مراسم تشييع پيكر عمران صلاحي برگزار شد «در پس خندهي كلماتش، گريهاي در كار بود» «نميميري و نميميرند كساني؛ بسكه شكل زندگياند»
حياط خانه هنرمندان ايران، در صبح پاييزي روز پنجشنبه از جمعيتي مملو بود كه براي بدرقه چهره طناز شعر معاصر ايران گرد هم آمده بودند؛ عمران صلاحي كه خود در اين سالها بدرقهگر بسياري از اهل هنر اين سرزمين بود. به گزارش خبرنگار بخش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم، پيام عباس توفيق از آمريكا كه درگذشت عمران صلاحي را به خانواده و اهل قلم تسليت گفته بود، توسط علياكبر گودرزي طائمه خوانده شد. او سپس بخشي از شعر «من بچهي جواديهام» عمران صلاحي را براي حاضران خواند. در ادامه، غلامحسين سالمي با قرار گرفتن در پشت تريبون، چند مرتبه با لحن بلند گفت: من مرگ هيچ عزيزي را باور نميكنم [سياوش كسرايي]، و گويي جمعيت حاضر هم اين رفتن را باور نداشتند. سالمي با دعوت از جواد مجابي براي سخن گفتن، خطاب به حاضران كه عدهاي از آنان شروع به خواندن سرود «اي ايران» كرده بودند، اعلام كرد: خواهش ميكنم توجه كنيد، لطفا نه سرود بخوانيد و نه شعاري بدهيد. مجابي هم در سخناني، درگذشت عمران صلاحي را به خانوادهاش و دوستداران فرهنگ تسليت گفت و در نوشتاري خاطرنشان كرد: «نميميري و نميميرند كساني؛ بسكه شكل زندگياند. عمران از مرگ نميگفت و نمينوشت؛ اما از پس خندهي لابهلاي كلماتش ميتوانستي دريابي كه گريهاي در كار است. عمران عين شرافت آدميزادي بود كه از سرزمين هرز بيحاصل، چون بهار عبور ميكرد و اين شرافت رفيقانه را خرج همه كرد». سپس مديا كاشيگر از همگان خواست كه به صداي عمران صلاحي كه قرار بود از تريبون پخش شود، گوش كنند كه بهعلت مشكل فني، اين امر ميسر نشد. او با دعوت از محمود دولتآبادي براي صحبت، مراسم را ادامه داد. دولتآبادي نيز در نوشتاري متذكر شد: «چه بگويم و چگونه بسرايم دربارهي انساني و مردي كه هيچ به مرگ نميمانست؟! انساني بهقامت و پيراسته در عين سادگي كه "شكيب" برازندهي او بود، با آن چهرهي زيبا و سرشته به لبخندي انگار ازلي. چه بگويم كه چون غافلگير "نيستن" ميشويم، در عين ناباوري اشك بيرون ميشود از ديدهها! نه، عمران صلاحي هيچ به مرگ نميمانست، از آنكه او خود زندگي بود، درخشان و دلزنده با چشماني كه روشنايي و دوستي از مردمكهايش سرميريخت و تو را مجاب همزباني خود ميكرد. با او نزيسته بودم چنانكه بتوانم در لطيفههايش بهتفسير، متني بنگارم، اما او در گذر گفت و سخن هم رعايت رفتار را داشت، و خيلي صميمي بود». دولتآبادي در متني كه خواند، همچنين آورده بود: «چگونه شده است اين زندگي غمبار، اين آژنگهاي نشسته بر پيشاني آدميان كه انگار به عادتي سخت و سمج درآمده است. چندان كه حس شادماني و زيستن آنگونه كه عمران بود، رفتاري نابهنجار مينمايد. عمران را به ياد ميآورم و ميدانم كه در يادها سفر خواهد داشت». اما صلاحي اينبار هم همه را غافلگير كرد و خود پايانبخش مراسمش شد. صداي سخنان طنز و جدي او مربوط به مراسم نكوداشت كامبيز درمبخش كه چندي پيش در همين مكان برگزار شده بود، بدون هيچ مقدمهاي پخش شد؛ و بسياري از حاضران را اندوهگين كرد. در پايان مراسم، پيكر اين شاعر و طنزپرداز با تشييع حاضران همچنان مبهوت از اين خسران، براي خاكسپاري بهسوي قطعهي هنرمندان بهشت زهرا (س) تشييع شد. صلاحي كه زماني سروده بود: «مرگ / از پنجره بسته به من مينگرد / زندگي از دم در / قصد رفتن دارد... »، حالا خود نظارهگر جمعيتي بود كه او را به سفر ابدياش بدرقه ميكردند. به گزارش خبرنگار ايسنا، در اين مراسم، جمع كثيري از اهالي فرهنگ و هنر، شاعران، نويسندگان، هنرمندان عرصههاي مختلف و روزنامهنگاران حضور داشتند. انتهاي پيام