عبدالله كوثري: جهاني شدن آگاهانه نيست اگر بتوانيم پاسخ خوانندگان اينجا را بدهيم، هنر كردهايم
بهباور عبدالله كوثري، ادبيات ما ادبيات خوبي است؛ ولي چرا بايد ما جهاني شويم؟ اگر بتوانيم پاسخ خوانندگان اينجا را بدهيم، هنر كردهايم. اين مترجم در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي ترجمه ادبيات داستاني و نگراني كه دربارهي جهاني شدن ادبيات ايران وجود دارد و در پي آن اقدام به ترجمهي برخي آثار به زبانهاي ديگر كه معمولا با استقبالي هم مواجه نميشوند، گفت اين نگراني را بيمورد است. جهاني شدن چيز آگاهانهاي نيست كه مرحله خاصي از زندگي هنري كسي باشد. هيچ نويسندهاي به جهاني شدن فكر نميكند. نويسنده و شاعر كار خود را ميكنند و در مرحلهاي، جهان يا بخشي از جهان، از او و آثارش استقبال ميكنند و در سطح بينالمللي شناخته ميشود. اين چيزي نيست كه نگراني امروز ما را موجب شود. اما اينكه چرا آثار ترجمه شدهي ما چندان با استقبال غربيها مواجه نميشود، مسالهاي است كه بايد از خود آنها پرسيد. ما در اينباره نميتوانيم اظهار نظر كنيم. وي با بيان اين مطلب كه جهانيشدن اينگونه نيست كه راه خاصي براي طي كردن داشته باشد، اين موضوع را دغدغه بسياري از افراد در ايران دانست و متذكر شد: نتيجهي دلهره جهاني نشدن اين بود كه كم كم راه رفته خود را از ياد بردهايم. بخصوص در شعر كه ميخواهيم جهاني شويم، به ايندليل جور ديگر شعر ميگوييم و فكر ميكنيم كه متفاوت شعر گفتن باعث جهاني شدن خواهد شد. نتيجه اين امر، شعرهاي عجيب و غريبي ميشود كه ارتباط با مخاطب را نفي ميكند. قول ميدهم كه شاعر و نويسنده وقتي نتواند با ملت خود ارتباط برقرار كند، شعرش نهتنها جهاني نميشود، بلكه كوچهيي هم نخواهد شد. اين مترجم تصريح كرد: چه چيز ما جهاني شده كه ادبياتمان جهاني شود؟ ضمن اينكه ادبيات و رمان پديدهاي غربي است كه تحت مقتضيات خاصي در غرب بهوجود آمده است؛ اما در ايران 60 يا 70 سال اخير است كه روي اين مقوله كار كردهايم، در حالي كه آنها 400 سال است در اين ژانر تجربه دارند. اين بديهي است و عار هم نيست كه رمان را از دست آنها ياد گرفتهايم. درنتيجه نوآوريهايي كه اينجا شده، بسيارياش براي غربيها تجربه پيشين است. او در عين حال مشكل زبان را عاملي جزيي در جهاني نشدن ادبيات ما دانست و افزود: نميتوان قاطعانه گفت بهخاطر زبان است كه ادبيات ما جهاني نشده است. در آمريكاي لاتين زبان اسپانيولي 400 سال در جريان بود و اولين رمان يعني "دن كيشوت" اسپانيايي بوده است، اينها از قرن 19 بود كه ادبيات گردن كلفتي داشتند. آنها تجربيات اجتماعي، فردي، اقليمي و خيلي چيزهاي را كه خواست خود آمريكاي لاتين بود، با هم مخلوط كرده و پديدهاي بهوجود آوردند كه در دههي 60 كساني كه ميگفتند كه "رمان مرده است به يكباره زنده شد". اما آيا ما توانستيم اين قالب را گرفته، دروني و فراتر از تجربيات ديگران درآوريم و جهاني كنيم؟ كوثري با اشاره به نويسندگاني چون "ماريو وارگاس يوسا"، "كارلوس فوئنتس"، "خورخه لوييس بورخس"، "گابريل گارسيا ماركز"، بهعنوان نويسندگاني كه كارهاي تازه و ماندگاري در ادبيات جهان انجام دادهاند، يادآوري كرد: كداميك از نويسندگان ما غير از صادق هدايت، آنهم در "بوف كور"، توانستهاند كاري را كه غربيها انجام دادهاند، انجام دهند؟ بهاعتقاد وي، امروز بهبهانه جهاني شدن، شعر دارد از دسترس خواننده خارج ميشود و ما بيخود داريم خود را سر اين مساله آزار ميدهيم. ما بايد كارخودمان را بكنيم و بهزور نميتوانيم از ديگران بخواهيم كه ما را ترجمه كنند و بخوانند. اگر كاري درخور باشد، حتما ترجمه و جهاني خواهد شد. چطور "مولوي"، "خيام"، "حافظ" را ترجمه كردند و بر سر گذاشتند؛ چون در آن چيزهاي تازهيي يافتند. مطمئنا اگر در ادبيات ما هم چيز تازهاي پيدا شود، ترجمه خواهد شد. انتهاي پيام