چهارمين كارگاه طرح جامع تهران/1 رييس كميته علمي شهردار در ارزيابي طرح: فقدان ارتباط ارگانيك ميان خروجي و اهداف طرح گسست ميان اهداف، چشم‌انداز و بيان مسأله

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران

سرويس: اجتماعي - شهري

چهارمين « كارگاه بررسي و نقد طرح جامع تهران » با موضوع « اهداف طرح » از سوي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در تالار شهيد قريب اين خبرگزاري برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كارگاه با حضور جمعي از استادان دانشكده هاي شهر سازي دانشگاه‌هاي تهران‏، شهيد بهشتي، علم و صنعت، همچنين دكتر پور موسوي مشاور شهردار تهران در امور توسعه و مطالعات شهري و مسوول كميته علمي ارزيابي و بررسي طرح جامع تهران و دكتر فريبرز دولت‌آبادي، مديرعامل سازمان همياري شهرداري‌هاي استان تهران‏ و مدير عامل سابق مركز مطالعات و تحقيقات معماري و شهرسازي ايران ، برگزار شد.

دكتر سيد امير منصوري عضو هيات علمي دانشگاه تهران، دكتر شريف مطوف عضو هيات علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي، دكتر بهزادفر و دكتر سيد عبدالهادي دانشپور عضو هيأت علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت، اساتيد شركت كننده در اين كارگاه بودند كه به بررسي موضوع ياد شده پرداختند.

ايسنا:

از استادان گرامي كه از دانشكده‌هاي معماري و شهرسازي دانشگاه هاي مختلف تهران، دعوت ما را براي حضور دراين نشست پذيرفتند، كمال تشكر و سپاس گزاري را داريم. در نشست پيشين ( سومين كارگاه بررسي و نقد طرح جامع تهران)، بررسي محتواي طرح جامع تهران را آغاز كرديم. روشن است كه براي ارزيابي دقيق و علمي محتواي اين طرح، پيش و بيش از هر چيز ديگري نيازمند بررسي اهدافي هستيم كه طرح، متكفل تأمين آن ها شده و در واقع بر آن ها ابتنا يافته است. از اين رو در اين نشست به بررسي اهداف طرح جامع تهران مي پردازيم.

در بررسي اهداف ما با چند پرسش اساسي مواجه هستيم. اول آن كه چيستي اين اهداف، با توجه به محدوديت اطلاع رساني، خود براي مخاطبان ما هنوز يك سوال پاسخ داده نشده است.

پرسش بعدي اين است كه اين اهداف، خود بر اساس چه مطالعه اي و با چه شيوه اي به دست آمده اند و چه فرآيندي براي دستيابي به آن ها طي شده است؟

و پرسش بعدي اين‌كه اهداف طرح جامع تهران، از سوي چه مرجعي به تصويب و تأييد رسيده كه طرح متكفل تأمين آن ها شده است؟

نكته مهم ديگري كه پرداختن به آن براي ما اهميت دارد، اين است كه اساساً آن چه كه در طرح جامع تهران، به عنوان هدف آورده شده است، تا چه اندازه با مقوله هدف آن گونه كه در دانش شهرسازي تعريف مي شود، تطبيق دارد و تا چه اندازه معطوف به مسائل اساسي شهر تهران است؟

البته پس از آن‌كه امكان دستيابي به محتواي طرح براي اساتيد و دانشگاهيان فراهم شود، در جلسات بعدي ما مي توانيم، به بحث درباره اين نكته بپردازيم كه اين اهداف تا چه اندازه در محتواي طرح دنبال شده اند و تا چه اندازه محتواي طرح با اهدافي كه خود مدعي تأمين آن هاست، تطبيق دارد.

اما قبل از آغاز بحث مي خواهم اين نكته را يادآوري كنم. در كارگاه دوم بررسي و نقد طرح جامع، آقاي شفيق مدير عامل محترم شركت مشاور طرح جامع تهران، اعلام كردند كه اين طرح متدولوژي نداشت، ايشان معتقد بود كه متدولوژي را در راه به دست مي‌آورند. ايشان همچنين مي‌گفت: اين‌كه چهار هدف بگذاريم و اهداف را از چشم انداز استخراج كنيم، انشاء است. اين ديدگاهها البته به شدت مورد انتقاد استادان محترم حاضر در جلسه قرار گرفت، اما نكته مهمي كه در همين رابطه مي‌توان به آن اشاره كرد، اين است كه گويا در مورد اهداف نيز چنين شيوه‌اي در پيش گرفته شده است. به اين معنا كه گفته مي‌شود فصل اهداف نيز در اين طرح بارها مورد تغيير و اصلاح قرار گرفته است و ورژن‌هاي مختلفي از اين فصل در گزارش‌هاي مختلف نهاد وجود دارد. اين اصلاحات نيز تا آخرين مراحل انجام طرح ادامه مي‌يابد. در اين صورت آيا مي توان پذيرفت كه فصل اهداف كه قرار است كل طرح متأثر از آن باشد در طول انجام كار تصويب شود؟  

آشفتگي در ادبيات فصل اهداف طرح‌هاي مصوب شوراي عالي معماري و شهرسازي كشور

دكتر مطوف:

وقتي كه از اهداف طرح جامع تهران سخن گفته مي شود، به ياد روزهايي مي افتم كه براي تأليف پايان نامه دكتري‌ كه درباره بازسازي خرمشهر بود، خلاصه طرح جامع اين شهر را كه در مجله آبادي منتشر شده بود، به زبان انگليسي براي اساتيد خودم ترجمه مي‌كردم و در نهايت همان طور كه پيش بيني مي‌كردم پس از ترجمه آن هر يك از اساتيد به شدت به من اعتراض مي‌كردند كه چرا اين طرح تا اين اندازه آشفته است و كجاي آن‌چه كه به عنوان هدف در اين طرح از آن ياد مي شود به هدف شباهت دارد؟ بلكه آن جا كه از هدف سخن گفته مي شود، سياست است و آن جا كه از راهبرد سخن گفته مي شود در واقع مراد پروژه است.
نكته جالب توجه اين جاست كه با اين حال، به دليل اين كه اين طرح مصوب شوراي عالي شهرسازي است، حتي اساتيد شهرسازي كشورهيچ حرفي در مورد آن نمي توانند داشته باشند و تقريباً امكان نقد منتفي است. 

 آن چه كه در نسخه 84 اين طرح، به عنوان هدف نوشته شده است، با ادبيات تخصصي هدف متفاوت است

طرح جامع تهران بدون هدف تهيه شده است

من در حال حاضر دو ورژن از اهداف اين طرح را در اختيار دارم كه اولي در آذر 1384 و دومي نيز از سوي مهندسين مشاور بوم سازگان در 1385 منتشر شده است.
در نسخه 84 هدف طرح چنين گفته مي شود: « امروزه بر خلاف 40 سال پيش كه اولين طرح جامع تهران تهيه شد، افزايش جمعيت و گسترش محدوده شهر، مسئله تهران نيست. عرصه پاسخ‌گويي به اين مسائل نه محدوده شهر تهران، بلكه محدوده كلان شهر( مجموعه شهري) تهران است.... »
ملاحظه مي كنيد كه شروع اين ادبيات بيش از آن كه به ادبيات بيان هدف شباهت داشته باشد، به يك روايت شباهت دارد و در واقع بيان ناقصي از طرح مسئله است، اين در حالي است كه هدف به موضوع مشخصي اشاره دارد. اما كسي كه نمي داند چگونه هدف مي نويسند، چگونه به خود اجازه مي دهد كه براي پايتخت يك كشور طرح تدوين كند؛ وقتي كه نمي تواند هدف را تعيين كند، چگونه مي خواهد مراحل ديگر طرح را پيش ببرد؟
در اين گزارش كاملاً مشخص است كه طرح جامع تهران بدون هدف تهيه شده است و آن چه كه به عنوان هدف در اين طرح نوشته شده است، با ادبيات تخصصي هدف متفاوت است.

 به كارگيري واژگان نامشخص و ابهام در ادبيات به كار گرفته شده در بخش اهداف

در ورژن 1385 كه با امضاي بوم سازگان منتشر شده است نيز با ادبياتي آشفته مواجه مي شويم.  گاه واژه هايي مبهم در اين بخش به كار گرفته مي شود كه مقصود از آن ها مشخص نيست. چنان كه از سامان يابي اسكان جمعيت سخن گفته مي شود، اما مشخص نيست كه سامان يابي ترجمه كدام واژه معتبر شهرسازي است و از كدام فرهنگ لغت گرفته شده است؟
در ادبيات شهرسازي بيشتر از واژه سازماندهي استفاده مي‌شود، هنگامي از واژه متفاوتي استفاده مي كنيم، مفاهيم تخصصي به خواننده منتقل نمي شود. در واژه سامان دهي بيشتر مفهوم استقرار و سكون و به انتها رساندن يك حركت نهفته‌است، اما در سازمان‌دهي پيدا كردن و شناخت ارتباطات جمعيت با فضاي پيرامون و اقتصاد و اشتغال‏، همچنين ارتباطات اجتماعي و فرهنگي و زيست محيطي  و به ويژه ارتباطات گروه‌هاي اجتماعي با يكديگر مورد نظر است. 

امكان ناپذيري اجراي يك هدف كمي درباره جمعيت!

برخي از اهداف معطوف به روند و برخي معطوف به نتيجه است و مشخص نيست كه هدف ها از كجا اخذ شده‌اند؟ از ادبيات آن پيداست كه انديشه تخصصي، پشتوانه هدف نويسي در اين طرح قرار نگرفته است.از اسكان جمعيت در شهر هاي اقماري به عنوان يك هدف سخن گفته مي شود.
تثبيت جمعيت شهر تهران در حد 6/8 ميليون نفر به عنوان هدفي ديگر مطرح مي‌شود، اما كدام قدرتي مي تواند يك هدف كمي را درباره جمعيت اجرا كند؟ اساسا هدف كمي به اين شيوه در يك برنامه استراتژيك قابل تحقق نيست و چنين شيوه هدف گذاري درست نيست. امروزه هرگز اين گونه برنامه ريزي نمي كنند، چرا كه هيچ قدرتي نمي تواند چنين هدفي را تحقق بخشد. بسياري از نيروهاي تأثير گذار در اختيار برنامه‌ريز نيست، بلكه در اختيار مكانيزم‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي متأثر از شرايط بسيار متحول جهاني ملي و منطقه اي است. كسي كه اين گونه هدف مي نويسد به اين مسائل واقف نيست.
در نشست پيشين آقاي دكتر دولت آبادي فرمودند كه جناب آقاي دكتر زنجاني مطالعات جمعيت را انجام داده اند، اما من در سال 1352 دانشجوي ايشان بودم، ايشان جمعيت شناسي تدريس مي‌كردند، اين كه « جمعيت شير آبي نيست كه آن را ببندند» ، در واقع، تعبير و گفته ايشان است. ايشان معتقد بود كه حتي حكومت كمونيستي شوروي قادر نيست كه جمعيت را مثل شير آب باز كند و ببندد. اما آيا بعد از 32 سال، ايشان خود همين اشتباه را مرتكب مي شوند؟ به اعتقاد من كه بسيار بعيد است!

اهداف يا  آرماني هستند‏‏ و از ايدئولوژي يا نظريه نشأت ‌مي‌گيرند، (چنان‌كه تحقق عدالت اجتماعي، به عنوان يك هدف از ايدئولوژي گرفته مي‌شود) و يا پس از آن، عملياتي و سپس آن‌گاه‌كه به حوزه سازمان برنامه‌و بودجه وارد مي‌شويم، كمي مي‌شوند. اما مقصود از اهداف كمي اين نيست كه ما بگوييم جمعيت تهران در عدد 6/8 ميليون نفر تثبيت مي‌شود؛ چرا كه امكانات و مكانيزم‌هاي اجرا در اختيار هيچ كس نيست و در اين صورت تحقق آن از اين منظر محال است. جمعيت خود در برابر متغير‌هاي مختلف واكنش‌هاي خاص خود را نشان مي‌دهند، به طور مثال گراني يك واكنش را به دنبال دارد و جنگ و واكنش وجدان جمعي در برابر آن نيز، پيامد خاص خود را به دنبال دارد.

كلي گويي و طرح غير دقيق و مبهم مفاهيم و اصطلاحات

از سوي ديگر ما در اين ادبيات با كلي‌گويي و طرح غير دقيق و مبهم اصطلاحات مواجه هستيم. از «حفظ يكپارچگي و اعمال نظام مديريت شهري واحد در محدوده و حريم شهر»، به عنوان يك هدف ياد مي‌شود‏، اما مكانيزم‌هاي تحقق اين هدف تعيين نمي‌شود و مشخص نيست كه چه مقصودي از آن در اين طرح طلب شده است؟
همه ما مي‌دانيم كه تحقق اين هدف در گرو تحول نظام برنامه‌ريزي است و از طرح جامع كه طرحي كالبدي و فيزيكي است‏ بر نمي آيد. طرح جامع بايد در چارچوب اختيارات خود هدف گذاري كند، در غير اين صورت‏، بديهي است كه نتيجه گيري كنيم‏ يا نويسنده اهداف اين طرح، شناختي از نكاتي روشن و بديهي در ادبيات تخصصي شهرسازي نداشته است، يا آن كه وي به طرح ادبياتي شعارگونه پرداخته است ‌كه‌ تنها حاصل آن خوش‌آمد مخاطب غير متخصص و در واقع نوعي عوام‌فريبي است‎‎: حال آن‌كه براي مخاطبان متخصص روشن است كه اين ادبيات بسيار كلي و مبهم است و نمي تواند هدف اين طرح تلقي شود. 

«ارتقاي نقش فراملي‏ و منطقه‌اي» نيز به عنوان يكي ديگر از اهداف آورده شده است؛ اما باز هم مشخص نيست كه اين موضوع از كدام ادبيات بالا دستي گرفته شده است؟ بايد توجه كنيم كه ممكن است، ما اين ادبيات را مشابه ادبيات برخي از اسناد بالا دست ببينيم؛ اما وقتي كه از سند آمايش سرزمين به عنوان يك سند بالادستي سخن مي‌گوييم، با ادبيات دقيقي مواجه مي‌شويم، خلط كردن واژگان و اين ‌كه فقط «ارتقاي نقش فراملي» را در يك عبارت كلي بيان كنيم، در حالي كه هم‌خواني و هماهنگي اين بخش با بقيه طرح نيز روشن نيست، نمي تواند ادبيات دقيقي براي اهداف طرح جامع محسوب شود.

خلط موضوعات در هدف نويسي  

در اهداف اين طرح آورده شده است‎:
 «حفاظت از محيط زيست و ايمن سازي شهر از سوانح طبيعي و ساير آسيب‌ها»
اما حفاظت از محيط زيست و ايمني (security) هر يك موضوعي جداگانه هستند، در كنار هم قرار دادن اين دو مقوله نشان مي‌دهد كه در تدوين اهداف‏، موضوعاتي متفاوت با يكديگر خلط شده است و آن‌گاه اين پرسش به ذهن آدمي خطور پيدا مي‌كند كه: آيا كساني كه در الفباي برنامه‌ريزي و طراحي و فهم اصطلاحات در اين حد اشتباه مي‌كنند، در تدوين خود طرح اشتباه نمي‌كنند؟
البته من علاقه دارم كه بحث توسط استادان محترم دنبال شود، اما مشخص است كه در تدوين اهداف اين طرح تناقضات بسيار زيادي ديده مي‌شود؛ درست همان‌طور كه هنوز هم وقتي كه طرح خرمشهر ترجمه مي‌شود، در حالي كه اين طرح توسط مشاوري تدوين شده است كه ادعا مي‌كند بهترين مشاور است، و شوراي عالي شهرسازي هم آن را تصويب كرده است؛ اما از آن پديده‌اي حاصل مي‌شود، كه هدف را به جاي سياست و سياست را به جاي پروژه نشان‌ده‌اند، و در واقع حس مي‌كنيم كه آبرويمان رفته است. ‎

دكتر پور موسوي:

طبيعتاَ در هدف ما بايد علمي بودن نتايج پژوهش را جستجو كنيم. در واقع ما با اين فرض كه طرح جامع تهران، فرآيند پژوهش را رعايت كرده است، به بررسي اهداف مي‌پردازيم و فرض را بر اين مي‌گذاريم كه دوستان ما الزامات اين فرآيند را رعايت كردند، با اين رويكرد سراغ بررسي اهداف مي‌رويم.از آقاي دكتر مطوف تشكر مي‌كنم كه فضا را به خوبي براي گفت‌وگو باز كردند.

هدف كلي، بايد مستقيماَ از مسئله پژوهش مشتق ‌شود

هدف گزارش آذر 84 در گزارش امروز به جاي مسئله نشسته است 

در منابع روش تحقيق ما مي‌خوانيم كه هدف كلي، مستقيماَ از مسئله پژوهش مشتق مي‌شود و در واقع يكي از اهداف كلي تحقيق، خود موضوع تحقيق است؛ به اين معنا كه پژوهش خود به دنبال چه چيز است، بر اساس اين منطق، ما اهداف را به دو قسمت اهداف كلي و اهداف ويژه تقسيم مي‌كنيم كه اهداف ويژه در واقع خرده مسئله پژوهش است.

من براي آغاز بحث در اين زمينه سراغ مواردي رفتم كه به عنوان مسئله در اين طرح مطرح مي‌شود. البته بايد توضيح دهم؛ آن‌چه آقاي دكتر مطوف فرمودند كه در آذر 84 به عنوان هدف پژوهش، مطرح شده است، امروز به جاي مسئله طرح منقل شده است.

در آخرين نسخه طرح جامع تهران، چند محور به عنوان مسئله پژوهش مطرح شده است كه طرح جامع بايد به دنبال حل آن‌ها باشد از جمله اين كه تهران در 25 سال اخير تابع هيچ برنامه‌اي نبوده است، رويه تراكم و توافق منجر به مشكلات زيادي براي تهران شده است، ايفاي نقش ملي و فراملي تهران به فراموشي سپرده شده است، در سطح منطقه كلان شهري، كه به زعم نويسندگان طرح با مجموعه شهري تهران منطبق است، سامان‌دهي جمعيت صورت نگرفته است، و تهران درگير مشكلات اساسي همچون آلودگي هوا، ترافيك فرساينده،آسيب پذيري زياد در برابر زلزله احتمالي، كمبود فضاهاي عمومي و خدمات شهري، كاهش ايمني، پراكندگي و ناكارآمدي نواحي كار و فعاليت و نابهنجاري‌هاي اجتماعي و فرهنگي، نابساماني سيما و منظر است.

در ادامه « مسئله اصلي » تهران كه در بيان مسئله عنوان شده است، مقابله با مشكلات، داشتن يك مديريت جامع شهري است، كه با عنوان مديريت توسعه و تحولات شهر تهران از آن در اين طرح ياد مي‌شود.

همان دور مكافاتي كه در كشور بعضاَ به آن مبتلا هستيم، تكرار مي‌شود‎؛

 اين كه ادعا كنيم ما مي‌خواهيم نقش ملي و فراملي و منطقه‌اي تهران را افزايش دهيم،

 در حالي كه الزامات، منابع و راه‌كارهاي تحقق آن را به وضوح بيان نمي كنيم

دو بند در بيان مسئله وجود دارد كه به نظر من بايد خيلي جدي به آن توجه كنيم تا بتوانيم بحث اهداف را به خوبي تحليل كنيم.

اول آن‌كه آورده شده است كه صورت مسئله طرح جامع جديد تهران، بر خلاف طرح‌هاي جامع قبلي تعيين ميزان جمعيت، جهات و حدود گسترش توسعه معابر شهري نيست.

دوم: حدود تهران امروز از شمال و شرق تا ارتفاعات البرز، از غرب تا شهر كرج و از جنوب تا شهر‌هاي متعدد ديگر گسترش يافته و ديگر امكان گشترش ندارد. جمعيت آن نيز به حداكثر مرز قابل تحمل نزديك شده است.

سپس اين‌گونه جمع‌بندي مي ‌شود كه مسأله اصلي طرح جامع جديد تهران هدايت تغيير و تحولات دروني ناشي از نياز‌هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي شهر است؛ در واقع به نظر مي‌رسد كه نويسندگان طرح مي‌بايستي اهداف را بر مبناي اهداف فرهنگي‏، اجتماعي و اقتصادي تنظيم كنند؛ اين در حالي است كه هنگامي ما وارد اهداف مي‌شويم، سراغ بحث‌هاي ديگري مي‌روند و همان دور مكافاتي كه در كشور بعضاَ به آن مبتلا هستيم، تكرار مي‌شود‎؛ اين كه ادعا كنيم ما مي‌خواهيم نقش ملي و فراملي و منطقه‌اي تهران را افزايش دهيم؛ در حالي كه الزامات، منابع و راه‌كارهاي تحقق آن را به وضوح بيان نمي كنيم.

مجريان طرح خودشان را به جاي مجريان رده ميداني كشور مي‌گذارند

آن‌ها مسؤل ارايه «الگوي حل مسئله» هستند و «حل» آن را بايد مديريت در صحنه انجام دهد

مايلم به نكته ديگري اشاره كنم، هنگامي كه ما براي ارزيابي طرح‌ها مي‌رويم گاهي اوقات با اين مشكل مواجه هستيم كه مجريان طرح خودشان را به جاي مجريان رده ميداني كشور مي‌گذارند و به طور مثال از حل معضل ترافيك سخن مي‌گويند. اين در حالي است كه آن‌ها مسؤل ارايه «الگوي حل آن هستند و «حل» آن را بايد مديريت در صحنه انجام دهد.آن‌ها بايد تعدادي الگو را ارايه كنند و مدير هم بر مبناي وضع موجود يكي از مدل‌ها را براي حل معضل ترافيك انتخاب كند.

اگر مجري طرح ناشي باشد، در راه حل‌هايي كه در پژوهش ارائه مي دهد، خود را به جاي مجري ميداني مي‌گذارد و از ارتقاي نقش ملي و فراملي تهران و يا ساير مواردي كه آقاي دكتر مطوف به آن اشاره كردند، از جمله سامان‌يابي اسكان جمعيت سخن مي‌گويد.

فقدان رابطه مستقيم ميان مسئله طرح جامع و اهداف آن

معتقدم كه ميان مسئله طرح جامع و اهداف آن رابطه مستقيم وجود ندارد. بلكه به نظر من ميان چشم‌انداز و اهداف نيز رابطه تناظري وجود ندارد و ميان اصل وفرع تمايزي نيست. به تعبير ديگر هنگامي ‌كه ما چشم‌انداز را مطالعه مي‌كنيم، بايد بگوييم كه چشم‌انداز در كدام يك از اهداف طرح جامع ذكر شده است و تبلور چشم انداز در اهداف را چگونه مي‌توانيم تشخيص دهيم؟ در كجا اين ظرفيت ها شناسايي شده و با كدام فرصت هاي قابل اختصاص به تهران متناظر شده است؟

تقدم و تأخر اهداف رعايت نشده

 در ميان هدف‌هايي كه يكي از آن‌ها نظام مديريت واحد شهري است، چه تقدم و تأخري وجود دارد؟ مي‌بينيم كه تقدم و تأخر اهداف در اين ‌جا رعايت نشده است و ميان اصل و فرع تمايزي نيست. همان ايرادي كه ‌آقاي دكتر مطوف به نوعي به آن اشاره كردند؛ اين كه ‏بالاخره آقايان در چند معرفي كه در كارگاه‌هاي اخير كردند و بر اساس انتقاداتي كه در كارگاه‌ها صورت مي‌گرفت، تقدم و تأخر اهداف را نيز اصلاح مي‌كردند؛ اين در حالي است كه هر گونه اصلاحي بايد بر اساس مطالعات و پژوهش‌هاي مسئله‌يابي، مبتني بر اهميت اهداف و قبل از آغاز مراحل ديگر طرح  انجام مي‌گرفت.

 انحراف در مسئله يابي و  روش تحقيق، عامل انحراف در اهداف و ساير بخش‌هاي طرح

طرح در مسئله يابي، تعييين مسئله اصلي و طبقه‌بندي مسائل اشكال دارد

هنگامي كه مسئله يابي، ساز وكار و روش تحقيق اشتباه باشد، همه چيز اشتباه مي‌شود. اين طرح در مسئله يابي و تعيين مسئله اصلي و تقدم و تأخر و طبقه بندي مسائل اشكال دارد. 

در پژوهشي كه درباره مسئله يابي انجام مي‌شود، بايد به مردم و نخبگان اعم از كارشناسان و مديران، مراجعه مي‌شد، كار‌هاي پيمايشي صورت مي‌گرفت و مسائل بدست آمده طبقه‌بندي، مي‌شد.

اپور هم به روش تحقيق ايراد مي‌گيرد 

كار علمي وضع نيست، بلكه از جنس كشف است  

 مي‌بينيم كه اپور(آتليه شهرسازي پاريس) هم، به تكنيك و روش تحقق ايراد مي‌گيرد كه خود عامل كج فهمي در اهداف است. البته آن‌ها يك گام هم جلوتر مي‌آيند و مي‌گويند در اين نظام مديريتي و تصميم‌گيري كه در ايران وجود دارد، طرح قابل اجرا نيست. 

ما بايد بپذيريم كار علمي وضع نيست، بلكه از جنس كشف است و بايد مراحل انباشت، طبقه بندي و انتخاب را پشت سر بگذارد. با رويكرد حسي و بدون طي اين مراحل نمي توان به يك نتيجه علمي دست يافت.

گسست ميان اهداف و بدنه تحقيق 

در يكي از بند‌هاي اهداف به بهسازي، نوسازي و بازسازي شهر تهران به ويژه بافت فرسوده اشاره شده است. اما در طول جريان تحقيق‏، و در بدنه طرح، توضيح داده نمي‌شود كه با چه تصوري از عمليات اجرايي و چه الگويي از نوسازي، قرار است، اين هداف لحاظ شود‎؛ چرا كه در نبود اين رويكرد حتماَ اعمال هدف‌ با مشكل مواجه خواهد شد و در واقع  ميان بدنه تحقيق و اهداف تحقيق و احكامي كه صادر شده است نوعي گسست ديده مي‌شود.

گسست قابل ملاحظه ميان اهداف‏، چشم‌انداز و بيان مسئله
فقدان ارتباط ارگانيك ميان خروجي و فصل اول طرح

در بحث محيط زيست، قطعاَ بايد در خلال طرح جامع شاخص‌هاي محيط زيست آمده باشد؛ اما هنگامي كه ما طرح را مطالعه كرديم؛ هيچ اشاره‌اي به اين بحث نشده است، در واقع يك گسست قابل ملاحظه ميان اهداف‏، چشم‌انداز، بيان مسئله، و از مسير ارگانيك هم ميان خروجي طرح و آنچه كه در فصل اول كار آمده ديده مي‌شود. در جاي ديگر درباره فرآيند كار و اين‌كه هدف‌ها چگونه مي‌توانست بهتر نمايش داده شود و اين‌كه بين اهداف و بدنه تحقيق رابطه معقولي برقرار كرده باشيم توضيحاتي خواهم داد.

 نوشتن طرح تحقيق، بعد از اتمام كار اشتباه است و با اصول تحقيق سازگاري ندارد

ايسنا:
جابجايي ميان هدف و مسئله در چه مرحله از طرح صورت گرفته است؟ چرا كه قاعدتآ در وسط طرح زمان پروپزال نوشتن و هدف تعيين كردن نيست.

دكتر پورموسوي:

بله نيست. اي كاهش آقايان دست‌اندركاران طرح حضور داشتند و ما با محبت و دوستي اين مسائل را مطرح كرديم و آقايان توضيح مي‌دادند.
در يك رويكرد منطقي به بررسي طرح، مي‌دانيم كه پروپزال و طرح تحقيق ما قبل طرح تحقيق نوشته مي‌شود. هر فردي كه فرآيند تحقيق را بلد باشد مي داند كه در چه مرحله‌اي بايد روش، روش گردآوري اطلاعات، روش تجزيه و تحليل را بنويسد و سازمان‌دهي تحقيق را تنظيم كند، اصولا در طرح تحقيق همه اين مسائل بايد آورده شود و اين‌كه ما بعد از اتمام كار، طرح تحقيق بنويسيم، اشتباه است و با اصول تحقيق سازگاري ندارد.

اهدف ارائه شده در گزارش آذر 84، هدف نيستند

در گزارش خرداد 85 فصل هدف به ادبيات هدف نزديك مي‌شود

 اما اشكالاتي در مورد آن مطرح است

ايسنا:
گزارشي كه شما در حال قرائت آن بوديد در چه تاريخي ارائه شده است؟

دكتر پورموسوي:
اين گزارش خرداد ماه 1385 و در واقع پس از برگزاري كارگاه سوم انتشار يافته است و در تاريخ 15 مرداد در اختيار ما قرار گرفته است. از اين تاريخ ما در حال مطالعه و بررسي آن هستيم.
آن‌چه كه آقاي دكتر مطوف مطرح كردند اهدافي است كه در گزارش آذر 84 ارائه شده است، و كاملا درست است كه هداف ارائه شده در اين گزارش، اصلاَ هدف نيست. البته گزارش اخير( خرداد ماه 1385)، به ادبيات هدف نزديك شده است، اما اشكلاتي در مورد آن مطرح است كه استادان و همكاران محترم در طول جلسه توضيح خواهند داد.

شوراي راهبري اهداف طرح را تأييد نكرده است

ايسنا:
شما تا به حال در مطالعه اين طرح جايي ملاحظه كرده‌ايد كه اين اهداف مصوب شده باشد؟

دكتر پورموسوي:
در هر پروژه‌اي كارفرمايي وجود دارد، ناظري علمي كه مدافع حقوق اوست، مجري و در نهايت كاربراني وجود دارند كه از خروجي طرح استفاده مي‌كنند. در طرح جامع تهران مجموعه دستگاههاي اجرايي متولي امور شهري كاربران طرح هستند، كافرما وزارت مسكن و شهرداري تهران، مجري نهاد تهيه كننده طرح جامع تهران و ناظر مي تواند يك فرد حقيقي باشد و البته چون كار سنگين است‏، بايد يك گروه علمي قوي بر اين فرآيند علمي كنترل و نظارت كند كه در واقع شأن شوراي راهبري انجام اين مسووليت بوده است.
قاعدتاَ شوراي راهبردي به نمايندگي از كارفرما مسووليت ارزيابي صحت انجام تحقيق را بر عهده دارد. ناظر علمي طرح در حقيقت مدافع حقوق كارفرما است. در همه پروژه‌هاي سنگين متداول است كه گروهي علمي و تعدادي از خبرگان نظارت بر حسن انجام تحقيق را برعهده مي‌گيرند. در پروژه‌هاي سبك‌تر يك فرد حقيقي ناظر علمي طرح است.
بنابراين در واقع اولين جايي كه مي‌توانست مرجع تصويب اهداف باشد، شوراي راهبري طرح بود كه چنان‌كه پيش از اين توضيح دادم در كليه اسنادي كه در اختيار ما گذاشته شده بود، تنها دوصورت‌جلسه از شوراي راهبري وجود داشت كه مطلبي بر تأييد اهداف طرح در شوراي راهبري، در آن‌ها وجود نداشت. اين در حالي است كه اگر ساز و كار اجراي تحقيق به گونه‌اي طراحي مي شد كه اين طرح به گونه‌اي مستمر توسط شوراي راهبري كنترل مي‌شد، قطعاَ وضعيت امروز را نداشتيم و حداقل مي‌دانستيم كه كجاي كار ايراد دارد و مي توانستيم زمان و توان خود را صرف بررسي ايرادات شناخته شده كنيم. اما امروز مواجه با يك خروجي هستيم كه بايد از آغاز مورد ارزيابي قرار گيرد.

ناديده گرفتن نسبت متدولوژي با مسئله يابي و هدف

قبل از بحث درباره اين كه اهداف در كجا تصويب شده اند،

بايد ببينيم كه از كجا به دست آمده‌اند

دكتر دانشپور:

در كارگاه دوم بررسي و نقد طرح جامع تهران، پرسش مشخصي را در مورد متدولوژي مطرح كردم كه  آن را در مورد اهداف طرح هم نافذ مي‌شمارم.

آقاي شفيق مدير عامل شركت مشاور مادر طرح جامع تهران، اولاَ پاسخ دادند كه ما به يك ايراني‌پلان دست يافته‌ايم، و از سوي ديگر پاسخ دادند كه ما متدولوژي را در طي مراحل عملياتي طرح، به دست مي‌آوريم؛ كه البته محل شكوه من بود كه چنين چيزي محقق نمي شود و ممكن است، درباره ابزار يا تكنيك و يا شيوه و رويه‌هاي عمل در روند انجام كار تصميم‌گيري كنيم و از تلفيق چند ابزار و تكنيك، تكنيك مورد نظر را بسازيم، اما به دليل آن‌كه متدولوژي ناظر به مباني نظري است و از شناخت شناسي و معرفت شناسي ناشي مي‌شود، بايستي به عنوان يك پايگاه و يك قرارگاه و چارچوب اوليه و مبنايي به آن نگاه كنيم.

اشاره آقاي دكتر پور موسوي من را به ياد اين موضوع انداخت كه دوباره بحث خود را درمورد اهداف از منظر متدولوژيك دنبال كنم. اگر بپذيريم و اعتراف كنيم كه طرحي در ابعاد طرح جامع تهران‏، در وضعيتي است كه به دليل ارتباط با پديده هاي چند وجهي و گوناگون، مي‌توان نام آن را پژوهش گذاشت؛ در اين صورت بايد بپذيريم، كه اين طرح بايد به گونه‌اي شفاف، متدولوژي و مباني خود را ارائه دهد و بر اساس اين مباني، يك چارچوب متقن توليد كند، تنها در اين صورت مي‌توانيم بگوييم، مسئله به درستي بيان شده است.

آقاي دكتر پور موسوي به نكته‌اي اشاره كردند و من نيز بر آن تأكيد مي‌كنم؛ وقتي كه از هدف صحبت مي‌كنيم، در واقع انگار كه ما مسئله را به درستي بيان كرديم و از دل اين نوع بيان مسئله، مجموعه‌اي از اهداف، هويدا شده است.

ما در جلسات گذشته درباره نوع برنامه‌ريزي صحبت كرديم، گاهي برنامه‌ريزي به طور شفاف برنامه‌ريزي اقتدارگرايانه است. اهداف از بالا ديكته مي‌شود و مي‌گويند: طرح تهران با تعريفي كه ما ارائه مي‌دهيم و اهدافي كه ما تعيين مي‌كنيم، بايد دنبال شود.

اما در صورتي كه اين‌گونه نباشد‏‏، اين پرسش پيش مي‌آيد كه آيا اهدافي از پايين  و اهدافي ديگر از بالا در جايي پردازش شده و اين مجموعه از آن به دست آمده است؟ در اين صورت اهداف بايد از سطوح مناطق و 22 و مشاور دريافت شده و در يك جا پردازش و جمع‌بندي شده باشند؟

اين مسئله بسيار مهمي‌است كه قبل از آن‌كه بخواهيم به بحث درباره اين نكته بپردازيم كه اهداف در كجا تصويب شده اند، بايد ببينيم كه از كجا به دست آمده‌اند.

خلط مباحث در فصل اهداف

ناديده گرفتن: 

«عدالت اجتماعي» و « تعادل در فضا يا توزيع كاربري‌ها»

 «امنيت يا ايمني» و « كاهش سطح آسيب پذيري در برابر حوادث غير مترقبه»

 « ارتقاي سطح رفاه شهروندان » و « ارتقاي سطح بهره‌مندي از كيفيت زندگي »

حفظ كرامت انساني 

حفظ، احيا و ارتقاي هويت شهر

در ماهيت و محتواي اهداف از ورژن‌هاي 83 و بعد84 و 85 ملاحظه مي‌كنيم، كه اولين مسئله‌ خلط مباحث است كه همكاران محترم به آن اشاره كردند. به نحوي كه شما هر چيزي غير از صراحت در هدف در اين ادبيات مي‌بينيد.

اما آن‌چه من كه‌ نه به عنوان يك شهرساز و آشناي به مسئله، بلكه به عنوان يك شهروند، علاقه دارم در مجموعه اهداف اين طرح ببينم‏، واژگاني از جمله «عدالت اجتماعي» ‌است. « تعادل در فضا يا توزيع كاربري‌ها» بايد به ترتيبي در اهداف اين طرح، آورده مي‌شد؛ به نحوي كه به تعادل رساندن پديده تهران دوقطبي را كه به طور مستمر از آن به عنوان يك معضل ياد مي‌كنيم، به گونه‌اي جدي در اين طرح دنبال شود.

نكته ديگر بحث «امنيت يا ايمني» و به تعبيري « كاهش سطح آسيب پذيري در برابر حوادث غير مترقبه»‏، است. همچنين اگر بپذيريم كه شهروندان اين شهر با طرح توقعات معمول و منطقي قصد دارند، زير پوشش برنامه يا طرحي به نام طرح ‌جامع تهران، از سطح رفاهي موجود به سطح بهتري از رفاه ارتقاء پيدا كنند ـ آن‌چه كه قانون اساسي و طرح‌هاي بالادست نيز روي آن تأكيد مي‌گذارد ـ چرا نبايد در برنامه جامع تهران با شفافيت تمام مطرح شود؟

ما مي‌پذيريم كه تهران، در خلال دهه‌هاي گذشته تا امروز به طور پي درپي با افول شاخص‌هاي بهره‌مندي از كيفيت زندگي مواجه است، بنابر اين « ارتقاي سطح بهره‌مندي از كيفيت زندگي »، خود مي‌بايست به عنوان يك هدف در مجموعه اهداف اين طرح آورده شود.

زماني كه درباره شهروندان تهراني صحبت مي‌كنيم، چرا نبايد در قالب هدف نهايي و غايي براي آن كرامت مطالبه كنيم و كرامت انساني را به سياست و به وسيله ابزار برنامه‌ريزي به راهكار تبديل كنيم؛ به نحوي كه حاصل آن اين باشد كه وقتي اين طرح در سلسله مراتب، در سطح و مقياس خرد فضا بروز مي‌يابد، شهروند حس كند كه تكريم شده است. همان چيزي كه در قالب منشور تكريم ارباب رجوع شما در هر سازمان و اداره‌اي مي‌بينيد.

اگر از يك مديريت واحد در قالب هدف نام برده مي شود و از اعمال نظام مديريت شهري واحد حرف مي‌زنيم، در واقع از يك تهران واحد سخن مي‌گوييم، كه از هر شهر ديگري متمايز و مشخص است. بي آن‌كه خواسته باشيم نسبت به خوب يا بد بودن آن قضاوت ارزشي كنيم، اگر از چيزي واحدي سخن مي‌گوييم كه بايد مديريت واحد هم در آن اعمال شود، پس بايد به دنبال حفظ هويت و ارتقاي هويت بخشي آن هم بود، همان‌طور كه شما وقتي در سطوح پايين تر به طرح‌هاي تفصيلي مناطق مراجعه مي‌كنيد، مشاورين ما حفظ و ارتقاي عناصر هويت بخش را تمنا مي كنند، از جمله در منطقه يك مشاور حفظ هويت منطقه را در حوزه گردشگري يا در حوزه ديپلماتيك، در دستور كار خودش قرار مي‌دهد. پس تهران كه تركيبي از اين عناصر هويتي است، در مجموع، خود آن عنصر و پهنه متمايزي با هويت مشخص است كه انتظار مي‌رود، حفظ هويت آن در سطوح كلان اهداف در اين سطح مطرح شود و متدرجاَ، خودش را تا حد لندينگ تنزل دهد.

حال كه تنها توسعه دروني مانده است، چرا به قيد شفافيت اظهار نمي‌شود؟

از سوي ديگر اگر در اين طرح اظهار شده است كه تهران گسترش بيروني نداشته باشد، جمعيت هم تثبيت شود، همچنين گفته مي شود كه تهران مسئله جمعيت ندارد، مسئله دسترسي هم حل شده و 90 درصد شبكه دسترسي در سطح تهران عملياتي شده است، پس امروز چه چيزي باقي مي‌ماند؟ حال كه تنها توسعه دروني مانده است، چرا به قيد شفافيت اظهار نمي‌شود؟ قاعدتاَ بايد توسعه ميان‌افزا يا توسعه از درون به عنوان يك هدف مطرح شود؛ اين در حالي است كه باز هم اين موضوع را در اهداف نمي‌بينيم.

  ادامه دارد.....

  • دوشنبه/ ۱۵ آبان ۱۳۸۵ / ۱۰:۱۵
  • دسته‌بندی: جامعه، شهری
  • کد خبر: 8508-03610
  • خبرنگار :