (بخش دوم) جمله اين گونه ادامه پيدا مي كند:
« ... بتواند فرآيند تغيير و تحولات كالبدي و نحوه استفاده از زمين را...... به سامان درآورد».
اين درحالي است، كه هدف طرح در واقع « چگونگي » به سامان آمدن نحوه استفاده از زمين است.
گفته ميشود مي خواهيم قانوني بگذاريم كه مردم بدانند دراين شهر چگونه مي خواهند زندگي كنند. اما اين تعبير، اساساَ دخلي به محتوا و ماهيت طرح ندارد. به بيان ديگر اين قانون، مي تواند ليبراليستي، كمونيستي يا اسلامي باشد. بنابراين تعبير پيشگفته تنها درباره وجود قانون بحث مي كند، نه درباره چيستي و ماهيت آن . حال آن كه در واقع بحث درباره اين كه « چگونه قانوني باشد؟»، به محتوا و اهداف طرح مربوط ميشود.
در سند شماره چهار عبارت ديگري اضافه مي شود و اهداف ذيل هدف ديگري طرح مي شوند. در اين سند آورده شده است كه هدف از تهيه طرح جامع جديد، دستيابي به سندي بوده كه ضمن تشخيص مسائل، راه كارهاي مناسب را پيشنهاد كند ، ملاحظه ميكنيم كه در اين سند نيز، به جاي پرداختن به محتواي هدف، « وظايف طرح توصيف » مي شود.
به تعبير ديگر در پاسخ به اين پرسش كه: اين شي چيست؟ گفته ميشود كه اين شي چنين وظايفي را برعهده دارد.
تغيير كلي اهداف در سند پنجم( سال پاياني تهيه طرح ) حاصل ميشود
برخي از گزاره هايي كه به عنوان هدف در سند پنجم، ذكر شدهاند
محصول طرح هستند كه به جاي هدف مطرح شدهاند
در سند پنجم همه چيز به كلي تغيير كرده است، و اگر چه صورت آنها، از جنس هدف است، اما محتواي آن قابل بحث است. اولاً ناگهان اهداف هم متعدد و هم جديد شدند و ما از آن ها سابقه اي در اسناد پيشين نداريم. برخي از گزاره هايي كه به عنوان هدف در اين سند ذكر شدهاند، « محصول طرح و نتيجه برنامه » است كه به جاي هدف آمده است.
« اسكان جمعيت در شهرهاي اقماري »، « تثبيت سطوح اراضي مسكوني و كنترل تراكم »، « تعيين حريم تهران»
مواردي از جنس محصول و دستاورد طرح هستند كه به جاي اهداف ذكر ميشوند
به طور مثال « اسكان جمعيت در شهر هاي اقماري» اساساً نمي تواند هدف طرح باشد، بلكه تنها پيش فرضي است كه اگر شما آن را پذيرفتيد، مي تواند « محصول طرح » باشد. اين پيشفرض، خود مبتني بر آن است كه ما جمعيت زيادي داريم، در درون تهران جايي براي اسكان آن ها نداريم، بيرون تهران جايي داريم كه شهر اقماري بسازيم، و اين طرح بايد بگويد اين جمعيت را از كدام نقطه به كدام نقطه منتقل كنيم. بنابراين بايد 4 مقدمه طي شود، تا به اين نتيجه برسيم.
نكته ديگري كه به عنوان هدف در اين سند آورده شده است، « تثبيت سطوح اراضي مسكوني و كنترل تراكم» است. از اول گفته ميشود مساحت كاربري مسكوني تهران، 123 كيلومتر مربع باشد. گزاره اي كه در انتها به عنوان « دستاورد طرح » به آن رسيده است، پيش از اين در اهداف ذكر شده است.
گويا پيش فرضهاي آشكاري وجود داشته كه به عنوان هدف، تحت عنوان حريم تهران مطرح شدهاست،
پيش فرضهايي كه توجيهگر اقدامات طراحي شدهاند
در واقع طرح جامع تهران، همچون طرح مجموعه شهري به مناطق 4 و 22 نظر خاص دارد
«تعيين حريم تهران » نيز كه به عنوان هدف در آخرين سند ذكر شده است، خود يك پيش فرض است. در اين زمينه محدوديت استقرار جمعيت در مناطق 4 و22 كه در طرح مجموعه شهري هم آورده شده بود، از همان ابتدا به عنوان هدف طرح تحت عنوان محدود كردن حريم تهران آورده ميشود؛ در حاليكه علي القاعده محدوديت حريم تهران يا سقف جمعيتي هر يك از مناطق، بايستي نه پيش فرض تهيه طرح، بلكه محصول نهايي آن، قلمداد شود. بنابراين متوجه مي شويم كه گويا پيش فرض هاي آشكاري وجود داشته است كه به عنوان هدف، تحت عنوان حريم تهران مطرح شده است، پيشفرضهايي كه توجيه گر اقدامات طراحي شده اند.
در واقع طرح جامع تهران همچون طرح مجموعه شهري به مناطق 4 و 22 نظر خاص دارد!
اين طرح (كالبدي) با چارچوب و شرح خدماتي كه تعيين كرده است، محال است بتواند در «رونق اقتصادي شهر» كه به عنوان هدف آورده شده است، نقش مؤثري ايفا كند
توجه كنيم كه نام اين طرح، طرح جامع است، طرح استراتژيك نيست. همه ما ميدانيم كه دستيابي به برخي از دستاوردها از جمله « رونق اقتصادي شهر»، اساساً با طرح جامع ميسر نيست؛ چرا كه چارچوب طرح جامع كالبدي است. البته شهر بايد داراي برنامهاي شود كه رونق اقتصادي تهران با تحولات ديگر آن همگام در آن برنامه ديده شود؛ اما بحث ما درباره اين طرح است و اساساَ با چارچوب و شرح خدماتي كه اين طرح تعيين كرده است، محال است بتواند در رونق اقتصادي شهر كه به عنوان هدف آورده شده است، نقش مؤثري ايفا كند.
طرح جامع تهران بدون هدف و با پيشفرضهايي كه به جاي هدف نشسته تهيه شده است
در انتهاي كار فهرستي از اهداف براي آن نوشته شده است
در يك جمع بندي كلي مي توانم بگويم:
1- تعيين اهداف مبتني بر شناخت مسئله، آرمان هاي توسعه، طرح هاي بالا دست و خواست هاي گروههاي ذي نفع و ذي نفوذ نبوده است و در واقع آنچه كه به عنوان اهداف ذكر شده است، بر مبناي مسائل تهران، آمايش سرزمين و طرح هاي بالا دست، به دست نيامده است، مرجعي همچون شوراي شهر آن ها را تنفيذ نكرده و گروه ذي نفوذي نيز خواستار آن نبوده اند.
2- ادبياتي كه به عنوان هدف به كار گرفته شده است، متناسب با معناي هدف نيست كه آقايان استادان محترم بهتر از من توضيح دادند.
3- اهداف به شدت متغير و شناورند و تثبيت شده نيستند.
4- اهداف بايد در ابتدا تأييد و تصويب شوند و سپس برنامه بر مبناي آن تعيين شود. در واقع بايد مرحله تصويب اهداف را داشته باشيم كه صاحب حق، طي اين مرحله اهداف را تأييد كند و بگويد براي اين اهداف برنامهاي تهيه شود. اما تهيه كنندگان طرح نه تنها مرحله تأييد و تصويب را نگذراندند، بلكه چون اختيار دست خودشان بوده است، اهداف را مرتباً تاآخرين مراحل كار تغيير دادند. تغييراتي كه بسيار چشم گير بوده است.
5- متدولوژي تعيين اين اهداف مشخص نيست و مشخص نيست كه تهيه كنندگان چگونه به اين اهداف رسيده اند. ما هيچ مطالعه اي در دست نداريم كه نشان دهد اين اهداف چگونه بدست آمده اند.
6- از موارد پيشگفته به روشني مي توان اين نتيجه گيري را نمود كه اين طرح بدون هدف و با پيش فرض هايي كه به جاي هدف نشسته تهيه شده است؛ در انتهاي كار براي آن فهرستي از اهداف نوشته شده است. نكته ديگر اين كه به دليل اشكالاتي كه در تدوين همين سناريو بوده است، روشن است كه تهيه كنندگان طرح شناخت علمي از فرآيند برنامه ريزي نداشتند كه حتي اين اهداف را در انتها به نحوي تنظيم كنند كه اين لباس به تن موجودي كه پديدآوردهاند بيايد.
7- در انتها بايد بگويم اشتباهات صورتگرفته در فصل اهداف طرح زماني اهميت بيشتري مييابند كه متوجه شويم تهيه كنندگان طرح از لحاظ كردن چه مسائلي مهمي از شهر تهران در فصل اهداف غفلت كردند. من به عنوان يك شهروند و كارشناسي كه مدتي روي تهران كار كرده است، اگر فيالبداهه و بدون هيچ مطالعه اي و بدون در نظر گرفتن اهداف آرماني و توسعه اي يا رهنمود هاي مراجع بالاتر، بخواهم تنها مسائل درون تهران را مبناي تعيين هدف قراردهم، مي توانم به اين مسائل اشاره كنم كه البته در نظر گرفتن وزن و اولويت بندي آنها نيز جالب توجه است.
1- بحث زلزله و ايمني مردم و به ويژه ساكنان بافت هاي فرسوده.
2- فقدان عدالت اجتماعي و دوقطبي بودن نهادينه شده در تهران.
3- بحران مسكن ( در حال حاضر بين ده تا پانزده درصد مردم تهران با تعريفي حداقلي - يعني، يك اتاق بدون آشپزخانه مستقل - فاقد مسكن مستقل هستند). در حالي كه سهم هزينههاي مسكن در سبد هزينه هاي خانوار در همه جاي دنيا بايد بين 20 تا 30 درصد باشد، در تهران از صد درصد افزايش يافته است، يعني گويا مردم توليد اضافه مي كنند يا از پس انداز و از ندادن و از قرض بالا آوردن، مشكلات خود را حل ميكنند.
4- مسئله حمل ونقل. در اين طرح هيچ عنايتي به مسئله ترافيك، حمل ونقل تهران و مسئله مترو نشده است و حاشيه اي از آن گذر شده است.
5- محيط زيست.
6- هويت شهري ،كه البته به قول مازلو در هرم نيازهاي فرهنگي، آخرين نيازي است كه براي انسان مطرح ميشود.
زلزله، ايمني شهروندان و بافتهاي فرسوده به عنوان مولد ساير مظالم اجتماعي و مشكلات شهري 70 درصد وزن مشكلات تهران را به خود اختصاص مي دهد
بدون كمترين اغراقي بايد بگويم در ميان مسائل پيشگفته ناگزيزيم 70 درصد وزن را به مسئله زلزله و تهديد ايمني شهروندان بدهيم و 30 درصد باقي مانده را در ميان باقي مسائل پخش كنيم. يعني تا زماني كه چنين بحران خطرناكي كه شدت آن توسط همه كارشناسان گواهي شده اشت، بيخ گوشمان خوابيده و در حالي كه مي دانيم وجود بافتهاي فرسوده در عين حال، خود مولد ساير مظالم اجتماعي و مشكلات شهري است، بي توجهي به آن در برنامه به معناي خواب خرگوشي است.
اين طرح در اهداف خود نگاه سيستماتيكي به اين مسائل روشن نكرده است. البته بحثهاي ديگري هم در رهنمود هاي مراجع بالاتر و يا در آرمان هاي توسعهاي داريم كه ناديده گرفته شده است.
ادامه دارد....